به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، شصت و نهمین جلسه انجمن «عصرداستان» چهارشنبه عصر با حضور جمعی از علاقمندان به ادبیات و داستان در مکتب هنر رضوان برگزار شد.
در این جلسه ابتدا بخشهایی از داستان «گرین لیف اثر فلنری اکانر» خوانش و سپس به بررسی آن پرداخته شد. این داستان درباره زنی به نام خانم «مِی» است که صاحب مزرعهای است که ۱۵ سال پیش از همسرش به ارث رسیده بوده و از آن موقع تا به امروز تمام دارایی و جوانیاش را پای آن گذاشته است. از همان پانزده سال گذشته، خانوادهای سیاهپوست به عنوان خدمتکار به نام خانواده «گرین لیف» در کنارش بوده اند که به زعم خانم «مِی» فقط باری بر روی دوش او بوده اند. خانم «مِی» با همه چیز در جدال است حتی با پسرانش که به گفته خودش تمام هدف زندگیاش بودهاند.
داستان از آنجا آغاز میشود که گاو بیگانهای در مزرعه خانم «مِی» پیدا میشود و تمام هم و غم خود را بر این قرار میدهد که او را بیرون سازد که در نهایت همین گاو، قاتل جانش میشود! در این داستان پیروز واقعی میدان شاید همان آقای «گرین لیف» باشد که اسم داستان را نیز از آن خودش کرده است!
نگار تشکری دبیر جلسات انجمن «عصرداستان» در این نشست گفت: توصیف صحنهها در این داستان بسیار زیباست و در دل داستان قرار گرفته در کنار پیرنگی قوی و شخصیتپردازی بسیار خوب آن از دیگر برگهای برندهاش محسوب میشود.
وی با بیان اینکه باید عنوان کرد این داستان را میتوان جزو داستانهای ضد قهرمان طبقهبندی کرد، ادامه داد: شخصیت ضد قهرمان چه شخصیتی است؟ شخصیتی است که نقطهی مقابل ویژگیهای معمول یک قهرمان است اما خواننده با او همذات پنداری و همدلی میکند و احساس عاطفی او را بر میانگیزاند.
تشکری خاطرنشان کرد: نباید ضد قهرمانها با شخصیتهای منفی داستان را اشتباه گرفت. ضد قهرمان زیرمجموعهای از قهرمان است با خصوصیات مثبت و منفی که در هم تنیده است.
این داستاننویس یادآور شد: اکثر ضد قهرمانها در ترازوی خوشبینی و بدبینی بر روی بدبینی قرار دارند درست مثل خانم «مِی» در داستان «گرین لیف.»
وی گفت: افزایش محبوبیت استفاده از ضدقهرمان به جای قهرمان همزمان با پیدایش رئالیسم ادبی بود که نویسندگان تلاش کردند زندگی را به جای ایدهآلگرایانه، آنطورکه واقعاً هست را به تصویر بکشند. رمانهای معروفی که از ضدقهرمان بهره بردهاند میتوان به رمان «جنایات و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی»، «مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف» و «ناطور دشت اثر سلینجر» اشاره کرد.
پری غلامی از اعضای انجمن «عصرداستان» نیز در این نشست گفت: کشمکش در داستان یعنی ایجاد تضاد و برخورد نیروهای مخالف داستان با هدف قهرمان. شخصیت داستان باید در رسیدن به هدف با این نیروها برخورد کند. این نیروهای متضاد ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد و حتی ممکن است از درون شخصیت قهرمان سرچشمه بگیرد؛ در حالیکه شخصیت نمیداند چگونه با آنها مقابله کند و دچار درگیری میشود. بهاینصورت کشمکش در داستان شکل میگیرد. داستان گرین لیف داستانی سراسر کشمکش است. کشمکش انسان با انسان و کشمکش انسان با حیوانات.
وی ادامه داد: در این داستان ما سه کشمکش داریم. کشمکش «مِی» با پسرانش، کشمکش «مِی» با خانواده گرین لیف و کشمکش «مِی» با گاو. تمام داستان از زاویه دید خانم «مِی» روایت می شود و همچون دوربینی با او همراه هستیم.
شهرام نائینی از دیگر اعضای این نشست نیز گفت: از پایانبندی داستان نمیتوان چیزی نگفت. همانطور که میدانیم پایان بندی داستان، فرصتی است برای ماندگار شدن در ذهن مخاطب. وقتی صفحه نخست داستان را آغاز میکنیم اصلاً گمان نمیبریم که قرار است با داستانی با این مضمون و چنین پایانبندی روبهرو شویم ولی نویسنده هنرمندانه مخاطب را با خود پیش میبرد و با پایانبندی زیبایش، بر روی مخاطب خط می اندازد.
بخشی از پایان داستان «گرین لیف اثر فلنری اکانر» را مرور میکنیم: «پشت سرش را نگاه کرد و دید نره گاو سرش را پایین انداخته و به تاخت به طرفش می آید. خشکش زد. نه از ترس. از ناباوری خشکش زد. به رگه ی سیاه سهمناکی که به سویش می تاخت چشم دوخت. چنان که انگار حس تشخیص فاصله نداشت. چنان که گویی نمی توانست آنا حدس بزند قصد او چیست تا اینکه نره گاو مثل عاشق دلخسته ای سرش را در دامانش فرو برد، پیش از آنکه قیافه ی او تغییری کند. یکی از شاخهای گاو آنقدر فرو رفت که قلبش را شکافت و شاخ دیگرش پهلوی او را دور زد و در قیدی رهایی ناپذیر انداختش.»
در ادامه شصت و نهمین جلسه انجمن «عصرداستان» که به همت موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی برگزار هر هفته روزهای چهارشنبه در مشهد برگزار میشود، داستان کوتاه «یک داستان عاشقانه» به قلم نیلوفر یوسف زاده نیز خوانش و نکاتی عنوان شد.
نظر شما