به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در یاسوج، حیدر جهان کهن شاعر کهگیلویه و بویراحمدی در وصف تشنگی کودکان و حوادث غم انگیز کربلا دو شعر کوتاه به زبان لری سرود.
ریشهی جگر
من وُرد غریبی رَسیه قافله، بِهسه
بِی شیون طفلی گلهی کفر شِخِهسه
(قافله به جای غریبی رسیده است و توقف کرده است و با ناله طفلی لشکر کفر از هم پاشیده است)
هر چند که بعد از عمو عباس نخرد او
جِیجِی بَیَنش لاله و ری لاله پِکِهسه
(هرچند که بعد از عمو عباسش سیر آب نخورد اما جای جای بدنش لاله روی لاله شکفته است)
از وقت رسیین و خرابات نِشَهسه
از بس که و ری خار مغیلون جِکِهسه
(از وقت رسیدن به خرابات نشسته است، از بس که روی خار مغیلان دویده است)
خواسِن جگر شیعه کبابابوه امّا
از دهسَل ای دهسه سر کار چِتِهسه
(میخواستند جگر شیعه کباب شود اما سررشته کار از دستشان خارج شده است)
از داغ شقایق یَکِلی سال گذشته
از هیبتش اما یکلی کاخ رِمِهسه
(از داغ شقایق خیلی سال گذشته است اما از هیبت او همهی کاخهای ظلم ویران شده است)
تِهنِی (تنهایی)
ای طفل سَوِی نَخَرده شیر، اصغر مو!
هر چند غمت کردمه پیر، اصغر مو
اما وَ یه چی دلُم خشابی که خدات
نَهلِشت بیا خینِتَ زیر اصغر مو
ای طفل کوچک شیر نخورده اصغر من
هر چند غم تو مرا پیر کرده است اصغر من
اما از یک چیز دلم خوش است که خدای تو
نگذاشت خونت پایین بیاید اصغر من
نظر شما