به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مریم مطهریراد، صاحب دو رمان مشهور «سفر به آتش» و «معجزه معلق» است که مورد اقبال متخصصان قرار گرفته است. همچنین کتاب سفر به آتش از نامزدان نهایی دریافت جایزه جلال بوده و در جشنواره کتاب دفاع مقدس، مورد تقدیر قرار گرفته است. وضوح دو ویژگی یکی اعتراض و دیگری نگاه خاص به زنان بهانهای شد تا در میزگردی با حضور این نویسنده و محمدقائم خانی و محمد نصراوی از منتقدان ادبی به بررسی رمانهای مطهریراد بپردازیم که در ادامه میخوانید:
پیام کتاب معجزه معلق چیست و چطور شد دست به نگارش چنین رمانی زدید؟
مطهریراد: وقتی ایده نابی به دست من رسید، بیتردید شروع به نوشتن رمانم کردم و موقع نوشتن، به پیام رمان فکر نکردم.
شما این اثر را به ژانر پلیسی نزدیک کردهاید، آیا همین ژانر باعث شاخصتر شدن این کتاب نسبت به کتابهای دیگر شد؟
مطهریراد: این شیوه من است که اساس کار را جنایی قرار میدهم و بدنه را در یک ژانر دیگر مینویسم. حوادث جنایی کار را خوب به جلو میبرند و تعلیق برانگیزند. از آنجا که من ذهن مضمونگرایی دارم، اگر بخواهم خیلی بر مضمون متمرکز باشم، داستان بر روی یک محور خطی قرار میگیرد. به همین دلیل همیشه پیرنگ را روی جنایی قرار میدهم و مضمون را سوار کار میکنم.
در مورد کتاب سفر به آتش، استقبال مخاطبان را چطور ارزیابی میکنید؟ گویا طبق عقیده منتقدان، معجزه معلق بهتر توانسته است، خود را نشان دهد.
مطهریراد: سوژه معجزه معلق، کار نشده است و کسانی آن را دیدهاند که متخصص بودهاند. سفر به آتش، سوژهای خارج از مرزهای ایران دارد. یک کتاب در پنج سال، خودش را نشان میدهد و فعلاً باید منتظر بود.
رمان شما در شمار رمان های اعتراضی قرار میگیرد و به حوادث بعد از جنگ، نگاه جدیدی دارد. بازخورد این نگاه جدید چه بوده است؟
مطهریراد: در نشستهایی که من داشتهام، مخاطبانی که به من مراجعه کردهاند، بسیار از کتاب تعریف کردهاند و اذعان داشتهاند که این کتاب، حرف دل آنها هم بوده است. افراد زیادی بودهاند که جنگ بر زندگی آنها تاثیر گذاشته است. آثار جنگ تا چندین سال بر زندگی و سرنوشت انسانها باقی میماند. نمونه عینی آن را در جانبازان میبینیم و حتماً اثرات روانی آن را در نسلها خواهیم دید.
لطفاً در مورد جایگاه، رمانهای اعتراضی در ادبیات امروز، نظرتان را بگویید و توضیح دهید چرا در این حوزه کار زیادی انجام نمیشود؟
خانی: رمان در معنا و باور اروپاییان، اساساً یک متن اعتراضی است. بعد از اینکه در جامعهای شکافها به وجود میآید و شکافها قابل پرشدن نیست، رمانها نوشته میشود. رمان در جهان آمریکایی با اروپا متفاوت است. در آمریکا همه چیز ابزار است؛ بنابرین رمان هم ابزار است؛ جهان ادبی ما بیشتر به جهان رمان اروپایی نزدیک است؛ بنابراین رمان همواره برای ما اعتراض است. «دن کیشوت» یک اعتراض است؛ داستایوفسکی یک جمله معروف دارد که میگوید: «همه رمان ها ی دنیا (تا قرن نوزدهم) ادامه دن کیشوت هستند.» هر دواثر مطهریراد با این تعریف، خیلی به رمان نزدیک است. در هر دو رمان، فضای اعتراض به پررنگی دیده میشود. شکافی که در رمان معجزه معلق هست، هم یک شکاف مرکز و پیرامون است در مورد تهرانیها و همه کسانی که خارج از تهران هستند. کسانی که به تهران مهاجرت میکنند، در حال پر کردن این شکاف هستند؛ به عبارتی در حال پریدن از روی این شکاف است. شکاف دوم داستان معجزه معلق، در خود تهران است. در طول سالها تغییرات در تهران، این شکافها به وجود آمده است. این شکاف یا گسلها، اتفاقات اجتماعی بزرگی را رقم زده است. شخصیتپردازی معجزه معلق، عیار به رمان داده و این شکاف را خوب نشان داده است و آن را تامل برانگیز کرده است. ما «ماهنی» را با همه سویههای تاریک و سویههای درخشانش باور میکنیم.
مریم مطهریراد: گدایی که ماهینی میکند، صرفاً جنبه فقیر بودن را نشان نمیدهد، او تکیهگاه ندارد و در روان خودش به کودکیاش برمیگردد. او با گدایی کردن دارد خودش را از گل و لای بیرون میکشد.
کتاب معجزه معلق چقدر قابلیت فیلم شدن دارد؟ و چقدر توانسته در مورد جایگاه زنان سخن بگوید؟
خانی: هر کتابی که تصویرسازی داشته باشد، قابلیت فیلم شدن را دارد؛ اما ما چون اقتباس در ایران نداریم، حرف زدن در مورد آن بیفایده است. تصاویر این کتاب خیلی زیاد است و خارج از امکانات سینمای ایران هم نیست؛ سینماگران ما کتاب نمی خوانند و بنابراین اقتباسی هم انجام نمیشود.
مطهریراد: خیلی دوست دارم کتاب معجزه معلقم را نرگس آبیار بخواند. جزئیپردازی وی را دوست دارم و کتاب من هم بسیار به جزئیات پرداخته است.
در مورد بعد اعتراضی سفر به آتش حرف بزنیم.
نصراوی: رمان «سفر به آتش»، نیاز روزگار ماست. این رمان بر مفهموم جنگ سوار شده و پیرنگ اسطورهای سفر به آتش، شبیه داستان هابیل و قابیل است. من خودم جزو ضربهخوردگان از جنگ هستم و در مورد اعتراضی بودن این رمان باید بگویم، چگونگی روایت اعتراض مهم است. من در پی این هستم که آیا ما میتوانیم از میراثهای اعتراضی خودمان استفاده کنیم؟ رمان در جهان غرب وابسته به کتاب مقدس است؛ اما در شرق وابستگی ای به کتاب مقدس ندارد و این جایش خیلی خالی است. شاید گفته شود ما رمان دینی داریم اما این بحث من نیست و نظر من گرفتن اندیشه کتاب مقدس در رمان است. در رمان سفر به آتش، طلیعه این نگاه دیده میشود. داستایوفسکی در جنایت و مکافات به انسان روز نشان داد که دنیای بدون خدا چگونه است و به این ترتیب او ما را از دنیای بیخدا حذر داشت. در ایران کدام نویسنده قبل از انقلاب، وقوع انقلاب را پیشبینی کرده و آن را دیده است؟ چون نویسندههای ما از اجتماع جدا هستند و دیگر اینکه از میراث روایت به دور هستند. اگر این امتزاج رخ بدهد، اتفاق مبارکی میافتد. شاید علت جدایی اندیشه دینی و میراث روایتی ما به خاطر رواج اندیشههای مارکسیستی در رمان ماست. انگار کسی که میخواهد رمان بنویسد باید خودش را از دین کنار بکشد و برای همین کارها مصنوعی درمیآید و ربطی به واقعیتهای حال و آینده جامعه ما ندارد. نویسنده باید در متن مقدس، زیست بکند نه اینکه فقط آن را خوانده باشد. رمان ایرانی یک رمان دینی است؛ رمانی که ساختار و پیرنگ آن دینی باشد.
خانی: من معجزه معلق را از لحاظ رمان بودن کار موفقی میدانم اما سفر به آتش را نه؛ در معجزه معلق ما دو شکاف اصلی مرکز و پیرامون و شکاف طبقاتی داخل مرکز را داریم. شکاف اولی گذشته قهرمان داستان و شکاف بعدی اکنون اوست و این دو در طول همند. کتاب سفر به آتش، بر شکاف جنگ کهن ایستاده است که من نام این شکاف را مسئله تصاحب میدانم. این مسئله مدام گسترش پیدا کرده است. نگاه کردن به جنگ ایران و عراق از این بعد، نگاه جدیدی بوده است. این مسئله تصاحب اصلاً خودش ریشه جنگ است. این مسئله پایه دعوای ارسلان و الیاس است و اکثر نویسندگان دیگر در مورد دفاع نوشتهاند نه تصاحب. نویسنده در کتاب سفر به آتش، به چند شکاف دیگر هم وارد شده است؛ مثلاً یکی اینکه اصلاً چرا جنگیدهاید، دیگری شکاف بین الیاس و نسل قبلی است. شکاف دیگر، امروز است که الان وضعیت رابطه ما با عراق چیست. این چهارشکاف در کتاب سفر به آتش وجود دارد که هیچکدام در طول هم نیستند؛ هم را یاری نمیکنند. در این حجم ۲۰۰ صفحهای رمان، نویسنده نمیتواند این همه شکاف را باز و روایت کند. من به کمتر از ۷۰۰ صفحه برای این رمان رضایت نمیدهم. باید پیرنگ این قدر گسترش مییافت تا چترش روی همه این شکافها میافتاد. به هر روی سفر به آتش یک هشدار خیلی بزرگ دارد و آن اشاره به همین شکافهای بزرگ است.
نصراوی: در کتاب سفر به آتش، الیاس کرد است و سئوال من این است که چرا کرد است؟ اگر الیاس عرب بود، شاید بهتر و جذاب تر بود و این شکاف خودش را بهتر نشان میداد. یک اشکال که من در سفر به آتش دیدم این بود که ادامه قصه به سمت پیرنگ ارسلان و الیاس نرفته است و به سمت قصه آرخان و پدربزرگ و مادربزرگش رفته و انگار قصه اصلی آنها هستند.
مطهری راد: قصه به این سمت کشیده شده است و ارسلان و الیاس در آتش خودشان سوختند.
نصراوی: من چنین احساسی نکردم؛ نیمه دوم کتاب بیشتر قصه مادربزرگ را تعریف میکند.
خانی: این مشکل در وجود ارسلان هست ولی در این قسمت دارد به این پرداخته میشود.
نصراوی: نکته جالب این اثر آن است که مطهریراد خیلی خوب توانسته است، نگاه مردانه داشته باشد. در واقع یکی از نقاط قوت مطهری راد این است که هم نگاه زنانه قوی دارد و هم نگاه مردانه.
اگر در مورد گسترش ندادن چالشها و کافی نبودن صفحات کتاب، نکتهای دارید، بیان کنید.
مطهریراد: بحث تصاحب را تعبیر جالبی میدانم. ما در کتاب، انواع تصاحب را داریم. آنچه در بین این شکافها مشترک است همان نگاه به دست آوردن است. همه این مسائل در یک خانواده اتفاق افتاده است که میتوانیم آن را به خانواده بزرگ جامعه تعمیم دهیم. آنچه در آتش سوخته میشود همان نظریه منسوخ بهادر است. آنچه در اصلاحات ارضی از دست دادیم، باید در جمهوری اسلامی به دست بیاوریم. اما آنها سر به دست آوردن خواستههایشان از بین میروند. کسانی باقی میمانند که آن دشمنی را کنار گذاشتهاند. در آخر پایان بازی وجود دارد و ممکن است در مسیر مبارزه منطقهای در کنار هم قرار بگیرند.
نظر شما