شنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۳ - ۰۷:۳۶
«مغاک»؛ ۱۲ داستان با رنگ و بوی اقلیم جنوب

خوزستان -علی صفرزاده نویسنده خوزستانی در مجموعه داستان «مغاک»، ۱۲ داستان با رنگ و بوی اقلیم جنوب را نوشته است. پویایی اسطوره‌ها در جهان زیست شخصیت‌ها ریسمان نهفته‌ای است که داستان‌ها را به لحاظ منطقی به هم وصل می‌کند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آرش حاذق نژاد، نویسنده و منتقد ادبی: علی صفرزاده داستان‌نویس و پژوهش‌گر ادبیات داستانی خوزستانی است که آثاری چون مجموعه داستان مغاک، ساختارگرایی و ادبیات اقلیم و چاربرجی (رمان) در کارنامه کاری خود دارد. این نویسنده در مجموعه داستان مغاک ۱۲ داستان با رنگ و بوی اقلیم جنوب را نوشته است. پویایی اسطوره‌ها در جهان زیست شخصیت‌ها ریسمان نهفته‌ای است که داستان‌ها را به لحاظ منطقی به هم وصل می‌کند. بوی نفت و هوای شرجی با آدم‌هایی صمیمی و در عین حال پیچیده، در داستان‌ها موج می‌زند و می‌توان گفت که به لحاظ فضاسازی و پرداخت شخصیت‌ها نویسنده موفق بوده است.

زبان در ساختار منسجم داستان‌ها نقش بسیار برجسته‌ای دارد

ترس، توهم و شکست جانمایی تمام داستان‌هاست. زبان، در ساختار منسجم داستان‌ها، نقش بسیار برجسته‌ای دارد به گونه‌ای که می‌شود آن را ستایش کرد. زمان‌پریشی و رفت و برگشت‌های حساب شده در پیشبرد اهداف پیرنگ نقش عمده‌ای دارد. برای مثال در داستان اول مجموعه که «آخر آسفالت» نام دارد، مخاطب با دو زمان روایتی مواجهه است، یکی زمان حال که راوی سوم شخص معطوف به «دایا» روایت‌گر آن است و دیگری زمان گذشته که روایت آن در افکار دایا صورت می‌گیرد. نکته جذاب داستان آخر آسفالت این است که در زمان حال ضرباهنگ داستان دارای شتاب کندشونده است و ضرباهنگ روایت در زمان گذشته تند شونده و جایی باشتاب صفر صورت می‌پذیرد. این شیوه روایتی را اگر مورد تاویل قرار بدهیم باید بگوییم که عمدی صورت گرفته است.

صفر زاده در داستان آخر آسفالت تلاش کرده کسالت را با روایت کسالت بار به مخاطب القا کند

با غور در داستان خواهیم دید که زندگی دایا در زمان روایتی گذشته، با وجود فرزندانش امیر و آذر بسیار پر شور و شوق بوده است. ولی با پیش آمدن جنگ و کشته شدن آن‌ها لحظه لحظه زندگی دایا کسالت‌بار و سخت می‌شود. صفرزاده در این داستان تلاش کرده کسالت را با روایت کسالت‌بار به مخاطب القا کند که با هنر نویسندگی در این امر موفق بوده است.

«مغاک»؛ ۱۲ داستان با رنگ و بوی اقلیم جنوب

با مقایسه دو زمان روایتی می‌توان به سادگی به این مهم دست پیدا کرد. داستان آخرآسفالت پویایی اسطوره آز است. در باور و فرهنگ ایرانیان مانند آیین زرتشتی، زروانی و مانوی دیوی با نام آز هست که دست و پای بزرگ دارد و نماد بخل، حرص و هوس است. در اوستا آز مخالف ایزدبانو آذر است و چون قدرت، مال و ثروت منشا این دیو است زرتشت او را خانمان‌سوز و خطرناک می‌پنداشت. در آیین زردتشتی این باور وجود دارد که هرجا سخن از بدی، شر و اندیشه‌های بد هست اسطوره اهریمنی آز نیز وجود دارد. و می‌گویند هر چیزی که در مقابل این اهریمن قرار بگیرد می‌بلعد، و مردم برای دور کردن آز از زندگی‌شان، تمام دیوارها و اطراف خانه را روغن‌مالی می‌کنند تا جانور لیز بخورد و نتواند نزدیک‌شان شود. در نهایت آز توسط سروش و اورمزد شکست می‌خورد. دیدگاه نویسنده در این مجموعه داستان فوق‌العاده است.

صفرزاده با نگاهی هنرمندانه، به زندگی، فرهنگ و زبان مردم جنوب پرداخته است و به گونه‌ای عمل کرده که مخاطب را با خود، در جهان داستان‌هایش می‌کشاند.آدم‌های داستان به مثابه آدم‌های واقعی دارای زندگی پر فراز و نشیب هستند و شکست آن‌ها در جهان داستان می‌توان گفت موتیف اصلی کار است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها