سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روزهایی تأسیس شد که جمهوری اسلامی تازه پایههایش را شکل میداد، مسیر خودش را میشناخت و ناهماهنگیهایی را که برای اداره کشور به روش جدید وجود داشت رفع میکرد. جالب اینکه در آن مقطع، یعنی اوایل بهار ۱۳۵۸ حداقل چهار تشکیلات نظامی نوپا - به هدف دفاع از انقلاب - اعلام وجود کرده بودند و هرکدام نیز فرمانده خودشان را داشتند و برنامههای خودشان را پیش میبردند. البته شورایی دوازده نفری از نمایندگان این چهار تشکیلات وجود داشت که وظیفهای هماهنگی امور مرتبط و جلوگیری از انجام کارهای موازی یا متضاد بود. اما خواهناخواه، آنهم در آن روزهای ناآرام، اختلافنظرهایی میان اعضا و تشکیلات چهارگانه پیش میآمد.
عباس دوزدوزانی، که نخستین فرمانده سپاه محسوب میشود [۱] (و سال ۱۳۹۷ از دنیا رفت)، در مرور خاطرات آن روزها میگفت تفاوت دیدگاههایی میان این چهار تشکیلات وجود داشت و از اینرو گاهی تصمیمگیری درباره موضوعات مشکل میشد. اما «حضور نمایندگانی از سوی شورای انقلاب در جلسات این هسته دوازده نفره نشان دهنده این بود که هم این جریانها جا افتادهاند و هم با توجه به ارتباطشان با شورای انقلاب حمایت این شورا را کسب کردهاند؛ البته در ابتدای کار طبیعی بود که هر جریانی به نظرات خود اهمیت میداد، ولی آرام آرام پس از چندین جلسه دیدگاهها به یکدیگر نزدیکتر شد و اعضای این شورا به وحدت رسیدند.» اما این هماهنگی میان چهار تشکیلات کافی نبود و کارایی هرچه بیشترشان را تضمین نمیکرد. خود اعضای شورای دوازده نفره این واقعیت را پذیرفتند و در آخرین روز فروردین ماه ۱۳۵۸ در قم به دیدار امام خمینی (ره) رفتند. ایشان در آن دیدار دستور به ادغامها سازمانهای موازی ذیل یک تشکیلات واحد، موسوم به سپاه پاسداران انقلاب دادند. مرحوم دوزدوزانی اضافه میکرد که «در آن جلسه نیز دوستان به بنده ماموریت دادند تا بیانیه تشکیل سپاه پاسداران انقلابی را بنویسم و در روز دوم اردیبهشت ۵۸ این بیانیه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید؛ ما در آن بیانیه ضرورت، اهداف و وظایف سپاه را شرح داده بودیم.»
گشتی در دنیای کتابها
کتابهایی که ما را با سپاه و عملکرد این سازمان انقلابی و مجاهدتها و کوششهای اعضای آن آشنا کند، بسیار زیاد است و مطالعه آنها، به بسیاری از پرسشهای ذهنی علاقهمندان پاسخ میدهد. اگر کتاب «تاریخ شفاهی تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» کاری از جواد منصوری را که بیشتر از یک دهه از انتشار آن میگذرد کنار بگذاریم، میتوانیم به کتابهایی که درباره فرماندهان دفاع مقدس نوشتهاند، روایتهایی از زندگی شهدا و آزادگان و ایثارگران پاسدار، پژوهشهایی که درباره عملیاتهای ما در جنگ تحملی انجام شده، و نیز خاطرات رزمندگانی که در سوریه با تکفیریها جنگیدند و شماری از آنان به شهدای مدافع حرم مشهور شدند، اشاره کنیم. اما اجازه بدهید، چند عنوان از این کتابها را نام ببریم. ناگفته نماند که هرکدام از این کتابها از منظری متفاوت با دیگری ما را با بخشی از کارنامه و ماهیت سپاه پاسداران آشنا میکنند.
یکی از این کتابها، که اطلاعات جالبی از حوادث اوایل انقلاب و چگونگی تشکیل سپاه به خواننده ارائه میکند، کتاب «خاطرات سردار یوسف فروتن» عضو اولین شورای فرماندهی سپاه پاسداران است. روی جلد کتاب نام معصومه سماوی به چشم میخورد و مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار نشر آن را به عهده داشته است. همچنین، کتاب «نامزد گلولهها» نوشته مرتضی سرهنگی (نشر خط مقدم) که عنوان فرعی آن، یعنی «سفری به زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی» موضوع و محتوایش را توضیح میدهد، کتابی روشنگر درباره زندگی پاسداری و رسم مجاهدت در این لباس است. نیز باید از کتاب «احمد کاظمی» کاری از سعید سرمدی و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نام برد. این کتاب که سال ۱۴۰۰ چاپ تازهای از آن منشتر شد، درباره شهید احمد کاظمی است و روش فرماندهی او را بررسی میکند، اما ضمن این بررسی، خواننده را با نقش و کوششهای سپاه و تحلیلهای یکی از فرماندهان شاخص آن آشنا میسازد.
بد نیست از کتاب «شرارههای خورشید» نیز نام ببریم که کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) به فرماندهی شهید همت را در عملیات خیبر بازخوانی میکند و گوشهای از شیوههای رزم سپاه و چگونگی سازماندهی نیروها در بحبوحه نبرد را به مخاطب نشان میدهد. کتاب «مردی با آرزوهای دوربرد» نیز کتاب مهمی است. بهویژه در این روزها که عملیات وعده صادق، توجه جهانیان را به قابلیتهای نظامی ایران و قدرت موشکی سپاه جلب کرده است. این کتاب به قلم فائضه غفارحدادی تألیف شده و روایتهایی از زندگی و دغدغههای شهید طهرانی مقدم، پدرموشکی ایران است. به تعبیری، «مردی با آرزوهای دوربرد» روایتهایی است مستند از زندگی مردی که برد آرزوهایش از برد موشکهایش بلندتر بود. مردی که در انتها بر قلههای تکنولوژی موشکی قدم میزد و دنیا را انگشت به دهان و دشمن را عصبانی کرده بود.
*
[۱] در کتاب «پرواز با نور» کاری از عالیه شفیعی، از قول مرحوم دوزدوزانی میخوانیم: من از اوایل دهه پنجاه تا نیمه دوم سال ۵۶ که تقریباً یک سال تا پیروزی انقلاب اسلامی مانده بود در زندان بودم و پس از انقلاب هم، یکی از افرادی بودم که در تشکیل دادن سپاه پاسداران به فرمان حضرت امام رضوان الله تعالی نقش داشتم و بعدها به فرماندهی کل سپاه منصوب شدم. دوران فرماندهی من، با اتفاقاتی نظیر تسخیر لانه جاسوسی (سفارتخانه امریکا) به وسیله دانشجویان پیرو خط امام، کشف کودتای نوژه، واقعه طبس و دورانی که به علت خیانتهای پیاپی ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور وقت ایران دوران حادی محسوب میشود، مصادف بود.
نظر شما