به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایینا) در همدان، عرض ارادت شاعران استان همدان به شهید جمهور و همراهانش همچنان ادامه دارد و با چشمان اشکبار و دلی اندوهگین در غم فراقشان ابیاتی را میسرایند.
و من هم من قضی نحبه رئیسی همره یاران
شهید خدمت و کوشش به گاه ریزش باران
صعودش در سقوط بالگردش در ره تبریز
به ماتم بر نشانده عالمی با مردم ایران
ز شرق آمد برون در غرب کشور آسمانی شد
چنان خورشید کز مشرق برون آید به مغرب میشود پنهان
خراسانی و هم خادم رضا هم خادم المله
هزاران کارگر را با درایت زو سر و سامان
خرابیها و تعطیلی به دست او دگرگون شد
هزاران کارخانه هم به لطف او گرفته جان
گهی در بندرعباس و گهی در شوش یا دزفول
گهی بوشهر و گه نوشهر و گاهی خاک کردستان
شب و روزش همه وقف رفاه و کار ملّت بود
که شادی آفریند بر ضعیفان و تهیدستان
و یار او امیر عبدالهیِ پرتلاشِ مرد میدانها
و دیگر همرهانش هر یکی چون ماه نورافشان
خدایا جانشین این عزیزان را کسانی کن
که رهبر شادمان گردد ز رسم و کوشش ایشان
خدایا رهبر ما رهبر دلهاست در دنیا
بده دستش به دست صاحب دلها و هم دوران
شعر: مصطفی اولیایی
یکبار دگر ستاره ها را چیدند
بر پیکر و زخم ما نمک پاشیدند
اینان که شهید راه خدمت شده اند
بر کنگره های عرش میتابیدند
شعر: پرویز بیگلری
ای اهل حرم کبوتری گم شده است
با بال شکسته زائر قم شده است
از مادر خود بس که نشانی دارد
محبوب دل تمام مردم شده است
شعر: نرگس شعبانی
نه توی خانهات بودی
نه جشن و کاخ رویایی
همیشه در سفر بودی
همیشه فکر آبادی
تو رسم باغبانی را
به مردم یاد میدادی
تو هر حرفی که گفتی را
عمل کردی به زیبایی
نه توی خانهات بودی
نه جشن و کاخ رویایی
سفر بال رهایی شد
نفهمیدیم رازت چیست؟
سفر پایان رسید اما
«حکایت همچنان باقیست»
دوشنبه وقت پرواز است
دوشنبه روز بارانی
برای ضامن آهو
زیارتنامه میخوانی
شعر: مریم زندی
از هجمه طعنهها چه بی تاب شدی
در ظلمت شب شبیه مهتاب شدی
شد ضامن تو امام هشتم وقتی
مهمانِ سر سفره ارباب شدی
شعر: نرجس قادری
حرف از مدعی، عمل از تو
پر بکش! این هوا، هوای تو نیست
زیستن در قفس سزای تو نیست
تن خاکی کجا و جان جهان؟!
آسمانا! زمین برای تو نیست
«خائنی» پشت میز خدمت بود
«گرم جایِ» سِمَت که جای تو نیست!
از «عبایِ نفاق» دانستیم
«انگلستان» پسِ عبای تو نیست
حرف از مُدعی، عمل از تو
عملت هست و ادعای تو نیست
بنگر ای «مشهدالرضا» بنگر!
این همان «خادم الرضا» ی تو نیست
ای حسین این «سلاله ی خونین»
از شهیدان کربلای تو نیست؟
آی ققنوسِ خون و خاکستر!
سوختن، ختمِ ماجرای تو نیست…
شعر: سید حسام حسینی
مرد خدمتگزار و خوشکردار
فرد عامیِ کوچه و بازار
تا مگر گَرد اندوهی از مِهر
بزداید ز چهرهای غمبار
دِه به دِه، کوچه کوچه، میگردید
چون پیَمبر پزشک بُد دَوّار
مهرورزی به مردم و ایران
بود انگیزهاش از اولِ کار
خدمات شگفت او باشد
نصب در دیدهی اولوا الابصار
کرد بیمزد و منّت او خدمت
که بود رسم و شیوه ابرار
چون براهیم بتشکن باقی است
نام او در صحیفه احرار
زان چه تهمت زدیم و بد گفتیم
و قنا ربنا عذاب النار
شعر: علیاصغر حمدیه
نظرات