حجتالاسلام محسن عباسی ولدی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، با تأکید بر لزوم پرداختن به بحث دشمنشناسی در تربیت کودکان و نوجوانان، گفت: واقعیت این است که اگر ما مقوله دشمنشناسی را وارد مسئله تربیت نکنیم، تربیت همیشه خواهد لنگید. شاید بتوانیم بگوییم که معادل مفهوم دشمنشناسی در دین مفهوم تبری است.
او افزود: بعضی از کارشناسان تربیت متأسفانه مبتنی بر یک رویکرد مادیگرا و غربگرایانه، معتقدند که نباید بچهها را با این مسائل مواجه کرد. میگویند روح بچه لطیف است و اصلاً نباید وارد این صحنه بشود؛ در حالیکه در دنیای امروز ما در عرصهای نفس میکشیم که رقبای ما به وسیله انیمیشنها، بازیهای رایانهای، فضای مجازی، کتابها و… بچههایمان را از همان دوران خردسالی و کودکی با مقوله اسلامستیزی آشنا میکنند. گاهی اوقات بهقدری صریح و رک هم این کار را میکنند که آدم تعجب میکند.
این نویسنده در ادامه گفت: صحنه، صحنهای خنثی نیست. ما باید باور کنیم که در رقابتایم و باور کنیم که بچهها از همان کودکی توانایی شناخت دوست و دشمن را دارند. حتماً باید علاوهبر اینکه دشمنان تاریخی اسلام، مثل ابوسفیانها، ابوجهلها، یزیدها و مأمونها را به آنها معرفی میکنیم، دشمنان امروز را هم به آنها معرفی کنیم. اگر این کار نکنیم، آن رسانهای که جای جلاد و شهید را عوض میکند حتماً جای دوست و دشمن را هم عوض میکند.
او با بیان اینکه حتماً باید در پرداختن به موضوع جنگ و فلسطین برای مخاطب کودک و نوجوان ظرافتهایی را در نظر گرفت، توضیح داد: گاهی این در نظر گرفتن ظرافتها منتهی میشود به غیرمستقیمگوییهایی که اصلاً آنچه را که میخواهیم، برآورده نمیکند. ما میراثدار نسلی هستیم که رضا پناهی ۱۲ سالهاش به جنگ میرود و در یک بیابان بهتنهایی دیدهبانی میدهد و وقتی هم نمیگذارند به جنگ برود گریه میکند! ما شهید فهمیده را داریم، بهنام محمدی را داریم، ما کسانی را داریم که که از آنها فاصلهای هم نگرفتهایم؛ یعنی آنها اگر شهید نمیشدند الان زنده بودند و داشتند در کنار ما زندگی میکردند. وقتی ما متوسط سنی شهدای دفاع مقدس را نگاه میکنیم، میبینیم به طور عجیب و غریبی، آمار شهدایی که زیر ۱۵ سال سن داشتند، زیاد است.
حجتالاسلام عباسی ولدی در تکمیل صحبت خود عنوان کرد: اگر غیرمستقیمگوییها به جایی برسد که چیزی که ارائه دادهایم دیگر جنگ نبود، باز هم خطا کردهایم. ما اصلاً در دورهای هستیم که دشمن دارد با همین صراحت با ما میجنگد. غزه را ببینید؛ غزه عرصه جنگ است. مگر در غزه میشود بچه و بزرگ را جدا کرد؟ بچهای که در دل این بمببارانها با خدا حرف میزند و آن «یا رب» گفتنش در فضای مجازی پخش میشود و انتشار حداکثری پیدا میکند، در یک فضای دینی تربیت شده است. او دارد به عنوان یک سرباز تربیت میشود. من حس میکنم آن نگرش توحیدیای که دین درباره دنیا به ما ارائه میدهد اینقدر نگرش دقیق و عمیقی است که اگر بر اساس آن نگرش، بچههای ما تربیت شوند، روحشان خشن نمیشود.
نویسنده مجموعه «ایلیا و حیفیا» درباره کتابهای این مجموعه نیز توضیح داد: نگارش مجموعه «ایلیا و حیفیا» را دقیقاً با همین قصد شروع کردم. جلد اول آن درباره مسئله نفوذ در کشور و اختلافافکنیهای جریان یهود در جوامع اسلامی است. جلد دوم آن درباره نفوذ اقتصادی است؛ اینکه چگونه ربا را وارد جامعه میکنند. داستانهای این مجموعه استراتژیک و راهبردی هستند و اتفاقاً من در این استقبالی که از کتابها شده است، به این نتیجه رسیدهام که بچهها چقدر داستانهای استراتژیک و راهبردی را دوست دارند. جلد سوم نیز درباره نفوذ در حوزه فرهنگ است که البته هنوز نگارشش تمام نشده و اواخر آن است.
نظر شما