به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، قدمت پدیده جنگ به اندازه حیات اجتماعی و مدنی انسان است؛ پدیدهای که گاه برای او جذاب و دلنشین بوده و از مقدسات و ارزشهای عالی او قلمداد شده و زمانی دیگر، مورد تنفر او بوده و از آن اظهار بیزاری و تنفر کرده است.
در تعیین انگیزه و هدف جنگ، نوع نگرش، فرهنگ، علائق و سلایق همراه با خواستهها، نیازها و امکانات موجود آدمیان نقشی اساسی دارد، اما مهمتر از همه، شاید بتوان از نوع نگرش و جهانبینی یاد کرد، هرچند نمیتوان نقش نیازها، خواستهها و امکانات را نادیده گرفت. برای نمونه، در نبرد هیتلر و طرفدارانش در جنگ جهانی دوم، نیازهای ملت آلمان، مانند نیاز به فضای حیاتی همراه با نگرش نژادپرستانه هیتلری مبتنی بر برتری قوم ژرمن و به تعبیر هیتلر، دفاع از نژاد و وحدت سرزمینهای آلمانی نشین بود.
در نگرش اندیشمندان مکتبگرا و دارای باورهای متعالی نیز، جنگ کنشی معطوف به انگیزه و هدف است و این کنش بر اساس اهداف خاصی صورت میگیرد، اما اهداف مورد نظر از مکتب و باورهای متعالی آن ناشی میشود؛ بنابراین، انگیزهها، اهداف و مقاصد جنگ را نه ارزشهای مادی و کوتاهمدت و نه ارزشهای غیر انسانی، مانند نژادپرستی، قومگرایی، کشورگشایی، غارت و دستبرد و …، بلکه مکتب و جهاننگری آنهاست که تعیین میکند.
برای نمونه، در اسلام، نبرد برای مقابله با ستم، بیعدالتی، فساد و تحقق توحید بهمنزله متعالیترین باورها و ارزشهای انسانی الهی صورت میگیرد. به همین دلیل قرآن این موضوع را با بیانی بسیار عالی چنین مطرح میکند:
«و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله» بنابراین، معیار و اساس در جنگ و نبرد، انگیزه و هدفی است که نبرد برای تحقق آن صورت میگیرد. این انگیزه و هدف دو بعد ارزشی و عملی (منتج به نتیجه) دارد که هر دو مهماند و در اسلام، به آنها بسیار توجه شده است.
امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، تلاش گستردهای را در قالب مبارزه و جهاد با رژیم پهلوی حاکم بر ایران و حامیان او آغاز کردند و تا پیروزی ادامه دادند و از سوی دیگر، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جدید، رژیم حاکم بر عراق با حمایت همهجانبه قدرتهای بزرگ و حامیان آنها که از تشدید فشارهای داخلی و خارجی، بهویژه عملیات طبس و کودتای نوژه نتیجهای نگرفته بودند، جنگ تمامعیاری را بر ایران تحمیل کرد.
در واقع، دشمنان انقلاب اسلامی به این نتیجه رسیده بودند که دلایل بسیاری برای شکست جمهوری اسلامی ایران، در جنگ مسلحانه با عراق وجود دارد؛ زیرا، ارتش عراق مجهز و تعلیم یافته بود و در آن زمان، ارتش ایران توانایی دفاع از مرزهای کشور علیه هرگونه تهاجم مشخص را نداشت و نمیتوانست بیش از چند روز یا شاید چند هفته در یک جنگ شدید و سنگین مقاومت کند.
این جنگ در دوران زندگانی و رهبری امام خمینی (ره) صورت گرفت. مقابله با متجاوز و دفاع از سرزمین، انقلاب و مردم ایران امری است که بر هر ایرانی واجب میباشد و در ضرورت آن، هیچ تردیدی وجود ندارد، اما نکته مهم این است که در دیدگاه امام خمینی (ره) در مقام رهبر یک انقلاب و بنیانگذار یک نظام سیاسی و نیز به مثابه فقیه، عارف، متکلم و اسلامشناس برجسته، انگیزه و هدف جنگ ایران و عراق چیست؟
در نگرش امام خمینی (ره) جنگ به منزله دفاع، چه دفاع از صیانت و بقای نفس یا حفظ دین و جامعه و سرزمین اسلامی و چه دفاع از حقوق بشر و توحید باشد، امر پذیرفتهشدهای است، بهگونهای که ایشان عزت، شرف و افتخار را در گرو جنگ و دفاع از حقوق انسانها میدانند و بهصراحت میگویند:
جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است.
همچنین، فلسفه وجودی جنگ و جهاد به مفهوم مورد نظر امام خمینی (ره) جهاد فی سبیل الله است، همانگونه که خود ایشان بر آن صحه میگذارند:
مبارزات کشور ما عقیدتی است و جهاد در راه عقیده شکستناپذیر است.
جهاد تنها از سوی جامعه و انسانی صورت میگیرد که الهی شده باشد، از مادیات بریده، در معنویات و ارزشهای متعالی غوطهور شده و حاضر باشد جان و مال خود را در راه خدا و حق و عدالت ایثار کند.
باید انسان قرآنی ایجاد کرد. ملتها باید صورت قرآن بشوند تا بتوانند پیش ببرند باید همه مجتمع بشوند و یک انسان الهی بشوند، یک انسانی بشوند که برای خدا جهاد بکنند. اگر همچو شد پیش خواهند برد.
بر این اساس، در نگاه امام خمینی (ره)، جنگ، نوعی کنش عقلانی محسوب میشود که در راستای مقابله با ستم و دفع ظلم و سلطه صورت میگیرد و هدف آن نجات جان و روان انسانها و رساندن آنها به توحید و خداپرستی است و تنها در این صورت مجاز است. بر همین اساس، جنگ بهضرورت و در شرایط ویژهای صورت میگیرد.
با آنکه از دیدگاه امام خمینی (ره) جهاد مسلحانه یا جنگ جز بهضرورت و در شرایط خاص تحقق نمییابد، اما زمانی که رخ میدهد، جهتبخش و زندگی ساز است، نه ویرانگر. بهعبارتدیگر، بُعد زندگی ساز آن از بُعد منفی و مخربش برتر است چراکه هر جنگی دو بعد ویرانگر و زندگی ساز دارد.
برای نمونه، هجوم یا حمله از ناحیه دشمن ضرورت جنگ یا جهاد مسلحانه را آشکار و مبرهن میکند و این برای ملتی که چنین ضرورتی را جامه عمل میپوشاند، یک ارزش محسوب میشود؛ زیرا، برای تحقق حق و ابطال باطل و دفاع از حقوق خود میجنگد و این یکی از بزرگترین ارزشهاست:
آن کسی که هجوم میکند به یک مملکت اسلامی، تکلیف همه مسلمین است که به او هجوم کنند.
نتیجه این عملکرد همراه با ایستادگی و مقاومت، پیروزی حق بر باطل است. پایدار باشید که پیروز هستید. با صبر و استقامت حق بر باطل پیروز است و خداوند وعده پیروزی را داده است و امیدوارم که زمان آن نزدیک باشد.
امام خمینی (ره) فلسفه تحقق جهاد مسلحانه یا جنگ به هنگام ضرورت را به مثابه دفاع و نفی تجاوز و تهاجم و مقابله با ستمگران، در بیانی طولانی آوردهاند که در اینجا، به بخشی از آن استناد میشود:
من امروز، بر این عقیدهام که مقتدرترین افراد در مصاف با آنهمه توطئهها و خصومتها و جنگافروزیهایی که در جهان علیه انقلاب اسلامی است، معلوم نبود موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست میآوردند.
در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب، خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینهها، موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینهای مغلوب و شکستخورده نیستیم، حتی در جنگ، پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آنهمه خسارات چیزی به دست نیاوردند.
البته، اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ، به اهداف بلندتر و بالاتری مینگریستیم و میرسیدیم، ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود، که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب دشمن شدهایم.
هر روز، ما در جنگ برکتی داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با آمریکا و غرب و شوروی و شرق نشئت گرفت.
جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و ازخودگذشتگی و صلابت بیفایده است! درحالیکه صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشتساله ماست، علاقه به اسلامشناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و افریقا، یعنی در کل جهان، از جنگ هشتساله ماست.
به طور کلی، درمییابیم که فلسفه وجودی جنگ به مثابه جهاد فی سبیل الله یا دفاع از حق و حقیقت و مبارزه در راه حق و عدالت و آزادی و ارزشهای متعالی انسان، فلسفه خیر و نیکی محض است. البته، هرچند با سختی، ایثار، شهادت، ویرانی و مانند آن همراه است، ولی در کل، جهتگیری و هدف نهایی آن به سمت خیر و نیکی است. از همین رو، قرآن با توجه به هدف و جهتگیری جنگ در نهایت و در کلیت وجودی خویش، فلسفه برتری را مورد توجه قرار میدهد:
کتب علیکم القتال و هو کره لکم وعسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم. نبرد و جنگ بر شما مقرر شده است درحالیکه آن را خوش ندارید و چهبسا، از چیزی کراهت داشته باشید، درحالیکه برای شما بهتر است.
بنابراین، در ضرورت جنگ به منزله دفاع تردیدی وجود ندارد، چرا که شرایط جوامع بهگونهای است که گاه آن را الزامآور و ضرورتش را مبرهن میکند و این تابع اصلی اساسی است که بر مبنای آن، فرمان جنگ، برای نفی ستم، تجاوز و بیعدالتی است و بهبیاندیگر، مقصود اصلی آن صلح، عدالت و ایمان است:
مقصود آسمانی مستتر در جنگ عبارت بود از دستیابی به شرایط صلح، عدالت و ایمان پس با ظلم و ستم تا حد محو آن ستیز میشود.
در واقع، در نگاه امام خمینی (ره) اصولاً الهی بودن هدف، پیروزی را به ارمغان میآورد و پیروزی در پرتو چنین انگیزه ارزشی برتری معنا و مفهوم خود را مییابد: قیام وقتی برای خداست پیروزی هست.
در پرتو چنین نگرشی، حرکتهای تاریخی نیز قابل تفسیر و تأویلاند. برای نمونه، هرچند در قیام حضرت سیدالشهدا (ع)، که در ماه محرم سال ۶۱ هجری رخ داد، بهظاهر، ایشان و یارانش کشته شدند و خاندان آنها به اسارت درآمدند، اما در واقع، ایشان شکست نخوردند؛ زیرا پیروزی اقامه حق بر باطل و عدل بر ستم است؛ بنابراین، فریادی که در این راستا بلند شود، هرچند از سوی ستمگران و باطل گرایان خفه گردد، پیروز است؛ زیرا، در قاموس حق، عدالت، آزادی و حقوق انسانی شکست راه ندارد. از اینرو، در نگاه امام خمینی (ره)، حتی ماه محرم برای مذهب تشیع ماهی است که پیروزی در متن فداکاری و خون به دست آمده است.
بهعلاوه، در چنین نگاهی، پیروزی با شکست دشمن و خارج شدن او از صحنه به دست نمیآید؛ زیرا، پیروزی به مثابه ادای مسئولیتی دیده میشود که با وجود کارشکنی، ستم، بیعدالتی و بیایمانی همچنان ادامه دارد؛ بنابراین، میدان مشخصی ندارد، بلکه سراسر زمین میدان رسیدن به چنین پیروزی است. ایشان در این باره میفرمایند:
پیروزی نهایی وقتی است که اسلام با همه ابعاد و با همه احکامش در ایران پیاده شود؛ و پیروزی بالاتر آنکه در همه اقطار عالم، اسلام حکومت کند.
ایشان در بیان دیگری، مفهوم پیروزی را نه در غلبه بر دشمن و از بین بردن طاغوت، بلکه در الهی شدن انسان و خدا گونه شدن او میبیند:
لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزی اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل بشویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد.
بر همین اساس، ایشان پیروزی را به پیروزی معنوی، نظامی و مادی تقسیم میکنند و اولی را بهمراتب مهمتر و ارزشمندتر میدانند. در چنین نگاهی، معیار اساسی پیروزی و شکست، همان هدف ارزشی یا صراط مستقیم است.
تکلیف گرایی
بررسی مباحث گذشته و رابطه پیروزی و شکست بهمنزله انگیزه معطوف به نتیجه کنشها با ارزشها و اهداف متعالیتر انسانی، ما را به این دیدگاه میرساند که نگرش امام (ره) نسبت به کنشهای انسانی بهطورکلی، بهویژه به مسائلی، مانند جنگ و امور نظامی، نگرشی مبتنی بر تکلیف یا تکلیف گرایی است.
این نگرش از مسئولیت انسان نسبت به سرنوشت مشترک خویش با دیگران نشئت میگیرد؛ بنابراین، تکلیف همان مسئولیت در برابر خدا، خود و دیگران و طبیعت قلمداد میشود و میتواند ابعاد مادی و معنوی زندگانی انسان را شامل شود؛ ازاینرو، تکلیف صرفاً امری از پیش تعیینشده نیست، بلکه ادای نوعی مسئولیت در برابر هدف و انگیزهای اساسی اعم از اهداف و انگیزههای این جهانی یا اخروی است.
دیدگاه اسلامی
امام خمینی (ره) تکلیف گرایی را در بعد جامع و اسلامی آن، یعنی مسئولیت الهی و دینی یا احساس مسئولیت در برابر خدای متعال میداند. برای نمونه، ایشان میفرمایند:
ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم. ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم… ما مکلفیم از طرف خدای تبارکوتعالی که با ظلم مقابله کنیم.
در این نگاه، انگیزه و نیت انسان در کنش و رفتار خویش به ارزشهای متعالی معطوف است؛ بنابراین، دستیابی به نتیجه، نه بهعنوان رسیدن به موفقیت در بعد ظاهری صرف، بلکه بهمثابه ادای وظیفه نسبت به آن ارزشهاست، بنابراین، طبق این نگرش، پیروزی، چیزی جز ادای تکلیف و تحقق مسئولیت نیست. در اینجا، انگیزه و نیت معطوف به نتیجه در قالب ادای تکلیف و مسئولیت تجلی مییابد، نه در قالب پیروزی بر خصم و شکست دشمن؛ بنابراین، پیروزی و شکست هنگامی نیکوست که تکلیف ادا شده باشد:
نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم؛ نگرانی ما از خود ماست. اگر ما به تکالیفی که خدای تبارکوتعالی برای ما تعیین کرده است، عمل بکنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم، چه از شرق و چه از غرب، چه داخلی چه خارجی و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکستخورده هستیم، خودمان را شکست دادهایم.
نظر شما