سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کرومیت روزولت یکی از طراحان کودتای ۲۸ مرداد است؛ او در سال ۱۹۴۱ درحالی که ۲۵ ساله بود به دستور سازمان اطلاعاتی آمریکا مامور تحقیق درباره ایران شد و این کار سرگذشتش را با تاریخ معاصر ایران پیوند زد. هنگامی که روزولت پس از خدمات بسیار در سازمان سیا در ۱۶ تیر ۳۲ برای رهبری کودتای ۲۸ مرداد وارد ایران شد، ۱۲ سال تجربه پژوهش در مسائل کشور را داشت. او با نقش خود در عملیات ۲۸ مرداد، محمد رضا پهلوی را برای همیشه مدیون خود کرد. پس از کودتا هم پیوند روزولت با ایران قطع نشد، بلکه ابعادی دیگر یافت. کتاب «کودتا» خاطرات او از روزهای کودتا است. با محسن عسکری جهقی، مترجم اثر درباره کتاب و اهمیت آن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
-از میان منابع تاریخی موجود چرا سراغ ترجمه این کتاب رفتید؟ این کتاب چه مسائل و دیدگاههای مهمی را درباره این واقعه تاریخی مطرح میکند؟
به هر حال نام کرومیت روزولت با تحولات سیاسی مردادماه ۱۳۳۲ گره خورده است و در مقطعی کارشناسان و تاریخپژوهان متعددی به وی ارجاع میدادند و گاه و بیگاه از کتاب خاطرات وی سخن به میان میآمد این در حالی بود که کتاب خاطرات وی ترجمه نشده بود یا اگر درست به خاطر داشته باشم یک ترجمه از این کتاب انجام شده بود که البته در بازار یافت نمیشد و به سالهای ابتدایی بعد از انقلاب باز میگشت. به همین سبب ترجمه کتاب خاطرات روزولت را خالی از لطف ندیدم خاصه آنکه هرساله در ماه مرداد همچون مراسمی آیینی از وی یاد میشود و دوستان و دشمنانش هر کدام به فراخور حال از او یاد میکنند.
نویسنده کتاب، کرومیت روزولت، چه نقشی در جریان کودتای ۲۸ مرداد داشته است؟
از ابتدا مشخص کنم آنچه میگویم بر اساس روایتی است که روزولت در این کتاب مطرح کرده است و من انتظار ندارم هرچه وی میگوید درست باشد، فراموش نمیکنیم که وی جاسوس سازمان سیا بوده، همچنین در سالهایی کتاب خاطرات خود را منتشر کرده که طبق قانون نمیتوانسته بسیاری از حقایق را آن طور که هست مطرح کند و تمام اسناد این رویداد در آن مقطع جزو اسناد محرمانه دستهبندی شده و افشای آن ممکن نبوده است و اگر هم میبود شاید چنین نمیکرد و روایت خود را از ماجرا ارائه میداد. حتی پس از گذشت به هفتاد و اندی سال از این واقعه بخشی از مهمترین اسناد آن به ویژه اسنادی که در اختیار سرویس اطلاعاتی بریتانیاست همچنان در حالت محرمانه قرار دارد. با این توضیح روزولت حوادث را به گونهای روایت میکند که از یک آمریکایی هالیوودی انتظار میرود. خواننده با مطالعه این روایت، روزولت را همچون یک ابرقهرمان تصور میکند که برای هر معضل و بحرانی راهحلی دارد و مغز متفکر میدانی این عملیات در تهران است. وی در این روایتْ از تمام ظرفیتهای موجود اعم از نیروهای داخلی، رسانهها، شخصیتهای مهم از جمله شاه ایران، بخشی از درباریان، ارتشیان، روحانیون، شخصیتهای خارجی که تجربه کار در ایران داشتهاند از جمله سفیر وقت آمریکا در تهران استفاده میکند تا برنامهای را که به قول او بریتانیاییها تنظیم و آمریکاییها نیز بدان مهر تایید زده بودند با موفقیت اجرا کند و چنین هم میکند. او خود را منجی دربار ایران میداند و در ازای این خوشخدمتی جعبه سیگاری از طلا از شاه هدیه میگیرد.
جزییاتی که وی در این کتاب مطرح میکند فارغ از صحّت و سُقم آنها، جزییات جذابی است. اینکه چگونه از راه شمال عراق خود را به ایران میرساند، چگونه بیآنکه نامی از خود ثبت کند از مرزبانی رد میشود، چطور ضمن حفظ نکات امنیتی و اطلاعاتی با نیروهای داخلی تماس میگیرد، با چه ترتیباتی ملاقاتهای محرمانهای که نیمهشبها در محوطه باغ کاخ سعدآباد با شاه ترتیب میدهد، سفرهایی که به اقصینقاط ایران دارد، ملاقاتهایی که با سران و خوانین کشور ترتیب میدهد، اینکه زاهدی در تمام آن روزهای پرالتهاب کجا پنهان شده بود، جزییات آخرین گفتگوی لوییآندرسون (سفیر وقت آمریکا در تهران) که در خانه مصدق انجام شد و بسیاری از رویدادهای دیگر از جمله این موارد است. یکی از بخشهای فوقالعاده جذاب (نه الزاماً واقعی) این روایت بخشی است که شاه قرار بود فرمان عزل مصدق از نخستوزیری و نصب زاهدی به جای وی را امضا کند. اما فردی که قرار بود فرامین را به امضای اعلیحضرت برساند معطل میکند و شاه از بیم آنکه عملیات لو رفته است بدون امضای این فرامین به کلاردشت میرود. این بخش را از خود کتاب روایت میکنم با این جمله از روزولت که میگوید:
«نصیری میتواند این فرامین را با هواپیمای دیگری به رامسر یا کلاردشت یا هر جایی که شاه هست بفرستد و پس از امضای اعلیحضرت آنها را برگرداند. اما نصیری را چطوری پیدا کنیم؟»
فرامین عزل و نصب که قرار بود امضا بشود هنوز در کاخ بودند و آن «مرتیکه عوضی» جای آنها را به نصیری اطلاع داد. نصیری هم با یک هواپیما دو فرمان را به شمال برد. کمی از برنامه عقب مانده بودیم. سرانجام فرمانها به دست اعلیحضرت رسید اما به یکباره هوا طوفانی شد و ابر و مه غلیظی تمام کوههای شمال تهران را احاطه کرد و نصیری به هیچ وجه نمیتوانست با آن مدارک مهم و ارزشمند به تهران برگردد.
........ ناگهان صدای مهیبی از در خانه بلند شد و عدهای در ساعات منع عبور و مرور آنچنان به در حیاط میکوبیدند که در داشت از جا کنده میشد. حس امید غیرمنطقی سراسر وجودمان را فرا گرفت. به سمت در دویدیم ببینیم چه خبر است. همین که در را باز کردیم چند آدم روستایی با ریشهای بلند و لباسهای کثیف و ژندهپوش ریختند داخل حیاط. نصیری بین آنها نبود و ما هم قبلاً آنها را ندیده بودیم. با این حال آنها میدانستند ما کی هستیم و آنجا چه میکنیم. آدرس را درست آمده بودند. با اشتیاق ما را بغل کردند و میبوسیدند و ما همینطور هاج و واج بودیم. یک دنیا و آخرت بر ما گذشت تا فهمیدیم موضوع از چه قراراست. آنها با مشقت فراوان با خودرو و از طریق جاده خطرناک کوهستانی فرامین امضا شده اعلیحضرت را به ما رسانده بودند. حالا نوبت ما بود که آنها را بغل کنیم و ببوسیم.»
این روایتها فارغ از آنکه تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است خواندنی است، هرچند در اصل ماجرا تاثیری ندارد زیرا آن فرمانها در نهایت امضا شده بود.
-برخی نیروهای سیاسی درباره کودتا بودن این واقعه تاریخی مناقشاتی را مطرح میکنند؛ نظر شما درباره این رویکرد چیست؟ در خاطرات روزولت چگونه به این مسئله پرداخته شده است؟
نکتهای که در تمام این مباحثات باید بدان توجه داشت آن است که نباید دچار اکنونزدگی شد. یعنی فرد نمیتواند با دانش و اطلاعات سال ۱۴۰۳ حوادث و رویدادهای سال ۱۳۳۲ را مبنای قضاوت شخصیتهای درگیر در این ماجرا قرار دهد. ابعاد گوناگون آن واقعه به هر ترتیبی که روی داد حتی برای بازیگران اصلی آن هویدا نبود، هنوز هم بخشهایی از آن نامعلوم باقی مانده است. با توجه به این نکته بسیاری بر این باورند کودتایی در کار نبود زیرا شاه در دوران فترت مجلس قدرت عزل و نصب نخستوزیران را دارد. البته این اصل به صراحت در قانون نیامده است اما سنت مشروطه از چنین روندی حکایت دارد. مصدق اشتباهات فراوانی داشت و خودْ زمینه را برای سقوط هیئت حاکمهاش هموار کرد. بدیهی است که نیروهای خارجی در این روند موثر بودند و از هر شرایطی برای منافع خود بهرهها ببرند. از یاد نبریم که در آن ایام با توجه به اینکه سوخت ناوگان دریایی بریتانیا از زغالسنگ به نفت تغییر یافته بود، همچنین در بحبوبه انقلاب صنعتی نفت ایران برای بریتانیا حکم مرگ و زندگی را داشت. موقعیت بیبازگشتی که مصدق خود و یارانش را در آن گرفتار کرد سبب شد نیروهای خارجی از فرصت به وجود آمده بهترین بهره را ببرند. اما این اشتباهات الان بر ما معلوم شده است که در سال ۱۴۰۳ نشستهایم. مثل بازی شطرنجی که تمام شده است و پس از بازی کارشناسان حرکات طرفین را تحلیل میکنند. اما روزولت تمام رویدادها را طرح و نقشه و سازماندهی خود و نیروهای تحت امرش میداند و طبیعی است چنین کند. به هر حال از جاسوس سازمان سیا که با هدف سرنگونی مصدق به ایران آمده نمیتوان جز این انتظار داشت.
-کرومیت روزولت چه نگاهی درباره شخصیت دکتر مصدق و دیگر نیروهای فعال حامی او دارد؟
او مصدق را سیاستمداری ناآگاه، سادهلوح، عوامفریب، تشنۀ قدرت، حقّهباز و فریبکار تصویر میکند و باور دارد مصدق قصد داشت ایران را دو دستی به حزب توده تقدیم کند. بدیهی است چنین تصویری از مصدق غیرمنصفانه است. اتفاقاً خاطرهای از زمان اخذ مجوز کتاب به یاد دارم که بیربط با این پرسش نیست. مسئولان وقت وزارت ارشاد به هنگام صدور مجوز برای این کتاب اصلاحیه بالابلندی ارسال کرده بودند و عمده اشکالشان هم همین بود که چهره مصدق در این روایت بسیار مخدوش و سیاه ترسیم شده است. برای آنها توضیح داده شد که «نقل کُفر که کُفر نیست» اگر کرومیت روزولت درباره مصدق چنین باوری نمیداشت که سازمان سیا او را برای سرنگونیاش نمیفرستاد. اگر روزولت غیر از این میگفت و میپنداشت که مصدق سیاستمداری کاردان و ملیگرا و ایراندوست است و برای بریدن دست بیگانه از منافع ملی ایران قد علم کرده است باید او را در صف اول انقلابیون سال ۱۳۵۷ میدیدیم نه در اردوگاه مخالفان برانداز در سال ۱۳۳۲. خدا را شکر با تمهیداتی که اندیشیده شد توضیحات کارگر افتاد و کتاب بدون اصلاحیه مجوز نشر گرفت.
-در خاطرات او نقش سازمانهای اطلاعاتی خارجی چگونه ارزیابی میشود؟
جدای از خاطرات وی نقش سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی در کشورهای هدف همواره بااهمیت بوده است. وظیفه ذاتی و کارکردی نهادها و سازمانهای اطلاعاتی همین است. هیچ کشوری از چنین وضعیتی مصون و مبرا نیست. حتی کشورهایی که با هم متحد و همپیمان هستند گاهی از طریق همین سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی علیه یکدیگر فعالیت میکنند که نمونههای فراوانی از آن را در تاریخ ثبت شده است. سازمانها و نهادهای اطلاعاتی در قالبهای گوناگون و به شیوههای متعدد و پیچیده همواره به دنبال اهداف و منافعی هستند که برای آنها تعریف شده است و الزاماً هم نمیتوان نام منافع ملّی بر آن گذاشت. به هر روی با پیچیدهتر شدن جوامع و شیوههای حکمرانی این سازمانها نقش و اهمیت خارقالعادهای در فرانید تصمیمسازی، تصمیمگیری و پیادهسازی اهداف و برنامهها عهدهدار هستند.
نظر شما