سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهدی انصاری، نویسنده و منتقد: اخیراً کتابی تحت عنوان «مکتب بوشهر؛ پژوهشی پیرامون مکتب بوشهر در ادبیات داستانی و تاریخ نگاری» به قلم حمید اسدپور، عضو هیات علمی دانشگاه خلیج فارس از سوی انتشارات میراث ماندگار در ۱۵۸ صفحه منتشر شده است که اثری ناپخته، غیردقیق و غیرعلمی است. پژوهشگر در این کتاب ادعایی مبنی بر وجود مکتب داستاننویسی در بوشهر مطرح میکند که بسی جای تامل دارد. پژوهشی که چه در روش و چه ابزار ناقص، نارسا و ابتر است. من در این یادداشت تنها به بخش داستاننویسی بوشهر در این کتاب نظر داشته و آن را بررسی کردهام.
پژوهشگر محترم در فصل اول با عنوان بوشهرنامه به پیشینه تاریخی استان بوشهر پرداخته و سوابق تمدنی در استان را میستاید و در ادامه به عرش رساندن بوشهر در یک گمانهزنی جالب در صفحه ۱۷ عنوان میکند: «نکته جالب اینکه خاستگاه زبان پارسی در دوره هخامنشیان استانهای فارس و بوشهر فعلی بوده است که این خود قرینهای است در راستای اینکه دشتستان شاید خاستگاه اولیه هخامنشیان باشد»! در ادامه همین فصل شاهد گمانهزنیهای دیگر هستیم که آن را به مورخان میسپارم.
و اما فصل دوم کتاب که در آن به تعریف مکتب میپردازد. پژوهشگر در این فصل در صفحه ۲۹ میآورد: «تحت این شرایط بود (رنسانس) که به هر گرایش جدید در هر حوزه، مکتب یا اسکول نامیدند و به این طریق مفهوم مدرن مکتب پدیدار شد و در جهان فراگیر شد. امروزه هم در زبان فارسی هم در زبان عربی و هم در زبان انگلیسی مکتب یا اسکول، عمدتاً به معنای گرایش جدید در هر رشته علمی یا فنی از فنون بهشمار میرود. مراد ما هم در این مقاله همین مفهوم است.» در ادامه نکته بعد را مطرح میکند: «به سخن دیگر وقتی میگوییم مکتب بوشهر یا آتن هدفمان این است که بگوییم که بوشهر یا آتن مرکز شکلگیری و بروز پدیده مورد نظر بوده است… به سخن دیگر اینکه پدیده مورد نظر عینی باشد یا ذهنی ملاک نیست؛ بلکه ملاک این است که آن پدیده در کدام نقطه جغرافیایی متولد شده و ظاهر گشته است» و در ادامه میافزاید: «از نظر این نگارنده شرایط در بوشهر بهگونهای است که ما میتوانیم با صراحت از مکتب بوشهر در حوزه داستاننویسی، تاریخنگاری، موسیقی و معماری و… سخن به میان آریم.»
از همین نقطه سنگ بنای این شبهپژوهش کج گذاشته میشود. چگونه است که در یک پژوهش ادبی بنیانهای نظری نه تنها بر نظریههای ادبی گذاشته نمیشود که حتی خبری از نظریههای ادبی قدیم و جدید نیست؟ چگونه است که مکاتب ادبی و هنری دنیا به مکانهای جغرافیایی تقلیل پیدا کردهاند؟ آنچه از تعریف مکتب در ادبیات میدانیم ناظر به مکاتب کلاسیسیم، رمانتیسم، رئالیسم، ناتورالیسم و دیگر مکاتب است؛ حتی تعریف سبک، ژانر (گونه) با مکتب متفاوت بوده و بهراحتی با کوچکترین جستوجویی در اینترنت قابل دریافت است.
پژوهشگر در فصل سوم به معرفی مکتب بوشهر در ادبیات داستانی میپردازد و فرضیه محوری خود را اینگونه بیان میکند: «بوشهر بر اساس شرایط و خصوصیات اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی دارای مکتب خاصی در ادبیات داستانی ایران است که اصطلاح مکتب جنوب قادر به تبیین تمام خصلتهای آن نیست.»
وی در ادامه روح مدارا و همزیستی و آرام بودن بوشهریها را خصلتی در ادبیات داستانی بوشهر برمیشمارد و میافزاید: «بهرهگیری از جغرافیا و اقلیم برای دستهبندی مکاتب داستاننویسی ایران مناسب است ولی کافی نیست زیرا بعضاً در درون یک دستهبندی اقلیمی، تفاوتهای جغرافیایی بارز و تفاوتهای اجتماعی، اقتصادی و قومی شاخص دیده میشود». (مکتب بوشهر، ص ۳۸)
محقق در جمعبندی نهایی ویژگیهای مکتب بوشهر را فهرستوار چنین بیان میکند: «غنای ادبی و معنا داشتن متن!، مسئولیتپذیری اجتماعی و تعهد نسبت به محیط و جامعه پیرامون، انعکاس وجدان عمومی و تحولات روزگار، تنوع در سبک و در شکل روایت و بیان، تعهد به استان بوشهر و سرنوشت مردم آن! توجه به سنت و غافل نشدن از مدرنیسم، دریا و دریانوردی و آیینهای دریایی، زبان غنی و بومی و بهکارگیری واژگان اصیل فارسی و بومی و کمک به ترویج آن، تأثیرپذیری از محیط بومی بوشهر و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی آن، بازتاب تاریخ و جغرافیا و خصوصیات اقلیمی بومی در آن، تنوع در گرایش نویسندگان و صاحبان اثر از ملیگرایی تا چپ و از رئالیسم تا رئالیسم جادویی و فمنیسم! تنوع در حرفه و پیشه نویسندگان داستانها، تنوع جنسیتی در بین نویسندگان و دوری از جنسیت سالاری، بازتاب تحولات ناشی از صنعتی شدن و دشواریهای زندگی مردم، انعکاس مطالبات اجتماعی مردم، توجه به ابعاد گوناگون زندگی از قبیل سیاست، اقتصاد، جنگ، ازدواج، دریا، طلاق، عشق و مدرنیسم، جوانان، سنت، جادو و باورهای عمومی و سنتهای بومی، بهرهگیری از زبان و ضربالمثلهای بومی، حضور پررنگ محیط و اقلیم بویی در داستانها و بازتاب جغرافیای اجتماع بومی، توجه به موضوع میهنپرستی و وطنپرستی این خصلت یکی از خصلتهای متمایز در ادبیات داستانی بوشهر است. تفاوت و تمایز ادبیات داستانی بوشهر به علت تمایز و تفاوت اقلیم و فرهنفگ و اقتصادی بوشهر منحصر بفرد بودن ادبیات داستانی بوشهر، تداوم و تکامل ادبیات داستانی بوشهر و پیشگامی آن در ادبیات داستانی ایران و زبان فارسی» (همان، ص ۹۲و ۹۳)
پاراگراف بالا شاهکاری است در نظریهپردازی، صورتبندی و تبیین میراث ادبی یک استان که احتمالاً دانش نظری باختین و یاکوبسن کفاف روشن کردن جوانب و گوشههای مختلف آن را نخواهد داشت!
با رجوع به کتاب دو جلدی مکتبهای ادبی نوشته رضا سیدحسینی میتوان به وضوح مکاتب ادبی را بازشناسی، دلایل پدید آمدن هرکدام را بررسی و بنیانهای فکری و فلسفی در پس آثار این مکاتب را جستوجو و فهم کرد. مکاتب ادبی دنیا با توجه به بنیانهای فلسفی و اندیشگانی خود و سیاست زیباییشناسی به کار رفته در آثار آنها، نام و هویت جداگانه گرفتهاند، حتی اگر تولد آنها در یک جغرافیای مشخص بوده باشد. اساساً مکاتب ادبی را براساس ویژگیهای مشترک زیباییشناسی آثار برآمده از فلسفه همان دوران و زمینه اجتماعی پیدایش آنها، نامگذاری و مشخص کردهاند.
فیالمثل در فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی به قلم دکتر بهرام مقدادی در مورد سورئالیستها و مکتب سورئالیسم میخوانیم: «سورئالیسم یا فراواقعگرایی مکتبی ادبی است که در بین دو جنگ جهانی نه تنها ادبیات، بلکه تمام هنرهای تجسمی در اروپا را سخت متحول ساخت… در سال ۱۹۲۴ آندره برتون که پایهگذار اصلی این مکتب به شمار میرود، در اولین بیانیهاش، سورئالیسم را اینگونه تعریف کرد: سورئالیسم، اسم مذکر، حرکتی است صرفاً روانی که هدف از آن بیان شفاهی یا کتبی عملکرد تفکر است، تفکری عاری از هرگونه عنصر بازدارنده ناشی از عقل و در خارج از قلمرو هرگونه پیشینه زیباشناختی یا اخلاقی.» ص ۳۷۴،« سورئالیستها زیربنایشان را در هگل و فروید جستوجو میکردند» (همان، ص ۳۷۵) همین روش در تبیین را میتوان از کلاسیسم تا مدرنیسم و پستمدرنیسم مشاهده کرد.
پژوهشگر در مدخل محمدحسین رکنزاده آدمیت مینویسد: «محمدحسین رکنزادهآدمیت با کتاب داستانی دلیران تنگستان نه تنها سبک جدیدی در داستاننویسی مدرن ایران که همانا داستاننویسی تاریخی بود، بنیان گذاشت بلکه به سبکهای داستاننویسی بوشهر، فرم و هویت جدیدی بخشید که عبارت بود از داستان ملی و میهنی». اول اینکه رمان «دلیران تنگستان» سبک جدیدی در داستاننویسی مدرن ایران نیست که اصلاً رمانی مدرن نیست. دوم، این رمان با تمام ارزشهایش اولین رمان تاریخی ایران نیز نیست. سوم، سبکهای داستاننویسی بوشهر چه سبکهایی است که این رمان به آنها فرم و هویت جدیدی بخشیده است؟ اگر ممکن است به یک مورد مشخص اشاره کنید تا ما هم بدانیم!
از دیگر تراوشات این نوشتار در صفحه ۷۰ در مورد احمد آرام میخوانیم: «درباره سبک به کار رفته در آثار او می توان گفت که او نه نویسنده رئال و نه طرفدار رئالیسم جادوئی است، بلکه وی نویسندهای پسابوم است! او درباره بوم و پسابوم کارگاههایی هم برگزار کرده است. معنای بوم در ادبیات احمد آرام اینگونه است: هرچیز عجیب و غریب و غیرواقعی از بوم به شما میرسد آن را در ذهنتان نگه دارید، در آینده تبدیل به بومرنگهایی خواهد شد و به شما برمیگردد. نو کردن عناصر بومی در داستان از نظراحمد آرام، معنای پسابوم میدهد.»
این پژوهشگر غافل از این است که مفهوم بوم و پساپستبوم در اصل مربوط به برآمدن نویسندگان جدید و پشت سر گذاشتن دوران رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین است. این مفهوم را اول بار «میشی استراوسفلد» درمقدمه مجموعه داستان «قایقهایی از آتش» مطرح کرد. حال آنکه مرادِ احمد آرام در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا در ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ در واکنش به استفاده از عنوانِ «مکتب تهران»؛ گذر از خصوصیات کلیشه شده اقلیم و زیست بوم در ادبیات داستانی و رهیافتی جدید است. درواقع، آنچه مد نظر آرام است نوآوری و ساختارشکنی در این حوزه است، کاری که خود آرام در آن تبحر کافی دارد. در حالی که مفهومی که استراوسفلد مد نظر دارد چنین است: «صدای نویسندگانی که بهطور قطع هیچ شباهتی به نویسندگان کلاسیک ندارند. آنها از سنخی دیگرند و زیبایی شناسی خاص خود را دارند».
در پایان همین مقدمه به نقل قولی از روبرتو بولانیو اشاره میکند که با کنایهای ظریف در مورد این تحول چنین میگوید: «ما از طبقه متوسط یا از پرولتاریای کمی تا حدودی مرفه یا از دودمان نسل دوم سوداگران مواد مخدر میآییم و دیگر به هیچ وجه آرزو نمیکنیم با شلیک گلوله سوراخ سوراخ شویم، بلکه دوست داریم پذیرفته شویم.»
به هر روی، ادعای وجود مکاتب ادبی چه با نام تهران، چه اصفهان و تبریز و بوشهر و.. تا زمانی که نتوان در آنها ریشههای فکری و فلسفی یافت و تحت یک رژیم زیباییشناختی جمعبندی کرد، حرفی مفت و یاوه است. نویسندگان بوشهری در نسل اول و دوم و سوم و حتی نسلهای بعد، با حداقل فاصله زمانی بیست و سی ساله و با پایگاه زیستی و الگوهای فرهنگی متفاوت، در زمانهای متفاوت، حتی تشابه سبکی هم به یکدیگر ندارند. نثر، زبان، فرم و زیباییشناسی در آثار رکنزاده آدمیت و بلادی و چوبک هیچگونه تشابهی به هم نداشته و در نسلهای بعد نیز تشابهی بین روانیپور، آرام، صفدری، صالحی و صغیری وجود ندارد. صِرف متولد شدن در یک اقلیم و استفاده از عارضههای جغرافیایی مانند دریا و… مکتبی را به وجود نمیآورد.
کتاب «مکتب بوشهر» با تمام تلاشی که میکند نهایتاً نمیتواند ادعای خود را ثابت کرده و کل پژوهش آن، نه در حد یک تالیف، که در حد یک کتابسازی است. کتابی در ادامه سنت کتابسازیهای اخیر.
منابع:
-مکتبهای ادبی، رضا سید حسینی، انتشارات نگاه
-فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی، دکتر بهرام مقدادی، فکر روز
-قایقهایی از آتش، میشی استراوسفلد، بیوک بوداغی، آگه
-مکتب بوشهر، حمید اسدپور، میراث ماندگار
نظرات