به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، این غصه ادامه دارد و اصحاب ادبیات استان هرمزگان در سوگ سنگینی به عزا نشستهاند. غمی که هر سو بنگریم تازه میشود و تاریخ آن را هرگز از خاطر نخواهد بُرد.
فاطمه رحمانی- شاعر آئینی جزیره قشم:
آه از دلم! بال کبوتر روی سجاده ست...
بالِ کبوترها که زخمی شد یقین کردم
دنیا برای امتحانی سخت آماده ست
از آسمانِ شهرِ مشهد سنگ میبارد
آه از دلم! بال کبوتر روی سجاده ست...
این روزها راه شهادت در مسیرِ رود
در جنگل و کوه و کمر، در دامنِ جاده ست
قطعاً برای مرد میدان، مرگ در بستر
چیزی شبیه بردنِ یک بازی ساده ست
مهمانِ دستانِ علمدار است ابراهیم
قرعه به نامِ سیدِ مظلوم افتاده است
در آسمان هشتمین اختر ملائک صف
آری! زمانِ وصلِ دلداری به دلداده ست.
عبدالحمیدانصاری نسب- رئیس انجمن ادبی «شعر درخت» هرمزگان:
نجوای تو سرازیر میشود در جان جاشوان جنوب
هنوز ایستادهای در صحن سازمان ملل
با قرآنی در دست
و درختها
تریبون تواند
کوهها
صدای تو را منعکس میکنند
از نقارهها
نجوای تو سرازیر میشود
در جان جاشوان جنوب
که از دست تو مجوز صید گرفتهاند
و در چشمانشان کشتیهای ترال
به گِل نشستهاند
هنوز در چمدانت
بلیت سفرهای استانی
رساندن آب به آهویی در بشاگرد
بردن گاز به روستایی در کردستان
احیای کارخانهای در کرمان
احتمالاً"چیزی از پروژه های ناتمام نمیدانست
این بالگرد اردیبهشت
که یکسره فرود آمد
در بهشت!
معصومه زارع- شاعر آئینی بندرعباس
نامهای داشت کبوتر شب مه در باران
شور میزد دل او، رود زچشمش جاری
خبر از حال دل ابری مشهد داری؟
آسمان سنگ به ما داد که بر سینه زنیم
سنگ بر شیشهی ظلم و ستم و کینه زنیم
سر به دامان حرم داد که آرام شود
به زمین داد غمش را که دلارام شود
چه کبوتر، که زند پر، که نیفتد از پا
رنگ سرخ پر خیسش ز قضا گفت و بلا
نامهای داشت کبوتر شب مه در باران
خبری داغ که میگفت زکوچ یاران
شب مردان خدا بود شب یلدا بود
پیکر خستهی او سهمیهی فردا بود
او که خود را همه جا خادم مردم خوانده
خستگیها همه از قوت او درمانده
مفسد وظالم و جلاد ندارند امان
همه گفتند که او بود بهشتی زمان
دلش از رحمت و انصاف علی سرشار است
همه دیدند اشداء علی الکفار است
همه دیدند که خار است به چشمان عدو
تیز و برنده تر از قبل بماند پس از او
او صدا بود صدای همهی محرومان
منعکس میشود او از سبلان تا تفتان
بعد از او کاش که باران همه جوهر بشود
برگ گلها و درختان همه دفتر بشود
بنویسید به تاریخ، به پای مردم
مردی افتاده شب عید امام هشتم...
نظر شما