به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، غلامرضا فلاح در این مرثیه با عنوان «اذان عشق» آورده است:
آن شب که سحر چهره ز خون کرد خضاب
افلاک به اضطراب رفتند ز تاب
گلبانگ اذان عشق تا عرش رسید
یعنی که بیایید ملایک به شتاب
در کوفه پروبال ادب باز کنید
عنوان قصیده غم آغاز کنید
خورشید به خون نشسته را بوسه زنید
وآنگاه از این بوسه به خود ناز کنید
فریاد برآورید از نای وجود
در سوگ امام هستی و بود و نبود
کز تیغ جفا تارک خورشید شکافت
هنگام نماز صبح در حال سجود
این ظلم که ریشه داشت در حقد و حسد
روبهصفتی نمود در حق اسد
این کینه ز اشقی اشقیا کرد بروز
نفرین خدا بر او دمادم برسد
کز امت مصطفی علی را بگرفت
وز ملک ولا مهر جلی را بگرفت
بر مکتب شیعه این جفا داشت روا
یعنی که امین ازلی را بگرفت
نظرات