به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «رؤیای آنّه» نوشته معصومه حسینی مهرآبادی روایت زندگی پسری است به نام عیسی؛ پسری که در یکی از روستاهای ترکیه به دنیا میآید و همان جا قد میکشد. تعداد زیاد افراد خانواده و مشکلات روستا، دستبهدست یکدیگر میدهند تا او به شهر برود و در یک رستوران مشغول کار شود و از چهارده سالگی بشود کمک خرج خانه.
نفسکشیدن آن هم توی ترکیه با آنهمه تبلیغات اسرائیلی _آمریکایی برای عیسی سخت است، تا اینکه در رستوران با جوانی ایرانی به نام حسین آشنا میشود؛ جوانی که مسیر زندگی او را با اعلامیههای امام تغییر میدهد. اعلامیهها خیلی زود کار خودشان را میکنند. عیسی دیگر تحمل ماندن در ترکیه را ندارد. باید به جایی برود که بتواند دِینش را به اسلام ادا کند و چه جایی بهتر از ایران. و انگار عیسی تازه متولد میشود و زندگیاش در یک راه جدید قرار میگیرد. یک راه که از انتهای آن اطلاعی ندارد.
در بخشی از این کتاب آمده است:
پایم را روی رکاب کامیون گذاشتم و پریدم بالا. روی صندلی که نشستم و جبار پدال گاز را فشار داد، تازه باورم شد قضیه شوخی نیست و جدیجدی راهیام. تا آخرین لحظهای که میشد، آنّه و اروج را توی آینه بغل دیدم و برایشان دست تکان دادم. بغضی که ناخودآگاه راه گلویم را بست، بهزحمت فرو دادم و سعی کردم مواظب اشکهایم باشم که پایین نریزند.
نظر شما