به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، نویسنده و منتقد ادبی: ناهید جهازی سال ۱۳۴۹ در بوشهر، نویسنده، فیلمنامهنویس، پژوهشگر و مدرس است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد هنرهای نمایشی-گرایشی ادبیات نمایشی است که تاکنون چندین فیلمنامه و کتاب نوشته است. جهازی بیشترین تلاش خود را وقف جمعآوری و نشر افسانه و ادبیات عامه بوشهر کرده که در این زمینه آثار خوبی را نیز منتشر کرده است.
وی همچنین در عرصه داستان و رمان نیز دارای مهارت است. جهازی دومین رمان خود را با عنوان «پَر پَروک» سال ۱۴۰۳ با نشر خیزاب در ۲۸۸ صفحه وارد بازار کرده است. این رمان مملو از واژههای دریایی و بومی است که نویسنده معنای همه واژهها را در پاورقی نوشته است. مجموعۀ داستان «خوابگاه دختران» نخستین اثر داستانی خانم جهازی است که سال ۱۳۸۱ از سوی بید منتشر شد.
از ابتدای کتاب مشخص است که با توصیفات دقیق صحنهها مواجه هستیم. تجربه نویسنده در داستانخوانی و نوشتن و پژوهش بر روی ادبیات عامیانه، تأثیر مطلوبی بر نوشتن این داستان داشته است. راوی اول شخص مفرد و کاملاً تجربهگراست. به عبارتی، در این رمان، راوی تنها روایتگر نیست و تجربهگرایی خود را نیز به رخ کشیده است. در واقع نویسنده، خواه یا ناخواه از بهترین روش روای اول شخص استفاده کرده است. همانطور که در چند سطر بالا گفته شد، توصیف دقیق و جزئی صحنهها از اهداف و تلاش دقیق و درست راوی است:
«امروز اسکله شلوغن، ماهیگیرها هر کدوم چندتا ماهی شگن کردهن، با پیشِ نخل به هم وصل کردهن و میان گرگورهای کهنه و زنگزده کنار هم و تو دل هم افتادهن. قایقها پُرِ نور هستن. تو گرگورها سبدهای پلاستیکی میوهن. تو اسکله یخچال آهنی، ترازو، باسکول، درامهای زنگزده سی گازوییل و بنزین، تایرهای بزرگ و پیشِ درختِ نخل افتاده. چندتا سگ ولگرد وسط قایقها میپلکن. یزاف تو کپرشن. جمعِ باسکول. هی ماهیها وزن میکنه. ماهیگیرها دور موتورهای قایقهاشون پتو پیچیدهن. بعضیها هم تلوار. بشکههای بنزینی زرد و سفید و قرمز آماده تو قایق نهادهن. جلو و عقب قایق میلهی آهنی هلالی زدهن و روش تلوار کشیدهن…»
رمان «پَر پَروک» پر از اصطلاحات و واژههای بوشهری و دریانوردی است. گویش بوشهریها در این کتاب تام و کامل استفاده شده است. نام افراد، نام مکانها و اشیاء همه و همه با گویش بوشهری شکل گرفته است. داستان بدون هیچ اتفاقی و حادثهای شروع شده است. شروع داستان با توصیف صحنه و افراد و معرفی افراد و صحنه است. کلیاتِ نخستین داستان، به نوعی ذهنیات خواننده را در همان شروع داستان مشخص میکند. تصویری که خواننده از شروع داستان میگیرد، موتیفی است با فضای بوشهری و بندری و اتفاقاتی که در بندر و جنوب میافتد. داستان در ایران بعد از انقلاب رخ داده است.
شخصیتهای داستان هر کدام در هر بخش روایت خودشان را خودشان روایت میکنند و همه با راوی اول شخص این کار میکنند. مثلاً ادو خودش راوی ماجرای خودش است و سارا و فرزین نیز. رمان این گونه طراحی شده است. جملات کوتاه از مشحصههای اصلی داستان است. نویسنده تلاش کرده است که داستان را با جملات کوتاه ادامه دهد. به نمونه زیر توجه کنید. زبان داستان کلاً این چنین است:
«خودش نبود، سایهش بود. نگاه کردم. فرزین نبود. سایهش بلندتر بود. فرزین رفتش. خیال کردم خودشه؛ ولی نبود. پتو رو کشید رو سرش. رو زیلو خوابید…»
رمان، بخش بخش است و هر بخش یکی از شخصیتها داستان یا درد دل یا ماجرای خودش را تعریف میکند و در کنار هم نشستن این بخشها داستان را شکل داده است. روایت به صورت درون ذهنی و واگویۀ درونی شکل گرفته است. این واگویهها در واقع، به نوعی روایت داستان است. بسیاری از این واگویههای درونی، خاطره است که در شکلگیری داستان نقش مؤثری داشته است.
در داستان به گونهای خیانت مردی به همسرش نشان داده شده است و در حقیقت راوی هدفش از این روایت نوعی اعتراض به این وضعیت است و در جایگاه دفاع از زن بر میآید. روبهرو هم قرار دادن افراد خیر و شر در داستان در نظر راوی بوده و وی این چنین افرادی را که رویکرد شر دارند در مقابل افرادی قرار داده که رفتاری خیرگونه از خود نشان میدهند.
گفته شد که شخصیتها خودشان داستان و جریان مربوط به خودشان را با نگاه و دید خودشان روایت میکنند. بسیار پیش میآید که ماجرایی از ذهن یکی از شخصیتهای داستان روایت میشود و همین ماجرا از زبان شخصیت دیگری نیز با زبان دیگری، البته با همان پیام و محتوا روایت میشود. گاهی فرزین ماجرایی را که مربوط به سارا است، روایت میکند و سارا نیز در بخش بعدی همین ماجرا را بدون اینکه متوجه باشد راوی آن را از زبان فرزین روایت کرده است، روایت میکند.
روایتها به گونهای است که شخصیتها از روایت هم خبر ندارند و هر کدام طرح یا ماجرایی را با زبان و دید خود روایت میکند و در واقع این خواننده است که از همه روایتها آگاه است و متوجه درون تک به تک روایان است. نویسنده با این گونۀ روایت توانسته است که خواننده را بیشتر از شخصیتهای داستان در متن داستان وارد کند یا به زبان دیگر، خواننده بیشتر و درست از همۀ شخصیتهای داستان، متوجۀ درون همه و چگونگی ماجراهایی است که در داستان در حال جریان است. ممکن است فرزاد خبر از درون سارا نداشته باشد و سارا نیز. ولی خواننده از درون هر دوی اینها آگاه است، زیراکه این دو روایت خود را جداگانه و بدون آگهی از هم روایت کردهاند و در حقیقت این خواننده است که متوجه درون همه شخصیتها و همه ماجراهایی است که اتفاق افتاده است و صحت و سقم همه جریانها را فقط خواننده میداند.
گرۀ داستان زمانی رخ میدهد که فرزین که از شخصیتهای اصلی داستان است در جریان یک حادثه دریایی، برخلاف اینکه به خشکی رسیده است، ولی از ترس و غم اینکه ادو در دریا غرق شده باشد، در خشکی سکته میکند و میمیرد. در پی مردن وی، سارا که دخترشهری و زن فرزین است، تنها میماند و خانهاش محل جنسهایی میشود که برای شوتیها آماده میکنند و فرزاد، برادر فرزین، نیز قایق موتور فرزین را برداشته و مجوزش را نیز فروخته است و در واقع سارا دستش از قایق کوتاه میشود و باید در برابر این سختیها و مادرش ایستادگی کند که اصرار دارد سارا به شهر برگردد و پیش آنها زندگی کند. ادو رابطهاش با زن دوستش، یعنی سارا را درست نگه داشته است و تلاش میکند که در جاهای مختلف و به گونههای مختلف از وی دفاع و حمایت کند.
طرح داستان منظم و منسجم است. زبان ساده و روایت بسیار مطلوب است. روایت جدید و صحنهها و زمان اتفاق داستان کاملاً امروزی و جدید است. پدیدههایی مثل قاچاق و شوتی و بار لنج و تهلنجی و میگوی بدون مجوز و… از جمله مواردی است که در رمان دیده شده است. باورها و آیین دریا و دریانوردی نیز در داستان مورد نظر بوده است. با خوانش این رمان، بیستر با آیین و زبان و گویش بوشهر آشنا میشویم. از آنجا که نویسنده در حوزۀ ادبیات عامیانه کارهای مفید و ارزشمندی از خود جا گذاشته است، این پژوهش در این رمان بسیار پرتأثیر و پیداست. پردازش به ادبیات عامیانه و بیان نیمهها و بیتهای عروسی و… از همین جنم و شکل پژوهشگر بودن نویسنده نشئت میگیرد.
در رمان گاهی از زبان زنان، درد و رنج ناشی از جامعه سنتی شنیده میشود. قسمت درونی و پنهان این رمان به نظرم میرسد که ندای درونی زنانی باشد که وضعیت زن را در جامعۀ سنتی دیده یا شنیدهاند و اکنون به گونهای در صدد هستند که از تکرار آن جلوگیری کنند. رمان در این زمینه به موفقیتهای خوبی دسته یافته است. گاهی از زبان خود زنان، به باورهایی میپردازد که درد و رنج زنان سنت بوده است. مفاهیمی مثل اینکه زن بدون شوهر چیزی نیست و باید وجود خود را با وی تکمیل کند:
«نه خاله… زن باید تو خونه بشینه، سایۀ مرد رو سرش باشه. قشنگی زن به مردشه. میبینی مو چقدر خارکور شدم از وقتی شوهرم رفت؟ کاشکی مو هم میرفتم شاسمیل جمعش میخوسیدم؛ بعدِ او زنده نگردم.»
سارا بعد از مرگ فرزین در نهایت معلم نهضت میشود و برای تدریس زنان و مردان بیسواد راهی روستای گلین میشود که بیست سال از عمر خود را در آن روستا با فرزین به سر برده بود. اتفاقهایی که در کلاس میان زنان رخ میدهد، در جای خود بسیار زیبا و خندهدار است. اتفاقهایی که ما معمولاً در دنیای خارج از رمان نیز شنیده یا دیده بودیم و خوانش آنها در رمان بسیار نوستالژی و زیبا ایجاد شده است.
در بخشی از کتاب از زبان عقیل که پدر شهید است، سخنانی در مورد خلق و خوی پسرش نومدار که شهید شده است، بیان میشود که رمان به سمت و سوی مفاهیم جبهه و جنگ کشانده میشود. در این قسمت به خوبی از رفتار و کردار شهدا سخن به میان آمده است.
اما گرههای اصلی داستان زمانی برای خواننده باز میشود که بخش سارا میرسد و سارا شروع به واگویی با خود میکند و درونیات خود را بر کاغذ میآورد و روایت میکند. معمولاً در این بخش، خواننده بسیاری از نکات کور داستان را متوجه میشود. و به نظرم میرسد که نویسنده، این کار را آگاهانه و عامدانه صورت داده است.
داستان مملو از رنج و درد مردان و زنان جنوب است که در کنار دریا برای اندکی امرار و معاش چه سختیهایی که تحمل نمیکنند و چگونه خود را با رنج و دردهای ناشی از این وضعیت وفق دادهاند. سختی زندگی در جنوب و رنج روزی گرفتن از دریا در این رمان، همراه با وضعیت زنان بهویژه پس از مرگ شوهر نشان داده شده است. زنانی که محکوم به تحمل مردانی هستند که به سادگی خیانت میکنند، به سادگی آنها را تنها میگذارند و به سادگی آنها را میفریبند. زنان، خود را در این رمان با مردان وفق میدهند و این نوع دردها را به گونهای تجربه و تحمل میکنند و گاهی نیز از مردان خود دفاع میکنند و در همین دفاعکردنها نیز اندوه و رنج خود را بیان میکنند. جمله زیر از زبان سکینه است که شوهرش متهم به چشمچرانی با زنانی است که همه متوجه شدهاند. این نوع ادبیات در این رمان تکرار شده است که حاکی از زبان حال زنانی است که در این گونه موارد چارهای جز تسلیم و پذیرش واقعیت نداشته و برای تغییر آن چندان قدرت و توانایی در وجود خود نمیدیدند:
«کسی جرأت نداره پشت سر شوهر من حرف بزنه. شوهرم هر غلطی کرده، تموم شده. شوهرهای همهتون یه غلطی کردهن.»
نهایت داستان با خرید قایق و شریک شدن با ادو به انجام میرسد و سارا این گونه امرار معاش میکند و به خوبی و دلنشینی تمام همراه با ادو و سکینه و مهناز و آمنه با قایقی که با ادو شریک شدند و خریدند، برای صید ماهی به دریا میروند. پایان داستان صحبتهای زیر است که از زبان ادو بیان شده است:
«جاشوهام سارا و سکینه و آمنه هستن. مهناز هم میاد، به جای وینچ. تا پول جمع کنیم و وینچ بخرم. بعد هم قولو میخریم.»
در این رمان تفاوتی بین حادثه و اتفاق دیده نشد و راوی برای این روند چیزی در دست نداشت. اگر بخواهیم از نظر تکنیکی و فنی به نقد این داستان بپردازیم، همین ضعف عدم ایجاد تفاوت میان حادثه و اتفاق، از عمدهترین مواردی بود که میتوان از داستان بیرون کشید.
رشد ذهنی و زبان و محتوایی نویسنده در داستان دومش بسیار روبهجلوتر و مطلوبتر از داستان قبلی خود، یعنی «خوابگاه دختران» است. نشانههای سستی و ضعف در خوابگاه دختران بالا بود تا جایی که در موارد فراوانی، داستان را به خاطرهای ساده تقلیل داده بود، ولی در داستان دوم خود، داستان کاملاً پر محتوا و با شکل و شمایل کاملاً داستانی و حرفهای نگاشته شده بود. زبان داستان دوم وی نیز بسیار ساده و روانتر و شکیلتر و علمیتر است، تا جایی که به راحتی میتواند به داستان مطلوب امروز تبدیل شود.
نظرات