سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتابخانه، نهادی است که کارکردهای اصلی حرفه کتابداری یعنی جمعآوری، سازماندهی، اشاعه و مدیریت منابع اطلاعاتی در آنجا انجام میشود. «کتاب»، «خواننده» و «کتابخانه» کلیدواژههای مهمی در حوزه علم اطلاعات و دانششناسی هستند؛ مثلاً عبارت «کتاب برای استفاده است»؛ هرچند عبارت ساده و واضحی به نظر میرسد اما در علم اطلاعات و دانششناسی همین کتابی که برای استفاده است؛ تعاریف متفاوتی دارد.
زهرا نیکدل، دکترای علم اطلاعات و دانششناسی، مسئول بازنشسته کتابخانه شهید مدرس شهرستان کاشمر استان خراسان رضوی و استاد دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه آزاد اسلامی در تحلیل عبارت «کتاب برای استفاده است» میگوید: «کتاب برای استفاده است یعنی در جامعه تفکرات مختلف وجود دارد آدمها با فرهنگها اندیشهها و ایدههای مختلف در کنار هم زندگی میکنند و از آنجا که کتاب را اندیشههای مختلف میسازند؛ بنابراین هنگامی که کتابی تولید میشود، انسانها براساس تفاوتی که در اندیشه و دیدگاههای خود دارند، کتابهای متفاوت را برای مطالعه انتخاب میکنند.»
عبارتهای «کتاب برای استفاده است» و «در وقت خواننده صرفهجویی کنید» که جزو قوانین حوزه کتابداری است، چه مفاهیمی را دربر دارد؟
«کتاب برای استفاده است» عبارت روشنی است اما شاید برداشتهای متعددی را بهدنبال داشته باشد. به نظر میرسد قانون کتاب برای استفاده است، یعنی در جامعه تفکرات مختلف وجود دارد آدمها با فرهنگها اندیشهها و ایدههای مختلف در کنار هم زندگی میکنند و از آنجا که کتاب را اندیشههای مختلف میسازند، هنگامی که کتابی تولید میشود، انسانها براساس تفاوتی که در اندیشه و دیدگاههای خود دارند، کتابهای متفاوت را برای مطالعه انتخاب میکنند، در محور مقابل، اندیشههای متقابل و متفاوت با فرهنگهای متفاوت شکل میگیرد و بر همین اساس نمیتوان گفت کدام اندیشه خوب و کدام اندیشه ارجحیت دارد. این صحبت بازتابی از قانون کتاب برای استفاده است.
به نظر میرسد عبارت «کتاب برای استفاده است» با هرگونه محدودیت در تولید عرضه و انتشار کتاب مخالف است در این حالت تکلیف عقاید، ساختارها و استانداردهای انتخاب کتاب مناسب چه میشود؟ آیا این قانون با اصل انتخاب کتاب خوب و کتاب بد در تعارض است؟ در شرایطی که در کشوری مانند ایران زمینه مذهبی وجود دارد و مروجان کتاب و سازمانها هر کتابی را برای کتابخانه و مطالعه انتخاب نمیکنند، آیا امکان بومی کردن قانون کتاب برای استفاده است در حوزه کتاب و نشر کشور وجود دارد؟
وقتی صحبت از یک قانون میشود، یعنی یک نظر پایدار را که در طول زمان تغییر نمیکند؛ بهعنوان یک اصل پذیرفتیم. مثل قانون نسبیت که همه فیزیکدانان آن را قبول دارند و از آن استفاده می کنند. «قانون رانگانان» یک قانون است که امکان بومیسازی آن در حالت کلی وجود ندارد اما میتوان در شعاع و مقیاس فرهنگی و تعریفهایی که از این قانون ارائه میدهیم؛ نگاهی نیز به فرهنگ خودمان داشته باشیم.در حوزه استفاده از دیدگاه و نظر دانشمندان، این احتمال وجود دارد که با پیشرفت علم و یافتههای جدید، دیدگاههای اندیشمندان گذشته نقض شود اما قانون در طول زمان پایدار است و تغییر نمیکند. در حوزه کتابخوانی همانطور که گفتم تضارب آرا و اندیشههای زیادی وجود دارد و مروجان کتاب در دایره فعالیتهایی که انجام میدهند باید بدانند نباید طوری تبلیغ کنند که هر کسی یک کتاب را خوانده فرهیخته است و اگر کسی آن کتاب را نخوانده آگاهی و دانش ندارد.
کتاب خواندن با محوریت گذراندن اوقات فراغت جنبه ملموستری در جامعه ما دارد و فراگیرتر است. هر چند جنبههای تحقیقی و فراگیری برای خواندن کتاب در درجات بالاتری از جذب دانش و آگاهی از طریق کتاب قرار میگیرد. اگر بررسی کنیم در بازار کتاب؛ سهم فروش کتابهای داستان، رمان و زندگینامه رایج تر و پرفروشتر است. به طوری که از ۵۰۰ سال پیش تاکنون که رمان به وجود آمد، استقبال از آن بی نظیر بوده و این وضعیت اثبات میکند که گذراندن کتاب با چاشنی اوقات فراغت؛ وجه غالب استفاده از کتاب در جامعه است. براساس اینکه افراد چه سلیقهای دارند مروجان کتاب بدون قضاوت و تنها درحد معرفی کتاب باید اثار را به افراد پیشنهاد کنند اما نباید دربرابر منتقدان آن کتاب موضع داشته باشند، چراکه ممکن است یک کتابی از نظر یک فرد جذاب و ازنظر فرد دیگری خسته کننده باشد. کار مروج کتاب معرفی کتاب بدون ارزشگذاری است یعنی فعالان حوزه ترویج کتاب نباید دیدگاههای شخصی خود را وارد بحث معرفی کتاب کنند و تنها پیشنهاددهنده باشند. اگر دقت داشته باشید معمولاً در پشت جلد کتابها یک قسمتی بهعنوان خلاصه کتاب نوشته میشود، اگر این قسمت جذاب باشد، نقش مهمی در ارائه همه مطالب کتاب دارد و کار مروج کتاب مانند نویسنده که در ارائه خلاصه کتاب به مخاطب نقش مهمی دارد چرا که در صورت جذاب بودن خواننده کتاب را خریداری میکند.
استفاده از قانون «کتاب برای استفاده است»؛ در مجموعهسازی و خرید کتاب خودش را بیشتر نشان میدهد، بحث دسترسی به کتاب و ترویج کتاب وقتی در مقیاس بزرگتری مانند خرید سازمانی مطرح میشود، مولفههای بیشتری برای انتخاب کتاب و خرید آن شکل میگیرد در صورتیکه قانون کتاب برای استفاده است، تبصرهای برای محدودیت در استفاده از کتاب نمیگذارد.
چالش انتخاب کتاب برای کتابخانه و توقع مخاطبان از کتابخانه و اینکه چطور کتابخانهها میتوانند با وجود محدودیت اعتبار، بهترین کتابها را خریداری کنند و در عین حال نیاز مخاطبان و سلیقه آنها در انتخاب کتاب در نظر بگیرند، همیشه وجود داشته است. البته مسلم است که کتابخانه نمیتواند نظر همه مخاطبانش را با وجود اعتبار محدود تأمین کند اما برای اینکه بتوانیم با وجود محدودیت مالی مجموعهسازی خوبی داشته باشیم بهتر است کتابهایی خریداری شوند که مطمئن باشیم ۵۰ تا ۷۰ درصد نظر مخاطبان کتابخانه را تامین میکند. کمتر از این درصد یعنی اتلاف اعتبار و تهیه منبعی که ممکن است بسیار محدود مورد استفاده کاربران قرار بگیرد یا به کل چندین سال در گوشه کتابخانه خاک بخورد تا زمانی که وجین شود.
البته باید درنظر داشته باشیم که گاهی یک کتاب در کتابخانه بسیار خوب و ارزشمند است اما مخاطبان کتابخانه به دلیل اینکه شناخت درستی از منابع ارزشمند و فاخر ندارند، سراغش نمیروند به همین دلیل کتابدار به دلیل کمبود فضا و نداشتن مخاطب که متاسفانه ناشی از ناآشنایی است؛ آن را بعد از مدتی وجین و از کتابخانه خارج میکند. این شناخت نداشتن از منابع به تلاش کتابدار و مسئولان در حوزه مجموعهسازی نیز مرتبط است؛ چراکه آن مسئول و کتابدار نتوانسته آن کتاب ارزشمند را به مخاطبان کتابخانه معرفی کند یا اصلاً جای آن کتاب لزوماً در آن کتابخانه نبوده است. قوانین مجموعهسازی باید مدون و متناسب با سلیقه و ذائقهها و همینطور موقعیت مکانی و فرهنگی آن کتابخانه باشد. اگر کتابخانه عمومی در یک روستا قرار دارد و شغل اکثر افراد آن کشاورز است، باید منابع مرتبط با کشاورزی در آن کتابخانه بیشتر موجود باشد تا مخاطبان بتوانند منابع اطلاعاتی متناسب خود را تهیه کنند.
از سوی دیگر کتابداران باید از جامعه اطلاعاتی و هدف خود و همینطور بازار نشر و کتابهای روز منتشر شده در کشور، اطلاعات کافی داشته باشند تا بتوانند مخاطبان را برای هدایت به سمت کتابهای روز، راهنمایی کنند و این مهم، نیازمند این است که کتابداران خودشان اهل مطالعه باشند. تجربه من نشان میدهد کتابخانهها براساس ردهبندی دهدهی دیویی باید یک تناسبی را میان همه موضوعات در کتابخانه رعایت کنند اما گاهی دیده شده کتابخانهها در موضوعات تاریخ، جغرافیا و علوم اجتماعی ضعیف هستند یا در رده ۵۰۰ که علوم خاص است ضعف منابع اطلاعاتی دارند و در مقابل در یک رده خاص منابع بیشتری وجود دارد. بهتر است یک تناسب و توازنی در همه موضوعات کتاب در کتابخانهها موجود باشد. البته نمودار فراوانی کتاب در کتابخانهها بهتر است براساس فراوانی نیاز جامعه خوانندگان توزیع شود یعنی اگر یک کتابخانه مخاطبان کشاورز بیشتری دارد، نمودار کتابخانه به سمت کتابهای کشاورزی برود.
توازن در ردهبندی دهدهی دیوئی میتواند تناسب موضوعات را میان ردههای مختلف کتابخانه و توزیع کتاب میان قسمتهای مختلف حفظ کند. با این پیش شرط، کتابخانه میتواند در وقت خواننده صرفهجویی کند و کتابخانه فقط به یک موضوع یا نیاز مخاطب در یک حوزه خاص پاسخ ندهد.
اگر یک منبعی استفادهکننده زیادی دارد، باید بیشتر از یک نسخه در کتابخانه موجود باشد. ردهبندی کتاب در کتابخانه با راهنمایی مناسب یا تبلیغات بروشوری میتواند پیدا کردن کتاب در کتابخانه را تسهیل و زمان کمتری را برای پیدا کردن کتاب اختصاص داد. معرفی شماره ردهبندی کتاب در کتابخانه هم زحمت کتابدار را کم میکند و در عین حال پیدا کردن کتاب را برای مخاطب راحتتر میکند. کتابدار آگاه، میتواند میزان دسترسپذیری کتاب را با دانش و تقسیمبندی خود افزایش دهد و در عین حال قانون در وقت خواننده صرفهجویی کنید را محقق سازد.
در عصر حاضر با خوانندگان کمحوصله بیانگیزه یا کمانگیزه روبهرو هستیم. این کاربران در نقطه مقابل کاربرانی قرار دارند که هدفمند وارد کتابخانه میشوند و منبع اطلاعاتی خاصی را طلب میکنند. بحث اراِِئه خلاصه کتابها که امروزه از سوی بلاگرهای کتاب یا مروجان کتاب در فصای مجازی عرضه میشود تا کتاب از سوی مخاطبان خوانده شود روشی مرسوم است. به نطر شما چطور میتوان از این روش برای معرفی کتاب در کتابخانهها استفاده کرد؟ آیا این روش راهکاری برای صرفهجویی در وقت مخاطب نیست؟
خلاصه کتاب؛ نوعی فست فود کتاب است و قطعاً خواننده با خوردن فست فود نمیتواند به اندازه خوردن غذای خانگی لذت ببرد. خلاصه کتاب، لذتی که مطالعه کل کتاب به مخاطب میدهد را قطعاً ندارد من همیشه مخالف خلاصهنویسی کتاب هستم و به نظرم خلاصهنویسی کتاب لذت خواندن کتاب را برای افراد به تجربه سخت و ملالآوری تبدیل میکند. مخاطبان ممکن است در ابتدا به خلاصهنویسی کتاب علاقه نشان بدهند و به خواندن کتاب ترغیب شوند اما فقط تعداد کمی از افرادی که کتابخوان هستند، به سراغ خرید آن کتاب میروند. به نظرم کتابخانه نمیتواند آدمهای کتابنخوان و افرادی که لذت کتابخوانی را درک نکردند را به کتابخوانی ترغیب کند زیرا آنها هیچگاه در خانواده طعم کتابخوانی را نچشیدهاند. پس با کتابخوانی فست فودی نمیتوان افراد را به کتابخوانی مستمر دعوت کرد. در فصای مجازی هم این کتابخوانی فستفودی آدمها را کتابخوان نمیکند. نسل دنیای مجازی میخواهد همه چیز را بهصورت سطحی، خلاصه و سریع بخواند اما تجربه میگوید آنها حتی حوصله خواندن این کتاب فستفودی را هم ندارند، حتی اگر این کتاب در زمینه درسی و آموزشی آنها باشد باز هم این افراد رغبتی به مطالعه آن ندارند. پس وقتی یا یک فرد کتابنخوان روبهرو هستید بهترین کتابهای فست فودی هم نمیتواند آنها را کتابخوان کند، زیرا این نسل را از ابتدا با کتابخوانی همراه نکردیم. حتی ممکن است آن مطلب از کتاب را در فضای مجازی بخوانند اما قطعاً این افراد دنبال خرید آن کتاب در دنیال واقعی نمیروند.
نظر شما