سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): درباره اینکه ابوالحسن بنیصدر واقعاً که بود و در دوران ریاستجمهوریاش چه کرد و چه خطاهایی داشت، بحث بسیار است. قصد مرور کارنامهاش را نداریم، اما همینقدر باید گفت که در مقام فرماندهی جنگ، در آن دورهای که به حکم امام خمینی (ره) تصمیمگیری درباره چگونگی مقابله با دشمن متجاوز را به عهده داشت خوب عمل نکرد و حتی با اصرار به اجرای عملیاتهایی که شکستشان پیش از آغاز تقریباً معلوم و قطعی بود، به این باور نادرست و خطرناک دامن زد که شاید ما حریف دشمن نیستیم و نمیتوانیم مناطق اشغالی خاکمان را پس بگیریم. به روایت شهید صیاد شیرازی در کتاب «ناگفتههای جنگ»، بزرگترین مشکلی که در کار بنیصدر وجود داشت استفاده از مشاوران بد بود. آنهایی که او دور خودش جمع کرده بودند، مناسب تدبیر جنگی به آن بزرگی نبودند و راهکارهایی دور از واقعیت به او ارائه میدادند. «مشاوران بنیصدر حتی در اتاقهای جنگ خیلی راحت طرح نابودی دشمن را نشان میدادند. فلشها نشاندهنده این بود که دشمن دور میخورد و منهدم میشود.»
اما خود بنیصدر چنین نگاهی نداشت. هم به مشاورانش مطمئن بود و هم باور داشت بهتر از دیگران جنگ، و شرایط و الزامات آن را میفهمد. استدلالش این بود که باید نگاه کشور به جنگ تغییر کند و ایران، پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی برای مذاکره با عراق را بپذیرد، آنهم در وضعی که بخشی از خاک ما همچنان در اشغال بعثیها بود. محمد درودیان در کتاب «جنگ، بازیابی ثبات» به این دیدگاه بنیصدر میپردازد و به نامهای که او بعد از شکست عملیات نصر به امام (ره) نوشت اشاره میکند: «این جنگ قرار بود چند روز بیشتر طول نکشد. جنگهای زرهی امروزه چند روز بیشتر طول نمیکشند. هند و پاکستان جنگ کردند، چهار روزه تکلیف معلوم شد. اعراب و اسرائیل جنگشان بین شش تا ده روز بود. این جنگ طولانیترین جنگ زرهی بعد از جنگ جهانی دوم است.»
او بعد از این مقدمهچینی، حرف اصلی خودش را پیش کشید: «ما در ماه چهارم هستیم. بدون اینکه بتوانیم از این دنیا مهمات و سلاح تهیه کنیم. ادامه جنگ در شرایط فعلی وضعیت را بدتر خواهد کرد. من مایوس نیستم و میجنگم. اما جنگ در شرایط فعلی دردی را دوا نمیکند. گفتوگو با نظامیان اینطور به نظرم میرساند که اگر قرار باشد اینجانب بار مسئولیت جنگ را به دوش بکشم، در کار نظامی دخالت نشود و از هیچ راه فشار نیاورند، بلکه بهتدریج دشمن را ضعیف کنیم. بنابراین یا باید به جنگ خاتمه داد و با اگر بخواهیم به جنگ ادامه بدهیم، باید طول زمان را بپذیریم و راهی به بازارهای اسلحه و مهمات باز کنیم.»
سوال «چه باید کرد؟» پیش روی ما بود
البته بخشی از حرفهایش - بهویژه آنجا که درباره نیاز به خرید اسلحه و تجهیز نیروها صحبت میکرد -درست بود، اما خودش در عمل کاری برای اجراییشدن این حرفها نکرد. بعدتر اتفاقات دیگری نیز افتاد که هم شرایط کشور را پیچیدهتر کرد و هم مدیریت جنگ را به نقطه سرنوشتسازی سوق داد. رئیسجمهور در توهم تضمین آینده سیاسیاش، با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) متحد شد و تنشها و اختلافات سیاسی نیز در پایتخت و برخی شهرهای دیگر بالا گرفت. جنگ از فهرست اولویتهای رئیسجمهور – که آن زمان فرمانده کل قوا هم بود – خط خورد و او از جبههها فاصله گرفت.
اما برای آنهایی که در خط نخست پیکار با دشمن متجاوز ایستاده بودند، دغدغهها و پرسشهای دیگری – بسیار متفاوت با بنیصدر – مطرح بود. درودیان از سردار غلامعلی رشد نام میبرد و از قول او مینویسد: امام میفرمودند اصل جنگیدن است و این سیاست اصلی و محوری ما بود. برای ما شرایط ماه پنجم بنبست بود. دلیل این ناکامی و شکست در عملیاتهای چهار ماه گذشته بود که در هیچکدام توفیقی به دست نیاورده بودیم. بنابراین سوال «چه باید کرد؟» پیش روی ما بود و درک میکردیم و میفهمیدیم که شیوه جنگ باید تغییر کند.
این تغییری که رشید میگفت، یعنی تغییر در مدیریت شیوه جنگ و روش مواجهه با دشمن، به مقدماتی نیاز داشت. نخستین قدم این بود که دست بنیصدر از دخالت در امور نظامی کوتاه و جنگ به اهلش سپرده شود. اتفاقی که اواخر بهار ۱۳۶۰، بعد از دورهای کشمکش سیاسی و ناآرامی اجتماعی افتاد و او با تصمیم حضرت امام خمینی (ره)، در بیستمین روز از خرداد از فرماندهی کل قوا برکنار شد. بنیصدر در واکنش به این حکم امام (ره) گفت که ایران بدون او قطعاً بازنده جنگ است و اکنون که او از فرماندهی عزل شده، شکستهای سختتر و بزرگتری در انتظار کشور خواهد بود. حوادث بعدی، نادرستی حرفهای او را اثبات کرد.
عملیات فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا
در دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق میخوانیم: همان شب که در تهران بنیصدر از فرماندهی کل قوا عزل شد در خوزستان رحیم صفوی و حسن باقری از فرماندهان ستاد عملیات جنوب در سنگری برای انتخاب اسم عملیاتی جدید مشورت میکردند. وقتی رادیو خبر عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا را داد، هر دو خوشحال، عملیات را «فرماندهی کل قوا خمینی روح خدا» نامیدند. این عملیات در ادامه عملیاتهای کوچک و روحیهبخش بود و برای اجرا در شمال آبادان و جنوب اهواز (منطقه دارخوین) طراحی شده بود. چند روز پیش از آن، باقری به رزمندههایی که بیتاب حمله بودند گفته بود: «چند عملیات ناموفق در این منطقه دشمن را یاغی کرده است. ما هم در انجام عملیات شکی نداریم، اما عملیات بعدی باید آنقدر پرقدرت باشد که دشمن حرفی برای گفتن نداشته باشد و خودمان هم برای عملیات بعدی روحیه بگیریم.» حالا با رفتن بنیصدر همه در این اندیشه بودند تا عملیات با قدرت بیشتری انجام شود. عملیاتهای محدود و موفق آنها آیتالله خمینی را امیدوار به پیروزی بدون فرماندهی بنیصدر میکرد. آیتالله چند روز قبل از برکناری به رئیسجمهور گفته بود: «این فکر را از مغزت بیرون کن که اگر تو نباشی این جنگ میخوابد. من خودم این جنگ را به خوبی اداره میکنم.»
خلاصه، نیروهایی را که برای شرکت در عملیات انتخاب کرده بودند، به خوبی آموزش دادند و با همان امکانات حداقلی که وجود داشت، تا جایی که میشد تجهیزشان کردند. عملیات، پیش از دمیدن سپیده روز بیستویکم خرداد آغاز شد. حمله نیروهای ما سنگین و موثر بود، اما عراقیها بخشی از سنگرها و مواضع خودشان را حفظ کردند و بعد برای سد کردن راه رزمندگان ما، دست به ضدحملهای گسترده زدند. درگیریها هشت روز، با شدت ادامه داشت و درنهایت عزم ما به پیروزی بر سرسختی عراقیها غلبه کرد. تقریباً همه مناطق آزادشده را تثبیت کردیم و به اهدافی که برای عملیات در نظر داشتیم رسیدیم. از آن مهمتر اینکه روحیه رزمندگان ما بالا رفت و باور به امکان پیروزی بر دشمن تقویت شد. باوری که در آن مقطع از جنگ بسیار به آن نیاز داشتیم.
به جز کتابهایی که در متن گزارش به عنوانشان اشاره شد، کتابهای دیگری هم مرتبط با موضوع بحث ما وجود دارد. درباره بنیصدر و دوران ریاستجمهوریاش، کتاب «بنیصدر از ظهور تا سقوط» نوشته فاطمه نظری کهره نخستین پیشنهاد است. در این کتاب پژوهشی سعی شده تصویری روشن از وقایع و عملکرد دوران اولین ریاست جمهوری ایران که تجربه جدیدی هم در حیات سیاسی و اجتماعی ایران بود ارائه شود و نقش بنیصدر در این جایگاه به دقت مورد بررسی قرار بگیرد. همچنین برای مطالعه درباره حوادث و تغییر و تحولات آن مقطع از جنگ تحمیلی، چه در جنگ و چه در سیاست، دهمین جلد از مجموعه تاریخ دفاع مقدس با عنوان «عزل بنیصدر؛ سرآغاز یک تحول» کاری از سعید پورداراب، کتابی درخور اعتناست. این دو کتاب از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شدهاند.
نظر شما