سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سرهنگ جمال عبدالناصر در مصر قهرمان ملی و قومی اقوام عرب شد و پس از جنگ کانال سوئز، روزی سخنرانی آتشینی ایراد کرد و در سخنرانی خود خلیجفارس را خلیج عربی خواند و این اولین بار بود که این کلمه بر زبان رانده میشد. دولت ایران اعتراض کرد ولی به جایی نرسید. کمکم کشورهای عربی که حس ملیت و قومپرستی شدید آنها در برابر تجاوز اسرائیل به شدت برانگیخته شده بود، به دنبال جمال عبدالناصر نام جعلی را برای خلیجفارس به کار بردند. کار این مشاجره لفظی به درازا کشید و تا امروز هم ادامه دارد. نصرتالله معینیان وزیر اطلاعات بود، تدبیری اندیشید و جلسهای مرکب از صاحبنظران، محققان و مورخان و نویسندگان در وزارت اطلاعات تشکیل داد و استاد سیدمحمد محیط طباطبایی غرض از تشکیل جلسه را بحث و تدقیق درباره خلیجفارس اعلام کرد. سرانجام تصمیم بر این شد تا سمیناری برای بررسی مسائل خلیجفارس تشکیل شود.
آنچه بازگو شد بخشی از کتاب «کاروان عمر» خاطرات سیاسی فرهنگی هفتاد سال عمر احمد اقتداری است که به مناسبت ۲۷ فروردین سالروز درگذشت احمد اقتداری روایت شد، در این گزارش با نگاهی به این کتاب به این شخصیت علمی پرداختهایم. در ادامه این روایت میخوانیم: سمینار خلیجفارس در عمارت باشگاه افسران که درِ بزرگ آن روبهروی وزارت امور خارجه قرار داشت و امروزه گویا دفتر ریاست جمهوری در آن مستقر است، تشکیل شد. عدهای از معروفترین استادان و محققان شناخته شده در مجامع علمی دانشگاهی جهان چون مرحومان: سعید نفیسی، سیدمحمدتقی مصطفوی، دکتر مسعود کیهان، سلطانعلی سلطانی شیخالاسلامی، سیدمحمد محیط طباطبایی و جمعی دیگر برای سخنرانی دعوت شده بودند. من هم یکی از سخنرانان بودم. مرحوم دکتر گیرشمن فرانسوی، استاد دانشگاه سوربون پاریس و محقق باستانشناسی که سالها در شوش به کار اکتشاف باستانشناسی و تاسیس موزه شوش اشتغال داشت نیز از سخنرانان بود. هر شب دو نفر سخنرانی میکردند.
آن شب که سخنرانی من بود، من در برنامه آن شب نفر دوم بودم و پیش از من آقای پرفسور گیرشمن درباره آثار تاریخی جزیره خارک سخنرانی کرد و چون آن استاد مشهور فرانسوی سخنرانی میکرد سفارت فرانسه در تهران از جمعی از سفرای خارجی و رایزنان فرهنگی کشورهای اروپایی دعوت کرده بود که در آن جلسه شرکت کنند. سفرا در صف مقدم جلسه نشسته بودند. رئیس جلسه در آن شب شادروان سعید نفیسی بود. پس از سخنرانی گیرشمن از پشت میز ریاست اعلام شد که آقای احمد اقتداری برای ایراد سخنرانی بیایند. موضوع سخنرانی من «لهجهها و زبانهای محلی و فولکلور خلیجفارس» بود. من با خودم اندیشیدم که حاضرین پس از نطق مفصل مرحوم گیرشمن به زبان فرانسوی خستهاند و بهتر است سخنرانی خود را به جلسه فردا شب موکول کنم. این خواسته را بیان کردم اما مرحوم سعید نفیسی فرمود فردا شب هم سخنرانان دیگری هستند و فرصت نیست و خواهش کرد به ایراد سخنرانی بپردازم.
من برای آنکه مستمعین خود را از چرت زدن نسبی بیدار کنم ترفندی به کار بستم و گفتم امر ریاست جلسه را اطاعت میکنم. اما پیش از ایراد سخنرانی از مستمعین گرامی سوالی دارم، اجازه فرمائید این سوال را مطرح کنم. از جمعیت انبوه حاضرین بانگ برخاست که سوال فرمائید. گفتم آقای پرفسور گیرشمن چند بار در ضمن سخنرانی خود فرمودند «الکساندر لوگراند» یعنی اسکندر کبیر. ما ایرانیها و پدران دیرینه ما اسکندر را «گجستگ» لقب دادهاند یعنی ملعون و نابکار. در اوستای کهن نیز چنین آمده است. از آقای گیرشمن سوال میکنم اگر ایشان در فرانسه و در پاریس پایتخت فرانسه سخنرانی میکردند آیا میتوانستند بگویند «هیتلر لوگراند» و آیا شرط ادب و مهمان دولت و ملت ایران بودن آن نبود که همان اسکندر گجستک را به کار میبردند نه اسکندر کبیر؟ غریو شادی و هورا و زنده باد اقتداری از جمعیت برخاست. من لحظاتی خاموش و غرق در غرور ملی و مسرت خودخواهی فرو رفتم. پرفسور گیرشمن پشت تریبون آمد و گفت من تمام عمر در کتب اروپایی خوانده بودم اسکندر کبیر و یا باصطلاح انگلیسی آن «الکساندر دگریت» اما باید اعتراف کنم که من فراموش کرده بودم که در ایران سخنرانی میکنم و از ملت ایران و دولت ایران و شخص آقای اقتداری و حاضرین در جلسه پوزش میخواهم. غریو شادی و زندهباد از مجلس برخاست.
نگاهی به کتاب «کاروان عمر»
این کتاب خاطرات سیاسی فرهنگی هفتاد سال عمر احمد اقتداری است. کتاب «کاروان عمر» در چهار بخش به جوانی و نشاط زندگانی، خاطرات سی سال معلمی، خاطرات چهل سال وکالت دادگستری و حاصل عمر پرداخته است.
در سرآغاز کتاب «کاروان عمر» میخوانیم: نوشتن «خاطرات» زندگی، از دیرباز در ایران زمین معمول بوده است. بسیاری نکتهها و گوشههای تاریخ اجتماعی ایران از روی همین «خاطرات نامهها» به دست ارباب تحقیق رسیده و مسائل مبهم تاریخی و فرهنگی و وضع زندگی مردمان و کیفیات زندگی مدنی و اجتماعی، از روی اینگونه کتابها استخراج شده و مورد بحث و تدقیق جامعهشناسان و مورخین و محققین قرار گرفته است و در نتیجه بسیاری از رمز و رازها و علل حوادث و نتایج وقایع به دست خوانندگان نسلهای بعد رسیده است. میتوان گفت بیشترین تجزیه و تحلیلهای تاریخی و تحلیلهای جامعهشناسی از روی همین خاطرات نامهها به دست آمده و در دروس دانشگاهی وارد شده و مورد استفاده علمی و فکری و عملی دانشجویان و پژوهندگان و ارباب سیاست و حکومت و علم و تحقیق قرار گرفته است.
من در هفتاد سال عمر خود در ایران و خارج از ایران بسیاری از این مشکلات را در سر راه زندگانی خود یافتهام. بسیاری را حل کردهام و بسیاری را حل نکردهام. گفتوگوهای من با ارباب سیاست و مدیران کتابخانهها و موزهها و مسئولان دانشگاهی و فرهنگی و شرکت من در وقایع سیاسی عمده نیم قرن اخیر «لارستان فارس» و اطلاع از بسیاری از کتب و اسناد که در واقع جزء جداییناپذیر تدریس من در دانشگاه و یا تحقیق من برای کتابها و مقالاتم بوده است، به همراه سفرهای مکرر و متعدد من در ایران و خارج از ایران بر فوائد این کتاب که نام آن را «کاروان عمر» گذاشتهام، خواهد افزود.
در این کتاب خاطراتی از وقایع سیاسی پیش و پس از مرداد ۳۲، وقایع سیاسی و حوادث انتخاباتی، حزب توده، انتخابات سال ۱۳۲۸ مجلس شورای ملی در لار، شورشهای نظامی، خاطراتی از مرحوم دکتر محمد مصدق و برخی رجال سیاسی معاصر، چگونگی مخالفت عربها با ایران و ایرانیان، گزارشهایی از اسناد و کتب و آثار فرهنگی ایران در موزهها و کتب خانههای کشورهای عرب و مدیترانه، شرح سفرهای پرماجرا در ایران و خارج از ایران را میخوانیم.
درباره احمد اقتداری
«پدر مطالعات خلیجفارس» لقبی است که از احمد اقتداری با این عنوان یاد میشود. او زاده سال ۱۳۰۴، گراش در فارس است. احمد اقتداری آموزگار، وکیل دادگستری، نویسنده، مورخ و جغرافیدان برجستهای بود. عمده شهرت وی به دلیل پژوهش در خلیجفارس است. او تمام سواحل خلیجفارس و دریای عمان را برای کار تحقیقاتی خویش پیاده طی کرد و از دوران جوانی شروع به نقشهبرداری تمام این سواحل کرد.
برخی از کتابهای به چاپ رسیده احمد اقتداری عبارتند از: «خلیجفارس از دیرباز تاکنون»، «بندرعباس و خلیجفارس»، «صید مروارید در خلیجفارس»، «تاریخ مسقط و عمان و بحرین و روابط آن با ایران»، «سرگذشت کشتیرانی ایران»، «آثار باستانی سواحل و جزایر خلیجفارس و دریای عمان ۱۳۴۸»، «لارستان کهن و فرهنگ لارستانی»، «خوزستان و کهگیلویه و ممسنی».
احمد اقتداری دو تعبیر «دریای پرماجرای ایرانی» و «گاهواره تمدن» را برای خلیجفارس به کار برده است. وی بر این عقیده بود که خلیجفارس زادگاه ایلامیان بوده است و به همین دلیل از آن با عنوان «گاهواره تمدن» یاد میکند.
اقتداری در فروردین ۱۳۹۸ دچار شکستگی استخوان از ناحیه لگن شد و پس از جراحی ضمن پایین آمدن سطح هوشیاریاش در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد. احمد اقتداری صبح سهشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۸ در بیمارستان آسیا تهران درگذشت.
نظر شما