سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بیتا ناصر: شاید اندک کسانی باشند که در این سرزمین پهناور نامش را نشنیده باشد، شعری از او نخوانده باشد و ندانند زادگاه و آرامگاه او شهر شعر و ادب پارسی، شیراز است. همواره از او و آثارش با مباهات یاد کردهایم و به عنوان گنجینهای ملی- فرهنگی با القابی همچون «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن» و «شیخِ اجلّ» ستایشش کردهایم… ابومحمّد مُشرفالدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی، شاعر و نویسنده پارسیگوی ایرانی. یکم اردیبهشت مصادف است با «روز سعدی» و به همین خاطر با فیض شریفی، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی همکلام شدهایم تا از سعدی، نقش و جایگاهش و توانمندیهای او بپرسیم.
شما سالها ادبیات تدریس کردهاید و بهعنوان یک منتقد ادبی، به تحلیل جریانهای شعری معاصر پرداختهاید. اما همواره به ادبیات کلاسیک نیز نظر داشتهاید؛ خصوصاً در «مکتبهای ادبی ایران و جهان». از اینمنظر؛ مختصری درباره اشعار سعدی و شاخصهای مکتبی آن توضیح دهید.
ادبیات جدید از دل سنت بیرون میزند، هر شاعری که انتولوژی یا منبع الهام خود را گم کند، جوانمرگ میشود. سعدی انتولوژیاش را از رودکی، فردوسی و خیام و سنایی و عطار و انوری گرفته است و با چاشنی زبان و هوای معطر شیراز زبان خود را تلطیف کرده است. همام شیرازی به ظرافت میگوید که: «همام را سخن دلنشین بسیار است / ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی…» سعدی اتاقهای پر پنجره دارد. او یک شاعر زبانی است. او صورخیالی نیست. او با تلفیق زبان خراسانی و اندیشههای خیامی و عرفانی شیوهای شیرین در ادبیات ایران و جهان به وجود آورده … به این بیت توجه کنید: «تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم که جفا کنم / ولیکن تو نه لایق جفایی…» او مثل شاعران سبک خراسانی کلمهها را تکرار میکند، در اینجا «جفا» را سه بار در یک بیت آورده. اصلاً به نظر میرسد که این شعر نمیتواند یک بیت باشد، او به کلمه «نه» و «لایق» بار و بارم ایهامی داده است. همین بیتها را شاملوی بزرگ به خوبی نظاره نکرده که گفته: «سعدی ناظم بزرگی است و شاعر نیست.» او از نگاه فرنگان به سعدی نگاه میکند. در واقع نظم وقتی اوج میگیرد شعر میشود. در اینجا شاملو باید میگفت: «سعدی شاعر بزرگی است.» درباره سعدی باید گفت زبان پارسی با زبان سعدی یکی شده و در شعر و نثر او گره خورده. اگر فردوسی و سعدی نبودند ما حافظ را هم نمیداشتیم.
اگر بزرگان شعر را قطعات یک پازل ادبیات و شعر پارسی کلاسیک درنظر بگیریم و برای هرکدام نقش، رنگ و کارکردی را در نظر بگیریم، سعدی چه نقش و جایگاهی در این میانه داشته است؟
از نگاه من هرچه سعدی گفته همه شاهکار است. او مرگ ندارد. او شعرهای سست و نثر معیوب ندارد. بوستان او در قالب مثنوی است و او دنبال یک شهر آرمانی است. گلستان او چیزی که هست نشان داده بوده، گلستان او بهترین نثر زبان فارسی است. غزلهای او شاهکار است. او غزل ضعیفی هم ندارد. ربایی (رباعی) های او هم در نصاب خیام نیشابوری است و با زبان سادهای سروده شده است چون ربایی فلسفی و عشقی باید همین زبان را داشته باشد. سعدی وسیع المشرب است، یک بلور چند وجهی است. البته در اندیشه و تفکر او، عیبهایی هم وجود دارد چون او در قرن سیزدهی میلادی زندگی میکرد. من واقعاً نمیتوانم کسی را در نصاب سعدی بر آن بالا بنشانم. اگر حافظ، نثری چون گلستان داشت آن وقت من میگفتم، حافظ برتر است.مولوی در برابر سعدی شعرها و نثرهای ضعیفی دارد. سعدی از لحاظ تفکر هم از مولوی مدرنتر است. از فردوسی حرف نمیزنم و او را با سعدی مقایسه نمیکنم. فردوسی یک حماسهسرای بزرگ و غنایی جهانی است، حساب فردوسی را از دیگران جدا کنیم، در حالی مردم باز با سعدی بهتر ارتباط میگیرند در حالی که در متون سعدی کلمات عربی بیشتری دارد.سعدی تم تغزلی عمیقی دارد، او عشقبازی و عشقورزی را به مردم ایران آموزش داده است. سعدی هم تعلیمی، هم اجتماعی و هم عرفانی است ولی شعر نمایشی کمتر دارد. من دیری است ندیدهام چون سعدی ذیروحی را.
به نظر شما مهمترین و ستایش برانگیزترین ویژگی شعر سعدی چیست؟
از نگاه من ستایش برانگیزترین ویژگی سعدی همان ستایشگری او از عشق همه جانبهی مادی و معنوی است. عشق غالب سعدی یک عشق جسمانی و معنوی است. روی معنوی تاکید میکنم، عشق سعدی اروتیکی است که «توازن جسمی و روانی» دارد. عشق اروتیکی هماهنگی ذهنی و قلبی و شهوت وجدانی برافروخته است. عشق معنوی همین است. سعدی سخنگوی عشق و زندگی است.
او علاوه بر توانمندی ستودنی در تغزل، روایتگر قابل توجهی هم بود. این ویژگی، چقدر او را از شاعران دیگر متمایز میکند؟
گفتم که سعدی اتاقهای پرپنجره دارد و یک شاعر پارادوکسیکال است. این متناقضنمایی از ویژگیهای متفکران بزرگ جهانی است. هر شاعر بزرگی پارادوکسیکال است. نمیتوان یکی از دو سر پارادوکس سعدی را حذف کرد. سعدی هم در زبان و هم در معنی پارادوکس دارد. او را نمیتوان متصور کرد وقتی که میگوید: «سعدیا دوره نیکنامی رفت / نوبت عاشقی است یک چندی» گلستاناش را در فصل پنجم نگاه کنید و حکایت بلند «قاضی همدان» را بخوانید. او یک طنز ساتیری اروپایی محشری دارد. سعدی در طنز بر عبید زاکانی تقدم دارد. همین طنز او را با شاعران و نویسندگان دیگر متمایز میکند.
به نظر شما در زمانه ما، کدام بُعد از شاعرانگی سعدی باید بیشتر از سوی پژوهشگران و فعالان ادبی مورد تحقیق و توجه قرار بگیرد؟
کسی درباره زبان سعدی تحقیق درستی نکرده است، چراکه کسی در شعر و نثر در نصاب سعدی نداریم. بسیاری میخواهند سعدی را یک ناصح عبوس نشان بدهند، در حالی که سعدی در زبان و طنز کارهای شگفتانگیزی دارد. یک مسئله دیگر هم این است که باید نمایشنامههای عالی و بزرگی را در شعرهای بوستان و نثر سعدی بیرون آورد و به شکل جدیدی ارایه داد. من چند حکایت سعدی را به شکلی مدرن در آوردهام و در کتاب «چگونه نمایشنامه بنویسم» چاپ کردهام. سعدی ظرافتهای مغفول زیادی دارد.
نظرات