سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): چهل سال بعد از جنگ تحمیلی هنوز هم موضوعاتی وجود دارد که درباره آنها تحقیق و پژوهش نشده است و گذشت زمان باعث شده که برخی از افراد دیگر در قید حیات نباشند تا آنچه روایت درباره جنگ داشتند، روایت کنند. خاطرات و وضعیت خانوادههایی که بیش از دو شهید دارند، موضوعی است که بهناز ضرابیزاده، پژوهشگر و مؤلف حوزه دفاع مقدس سراغ آن رفته و با تلاش بسیار توانسته است که درباره این خانوادهها و وضع آنها پس از شهادت فرزندانشان، خاطراتی به دست آورد و این خاطرات را با پژوهش قوام بخشد. کتاب تازه او با عنوان «پری خانه ما» قرار است در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه شود.
در کتاب تازه ضرابیزاده، مادران شهید مورد توجه قرار گرفتهاند، آن هم مادرانی که بیش از دو فرزند خود را در دفاع مقدس تقدیم ذره ذره خاک ایران کردند. او در این پژوهش سعی کرده که علاوه بر ثبت روایت وابستگان این خانوادهها که ساکن همدان هستند، وضعیت آنها پس از شهادت فرزندان و سبک زندگیشان را بررسی کند. این پژوهشگر یکی از مشکلات این پژوهش را گذشت زمان و فراموشی برخی از جزئیات و در دسترس نبودن اسناد و مدارک برمیشمرد.
- کتاب جدید شما که از سوی انتشارات سوره مهر به نمایشگاه کتاب تهران میآید، چه عنوانی داشته و درباره چه موضوعی است؟
نام کتاب جدیدم، «پری خانه ما» که اگر اسم آن تغییر پیدا نکند، درباره مادران خانوادههایی است که بیش از چند شهید دارند.
- چرا به این سوژه علاقهمند شدید؟
در همدان خانوادهای وجود دارد که چهار شهید دارد. البته خانوادههایی که سه فرزند از آنها شهید شده، هم در همدان زیاد هستند. من از سالها پیش دوست داشتم با مادر این شهدا صحبت کنم و اطلاعاتی برای خودم داشته باشم. در حقیقت زندگی خانوادهای که چهار شهید دارند، خیلی برایم رازآلود بود. اینکه در زمان شهادت فرزندانشان چطور تاب آوردند؟ به چه شکل صبوری کردند؟ واقعاً دانستن این اطلاعات برایم مهم بود. میخواستم درباره مادر این خانواده بیشتر بدانم. متاسفانه خیلی زود و پس از شهادت فرزندانشان، مادر خانواده در یک تصادف همراه دخترش فوت شد و من دیگر به این مادر دسترسی نداشتم. سالها گذش و بابت این موضوع خیلی غبطه میخوردم که نتوانستم این مادر چهار شهید را ببینم!
- چه موضوعی باعث شد که قبل از تصادف نتوانید به دیدن این مادر شهید بروید؟
فکر کنم دهه هفتاد بود که این مادر فوت شد و من انگیزه شخصی داشتم که درباره این خانواده بدانم و واقعاً هم حس کردم درباره خانوادههای چند شهید مطلب زیادی نداریم یا حداقل من نخواندم و ندیدم. به نظرم معدود نویسندگان و پژوهشگرانی سراغ این موضوع رفتند. برای همین تصور کردم این موضوع سوژهای است که درباره آن غفلت شده و لازم است که درباره آن کار کنم.
- حضور نداشتن مادران شهدا چه مشکلاتی برای پژوهش شما ایجاد کرد؟
بله، نبود مادر چهار شهید در روند کار تاثیر داشت. با این حال با خانواده چهار شهید صحبت کردم، اما چون مادر خانواده نبود و از طرفی سالهای زیادی از شهادت شهدا گذشته و وابستگان درجه دوم که از آن خانوادهها باقی ماندند خاطرات کمتری داشتند، به همین دلیل خاطرات در حد یک کتاب نبود. لذا به این نتیجه رسیدم که خاطرات خانوادههای سه شهید را هم بگیریم و به این شکل علاوه بر خاطرات خانواده چهار شهید، خاطرات خانوادههای سه شهید هم به کتاب افزوده شد. در واقع این کتاب مجموعه خاطرات نه خانواده است که خاطراتشان تنظیم و برای انتشار آماده شد.
- «پری خانه ما» نسبت به کارهای قبلی برای شما چه اندوخته یا تجربه جدیدی به همراه داشت؟
وقتی با یک نفر مصاحبه میکنید و خاطراتش را میگیرید کار خیلی راحتتر جلو میرود، اما وقتی با ۹ خانواده مصاحبه میکنید، کار سختتر و کندتر پیش میرود. چون هماهنگی با خانوادهها و تعیین وقت، بسیار زمانبر و گاه دشوار است و به دست آوردن اسناد و مدارک هم آسان نیست. چون افراد به جای مانده از آن خانوادهها، وابستگان درجه دو هستند و به اسناد و اطلاعات کمتری دسترسی دارند.
حتی در برخی مراحل خاطراتی که میخواستم وابستگان به جای مانده نمیتوانستند در اختیارم بگذارند و برای همین ناچار شدم با چندین نفر در خانواده مصاحبه کنم تا به خاطراتی که خودم میخواهم برسم.
- از این شهدا خاطرات مکتوب یا یادداشتهای به جا مانده پیدا نکردید؟
تصور میکنم یکی دو شهید یادداشتهایی داشتند و من از آنها استفاده کردم. از جمله یکی از برادران شهید بیات دستنوشته داشت که از آن بهره گرفتم. اما در اغلب خانوادهها چنین نبود و حتی دسترسی به عکسها امکان نداشت. زمان و تلاش زیادی صرف شد تا بتوانم عکسهایی را که میخواستم پیدا کنم. چون خانوادهها عکسها را برای برگزاری مراسم به برخی نهادها و سازمانها داده بودند، اما به آنها برگردانده نشده بود. لذا مشکل عکس داشتم و برای رفع این موضوع زمانی بین سه تا چهار ماه وقت گذاشتم تا از تمام خانوادهها عکس دریافت کنم و کتاب مستند شود.
- برای این مهم به مراکز اسنادی جنگ مراجعه نکردید تا بتوانید عکس و سایر مدارک را بگیرید؟
این مراکز عکس داشتند، اما عکسهایی که من میخواستم نبود. چون عکس پرسنلی نمیخواستم و دنبال عکسهایی بودم که خاطراتی را در خود ثبت کرده بود. چون کتاب از جنس خانواده و قصه خانوادهها در دل جنگ است که فرزندان خودشان را در جنگ از دست میدهند.
- این کتاب نسبت به آثار قبلی چه تجربیاتی برای شما در بر داشت؟
پژوهش خاطرات و ارتباط گرفتن با خانوادهها کار دشوار و سنگینی بود، اما جذابیتی که داشت این بود که حرفهای جدیدتری شنیدم. خود سوژه هم جدید بود. از طرفی چون تنوع خاطرات زیاد بود، تلاش کردم خاطرات شبیه به هم در کتاب گذاشته نشود. میخواستم هر شهیدی یک خاطره مختص به خودش داشته باشد و مخاطب بعد از خواندن خاطره دوم و سوم به تکرار نرسد. تازگی خاطرات و تکراری نبودن برایم اهمیت زیادی داشت.
- با توجه به پژوهشی که درباره خاطرات انجام دادید و زمانی که صرف کردید، کتاب را در چه گروهی دستهبندی میکنید؟ به عبارتی شما گردآوری خاطرات انجام دادید و در کنار آن پژوهش و جستوجوی اسناد.
من در گردآوری خاطرات، تنها به این بسنده نکردم که فقط خاطرات را بگیرم و همان را منتقل کنم. وقتی سراغ یک خانواده رفتم و خاطرات را گرفتم، به آنها جان دادم؛ به این شکل که آنقدر یک خاطره را با راوی مرور کردم تا جزئیات آن مشخص شود و روایتی که میخواهم شکل بگیرد. چون در دیدار اول و دوم، خاطرههایی با جزئیات بسیار از خانوادهای که ۴۰ سال از شهادت فرزندانشان گذشته، درنمیآید. برای همین در مصاحبه با راویان، خاطرات را در مسیری راهنمایی کردم تا به پاسخ پرسشهایی که داشتم دست پیدا کنم.
حالا تصور کنید با ۹ خانواده این روند را طی کردم تا بتوانم خاطرات جانداری بگیرم که معرفیکننده فرهنگ و سبک زندگی زمان خودش باشد. حالا زمانی که کتاب چاپ شود و آن را بخوانید شما باید قضاوت کنید که تلاش من توانسته خاطراتی از راویان بگیرد که منسجم باشد و جزئیاتی را منعکس کند یا نه؟ همچنین امیدوارم مخاطبان با خواندن کتاب به یک فرهنگ و تاریخی از کشورمان برسند که منعکسکننده سبک زندگی خانوادههای شهدا در آن زمان باشد.
- به نظرتان پژوهش چه نقشی در این اثر داشت؟
من برای گرفتن خاطرات خانوادههای شهدا، جزئیات تاریخی آن دوره را مطالعه کردم و با اطلاع از جزئیات به دیدار راویان رفتم. لذا وقتی راوی میگفت تیرماه سال ۶۰ بود که فلان اتفاق افتاد. من در منابع تاریخی اتفاقات همان تاریخ را مطالعه کردم و بعد بر اساس همان رویدادها از خانوادهها خاطره گرفتم.
برای نمونه اگر در آن زمان اتفاقی افتاده بود، چه تاثیری در خانواده آنها داشت؟ آنها با آن ماجرا به چه شکل روبهرو شدند؟ چون زمان زیادی از آن اتفاقات گذاشته بود، خیلی نمیتوانستم به آن خاطرات اعتماد کنم و عین مطالب را بنویسم. برای همین نیاز بود درباره خاطرات و اتفاقاتی که روی داده بود، مطالعه کنم تا صحت و سقم آن را دربیاورم و اتفاقاً در مطالعاتم متوجه شدم که فلان اتفاق به آن شکل که روایت کردند، روی نداده بود.
در برخی موارد هم اتفاقاتی را روایت کرده بودند که با رجوع به منابع تاریخی توانستم جزئیات بیشتری از آن دربیاورم و آن را بسط بدهم. لذا این پژوهش کار دشوار و زمانبری بود. هر چند من در کارهای دیگرم هم این شیوه را به کار گرفتم و سعی کردم در کنار گرفتن خاطرات، پژوهش هم انجام دهم تا اثر قابل اعتماد و درستی منتشر کنم.
بنابراین درباره این ۹ خانواده مطالعات زیادی داشتم و وقتی روایت آنها را گرفتم تنها به انتقال روایات بسنده نکردم بلکه در کنار آن به مطالعه و تحقیق هم پرداختم و بعد تدوین روایات را انجام دادم که این مطالعه و تلاش خودم را راضی کرد تا آن را برای انتشار بفرستم. چون اگر رضایتم جلب نمیشد، برای چاپ آن اقدام نمیکردم.
نظر شما