به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آموزگار و استاد به اذعان اهالی ادبیات، آشنای وجود است. معلمی که گاهی او را شمع و گاهی پروانه میدانند و میخوانند و شغل او رهنمون رستگاری است. امروز ۱۲ اردیبهشت برابر با اعلام شهادت مرتضی مطهری فریمانی، استاد فلسفهٔ اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن را در ستایش شأن معلم به این نام مبارک نامگذاری شده است. اینک نیز اشعار شعرای قدرشناس هرمزگانی را در وصف معلم آوردهایم تا به سهم خود این روز را گرامی بداریم.
مهدی رستگاری- شاعر آئینی:
تویی تو آبروی گلشن صفای وجود
از آنچه هست و توان بود در سرای وجود
تویی تو آبروی گلشن صفای وجود
به عشق و سوز و گداز تو ای معلم من
شده است شمع وجود تو روشنای وجود
به دانش و ادب و عاطفه، تو دلها را
به لطف بُردی و گردیدی آشنای وجود
تویی که معجزه را میکنی محقق در
حریم پاک و پر ار نور جانفزای وجود
به یادگیری از تو برگ و بار گرفت
درخت هستی ما نیز از نوای وجود
هزار شکر در این راه پرخطر گشته
به رهروان حقیقت تو رهنمای وجود
هزار حمد بخوان بر معلمان مهدی
که دادهاند بسی ارتقا بهای وجود.
محمدزمان حیدری- شاعر آئینی دری:
تمام درد بشر را معلم دوا بود
بابا نان داد شیرین کلامت بود
حرف الفبا آن تکرار زبانت بود
کلمه به کلمه آموختی مشق تحریر را
تخته سیاه و تباشیر چقدر زیبا بود
با صدای بلند اول حرف خ، خدا بود
آب داد و نان داد (ب) بابا بود
نگاهت هرچند خشمگین روشن بود
به خشم چون بوسه مادر، وفاه بود
جمله جمله گپ، گفتار ایمان تقوا بود
واژه به واژه آن نام ایثار و خدا بود
قسم به نام آوران علم و دانش
تمام درد بشر را معلم دوا بود
چون کوه استوار با صبر و صلابت
در دشت پر از گل نام معلم پیدا بود
به هیچ و پوچ زندگی معنی میداد
شگفته گل را اگر احساس وفاه بود.
محمدزمان حیدری- شاعر آئینی دَری:
تو آی مهربان فرشته آسمانی
تو که همکار خوب پیغمبرانی
بر علم، ادب کشتی و بادبانی
تو آموخته ی همان آب و نانی
به سارا و دارا شیرین کلامی
تو آی معلم محبوبی پدر مهربانی
بر خوان دانش من تا ابد میمانی
کار تو باشد ارشاد هر انسانی
تو آی مهربان فرشته آسمانی
آموزگار عزیزم تو مانند باغبانی
بذر علم و ادب در دل می پروانی
با مشق تو دیو جهالت بود ارزانی
تو بر خوان دانش مهمان میزبانی.
آمنه صفت زاده - شاعر آئینی:
کردم استشمام من بوی بهشت
روز دوازدهم اردیبهشت
کردم استشمام من بوی بهشت
چون که در دست معلمها بود
هم کلید زندگانی هم کلید سرنوشت
گوش بنمایید تا گویم سخن
از معلمهای خوب از مرد و زن
ای قلم از چیست لرزانی بگو در دست من
از چه خاموشی دمی با دوستانت کن سخن
شرح مطلب چیست از دستم گریزانی چرا؟
سر به زیر انداخته و شرمندهای در دست من
از مقام که سخن خواهی کنی آغاز تو
جملگی درانتظارند لب تو بگشای از سخن
ای قلم از وصف آن حیران و سرگردان مباش
من بیان سازم سخن بنما تو همراهی به من
قصهی مردانگی و قصهی انسانیت
عاجزی از وصف آن، این لحظه کوته کن سخن
خود معلم هستم و شغلم چو شغل انبیاست
افتخاری که خدای مهربان داده به من
آنکه ما را آفرید و بیشمار است نعمتش
تا ابد مدیون هستم از خدای خویشتن
عرض تبریکم نثار جملهی فرهنگیان
هر کسی کآموخت ابجد بر من و امثال من
شهرتم باشد صفت زاده ونامم آمنه است
شعر ناقابل نثار جمله همکاران من.
آمنه صفت زاده - شاعر آئینی:
هر معلم شغل او باشد چه شغل انبیا
چون معلم باصفا بر خلق خدمت میکند
پس نظر بروی خدا آرزوی رحمت میکند
هر معلم شغل او باشد چه شغل انبیا
باکلامش او جهانی را هدایت میکند
میکشد او زحمت بسیار با نسل جوان
صادقانه خدمتی او بهر ملت میکند
پند میآموزد از روی صداقت بر همه
ملتی بیدار او از خواب غفلت میکند
گر نداری باور از من این حقیقت را شنو
جملهای که صحت عرضم ضمانت میکند
روز جمعه گر کسی آید به سوی مدرسه
این ز اخلاص و زایثارش حکایت میکند
هم مدیر و هم مدبر هم رییس و برترش
از الفبا تا به آخر زو اطاعت میکند
هر سمت داری رییسی یا امیری یا وزیر
از جوانی تا به پیری او امامت میکند
مرحبا بران رییس جمهور با علم و ادب
که به رفتارش چنین مردانه همت میکند
خم شد و دست معلم را گرفت و بوسه زد
همچو فرزندی که از مادر عیادت میکند
قدردانی از معلم راه و رسم انبیاست
باچنین درسی به ما اتمام حجت میکند
یک معلم چون پدر مادر بود دلسوز ما
انچه را تاریخ در حقش قضاوت میکند
همچو شمعی سوزد و خواری و زحمت میکشد
تا به راه حق جوانان را هدایت میکند
شعر ناقابل نثار جمله همکاران خویش
این حقیر از روی اظهار محبت میکند
چون امیدوار است فردا رحمت للعالمین
در حضور انبیا او را شفاعت میکند
هرکسی که از معلم احترام آرد بجا
هم خدا هم اولیا بر او عنایت میکند
پس صفت زاده به شعر خود کفایت میکند
چون که فرصت کم بود او رفع زحمت میکند.
نظر شما