سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): عباس تافته متولد تهران است اما مشهد بزرگ شده و ساکن مشهد است. از شاعران کلاسیک سرا، جوان و مستعد است که به شغل آموزگاری نیز مشغول و سال آخر رشته ادبیات فارسی است. حدود یک دهه است که شعر میگوید و اولین مجموعه شعرش را با عنوان «هزار تکه بازتاب» را نیز منتشر کرده و معتقد است، اولین منتقد شعرهایش، خودش بوده است.
او هم اکنون، گرداننده جلسه شعر دانشآموزی در پژوهشسرای ثابت مشهد است. آنچنان که از صحبتایش پیدا است، با مهربانی و دلسوزی، توجه و تمرکز زیادی را صرف شاعران نوجوان شهرش میکند.
- آقای تافته شما از چه زمانی متوجه شدید که ذوق شعری دارید؟
در دوران دانشآموزی فعالیتهای زیادی داشتم. شخصیتم به گونهای بود که زیاد سر کلاس درس نمینشستم و بیشتر در کارهای پرورشی و ورزشی فعال بودم. تقریباً هر مسابقهای برگزار میشد شرکت میکردم که بین این مسابقهها، مسابقه شعری برگزار شد. من هم شعری دست و پا شکسته آماده کردم و در این مسابقه شرکت کردم و پس از آن کمکم شاعری را دنبال کردم و سرودم.
شاید هم فضایی که در آن زندگی میکردم باعث شد ناخودآگاه وارد شعر شوم و وزن شعر را یاد بگیرم. مثلاً پدرم همیشه در خانه حافظ میخواندند. یا مثلاً یک دورهای جلسات حفظ قرآن رفتم و این باعث شد هوش موسیقایی من رشد پیدا کند و بدون اینکه علم عروض خوانده باشم دستم در وزن، جلو باشد.
- مشوق شما در این راه چه کسانی بودند؟
اگر فقط یک مشوقم را در شاعری بخواهم نام ببرم استاد فرخ لطیفنژاد هستند. ایشان هم اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی هستند و حلقه نقد ادبی شعر معاصر دانشگاه فردوسی را مدیریت میکنند.
- چگونه با ایشان آشنا شدید؟
حدود سالهای ۹۶ _ ۹۷ بود که من در کلاسهای داستان نویسی ایشان، در پژوهشسرای ثابت شرکت میکردم. در همان کلاسها، روزی بحث شعر شد. میان بحث یکی از دوستان گفت: «آقای تافته شعر هم میگویند.» من آن زمان هیچ ادعایی در شاعری نداشتم. آخر جلسه یکی از همان شعرهایم را برای خانم لطیف نژاد خواندم و ایشان بسیار استقبال و تشویق کردند. از من خواستند از طریق فضای مجازی، اشعارم را برایشان بفرستم و من هم همین کار را کردم. و واقعاً دلسوزانه و خارج از وظیفهشان، شعرهای مرا نقد میکردند. ایشان باعث شدند من در حوزه شعر رشد کنم.
- آیا تا به حال اتفاقی باعث متحول شدن فضای شعرتان شده است؟
حقیقتاً چنان اتفاق خاصی تا به حال پیش نیامده که منجر به تحول فضای شعرم شود. اما در سال ۱۴۰۰ مادرم به رحمت خدا رفت و همین امر باعث شد وقفهای حدود یک سال و نیم در شعرم ایجاد شود. در آن مدت میتوانم بگویم هیچ شعری نسرودم. این مهم ترین اتفاقی بود که در شخصیت شاعریام رخ داد.
- از کتابی که منتشر کردید، بگویید.
اوایل تیر ماه ۱۴۰۰ تعدادی از اشعارم توسط انتشارات نسل روشن منتشر شد. در واقع ۴۰ غزل که طی سالهای مختلف سروده بودم در این کتاب با عنوان «هزار تکه بازتاب» در ۴۸ صفحه قطع رقعی روانه کتابفروشیها شد.
- چرا این اسم را برگزیدید؟
چون یکی از غزلهای این کتاب، با این مطلع شروع میشود:
«آیینهای شکسته اگر نرخ نیش را
باید هزار تکه کنم روی خویش را»
این تصویر برای من خیلی انتزاعی بود. انگار که فردی، آینهای را شکسته و روی خودش را در آینه هزار تکه کرده است و بازتاب هزار تکه صورت خودش است. این بیت و تصویرش دلیل انتخاب این نام برای مجموعه شعرم شد.
- تجربه چاپ کتاب چطور بود؟
راضی کننده بود، نسبت به آن زمان که اقدام به چاپش کردم، نسبت به ناپختگی، بی تجربگی و عدم شناخت من در حوزه شعر، با توجه به اینکه در جلسات شعر شرکت نمیکردم، خوب و متناسب و راضی کننده بود.
- تصمیم به چاپ مجموعه شعر جدید دارید؟
بله قطعاً؛ اما در حال حاضر، با توجه به شعرهایی که جمع کردم، خیر. در آینده نزدیک، مجموعه شعر جدید هم چاپ خواهم کرد.
- از جشنوارهها و جایزههایی که کسب کردید، بگویید.
مهمترین جایزه ادبی مربوط به سال ۱۳۹۹ است. در آن سال من جشنواره جوان خوارزمی را شرکت کردم و رتبه یک کشور در حوزه ادبیات را کسب کردم. با همین مجموعه شعر هزار تکه بازتاب. در دوره دبیرستان و دانشآموزی هم کنگرههای استانی و شهری زیادی شرکت کردم و برنده شدم اما مهمترینش همین رتبه یک جشنواره خوارزمی بود.
- چه مضمونهایی را در شعر بیشتر میپسندید؟
من خودم در حوزه شعر، بیشتر شعر عاشقانه و آیینی را میپسندم.
- دغدغه و هدف شما در شعرهایتان چیست؟
ارائه یک عشق پاک و احساسات صحیح و سالم.
- نظرتان راجع به شعر اجتماعی و سیاسی چیست؟
من به شخصه در شعر خودم مضمون سیاسی و اجتماعی ندارم و راستش این اشعار را دنبال هم نمیکنم. نمیگویم که شعرهای اجتماعی و سیاسی بد است، اما بر اساس علایق و روحیات درونیام به این سمت تا به حال نرفتهام.
- بین شاعران معاصر با شعر کدام شاعران ارتباط بیشتری برقرار میکنید؟ یا به عبارتی کدام شاعر، شعرش مورد علاقه شماست؟
سجاد سامانی، فاضل نظری، مجید ترکابادی، حسین زحمتکش این شاعران را واقعاً میپسندم، بیشتر شاعران معناگرا را میپسندم. از همان ابتدای شعر سرودن این شاعران را دوست داشتم. اما مثلاً در ابتدای شاعریام، یادم میآید با اشعار علی صفری بسیار همذاتپنداری میکردم و حس میگرفتم. اما اگر بخواهم یک شاعر را انتخاب کنم، سجاد سامانی است. از اطرافیان و دوستان، همنسلان و همسنوسالان خودم اگر بخواهم نام ببرم علی سمرقندی، سید محمد امین موسوی، امیرحسین پاسبان و حامد رحیمی شعرشان خوب است و میپسندم.
- شما به عنوان یک شاعر، تفاوتی بین شاعران زن و شاعران مرد میبینید؟
خب تفاوت از چه نظر؟ طبیعتاً زنها به صورت خلقت، نمود احساسات هستند و وجهه جمال خداوند و مردها وجهه جلال. همین امر باعث میشود که غلبه احساس در شعر زنان به صورت ذاتی بیشتر باشد و اگر مردی بخواهد به آن درجه از احساسی که در شعر زنان وجود دارد برسد نیازمند تلاش بیشتری است. حتی شاید گاهی حس تصنعی در اشعارش دیده شود. اما زنها نسبت به ویژگی خلقتیشان، شعرشان از احساس و غلبه هیجانات بیشتری برخوردار است.
- وضعیت شعر و ادبیات خراسان را چگونه میبینید؟
خراسان بزرگ از قدیم، زادگاه شعر پارسی بوده است. من به شخصه خودم متولد تهرانم. پس جانبداری از شعر خراسان به این دلیل نیست که من خراسانیام. چون اصالتاً خراسانی نیستم. جد در جد من متولد تهران بوده و در اصل ترک تباریم. این یک حقیقت است که زبان شاعران خراسان یک زبان بسیار فاخر و مستحکم و فخیمی است. حتی خیلی جاها شعر شاعران خراسان را دیگران نمیفهمند. این یک موضوع جنجالی است که حتی خیلی از شاعران مطرح که نام نمیبرم وقتی شعر خراسانی را میخوانیم فخامت زبان را نمیفهمند و بیشتر طرفدار سستی زبان در شعر هستند.
شعرهای خودشان هم دچار سستی است. حداقل در محور زبان میتوان گفت سستی دارند. شاعران خراسان به طرز عجیبی جلوترند از دیگر شاعران، به خصوص در زبانشان! از دیرباز اینچنین بوده و تا هنوز آرکائیسم (کهن گرایی) خود را نه تنها در زبان شعر، بلکه در محاوره هم حفظ کردهاند. در حال حاضر شرایط شعر خراسان را خیلی خوب میدانم. جوانان شاعر بسیار مستعدی در خراسان داریم.
- آینده ادبیات خراسان را تا چه حد امیدوار کننده میدانید؟
درباره آینده ادبیات خراسان اگر بخواهم حرف بزنم، فقط در یک نکته خلاصه بگویم که پنج سال است، رتبه یک جایزه جشنواره جوان خوارزمی، در حوزه ادبیات، در دستان شاعران خراسانی است. از علی سمرقندی بگیریم و سپس من حقیر، سپس امیرحسین شیخی، سپس علیرضا هاشمی نیا و سپس محمد امین خاکسار. پنج سال پی در پی این جایزه در دست شاعران جوان خراسان است و البته امسال چشم امیدمان به «امیرحسین پاسبان» است که ششمین سال را ببرد. شاعران خراسان فوق العادهاند.
من افتخار میکنم که در جلسات با آنها نشستوبرخاست دارم. آینده ادبیات خراسان بسیار امیدوارکننده است.
- گویا خودتان هم جلسه شعری دارید. از این جلسه بگویید.
بله، من جلسه شعری دارم که در پژوهشسرای ثابت، به همت سرکار خانم رستگار، مدیر پژوهش سرا، برگزار میشود. از آنجایی که پژوهشسرای ثابت، یک پژوهشسرای دانشآموزی است؛ طبیعتاً جلسه ما هم بیشتر دانشآموز محور است. در این جلسه دانشآموزانی هستند که بسیار بسیار مستعدند. مانند سرکار خانم «فاطمه اشرفی راد». ایشان با وجود اینکه دانشآموز پایه هفتم هستند و سن خیلی کمی دارند، اما شعرهایشان بیانگر نهایت تسلط در قافیه، وزن، زبان، مضمون و نوآوری هاست.
این شاعر نوجوان در ۱۳ سالگی به چنان کشفهایی رسیده که خیلی از شاعران بزرگ هنوز به چنین کشفهایی نرسیدهاند. یا میشود گفت خیلی از شاعران بزرگ ما در اوج پختگی به این کشفها رسیدهاند. این هم شاید بر میگردد به همان استعداد ذاتی شعری که در وجود خراسانیها قرار داده شده است. جوان فوق العاده دیگری داریم در این جلسه به نام «امیرحسین پاسبان» که با ۱۹ سال سن، واقعاً در شعر فوقالعاده است! و خیلی از شاعران دیگر که حضور ذهن ندارم.
- گلایه یا انتقادی به جلسات شعر خراسان دارید؟
یک مقداری بله. گلایهای که دارم این است که فضای شعر خراسان کمی به سمت رقابتی شدن رفته است. این بد است. مثلاً در بعضی جلسات دیده میشود همان کسانی که در صدر جلسه نشستهاند و شعرها را نقد میکنند، بیشتر رویکرد تخریبگرایانه دارند تا رویکرد رشد.
احساس میکنم بیشتر دنبال اثبات خودشان هستند. این اتفاق برای شاعران نوجوان و جوان باعث دلزدگی از شعر میشود. مثلاً فرض کنید شاعری ۱۵ ساله، ۱۷ ساله یا بیست ساله وارد جلسه شعری میشود، شعرش را میخواند و ناگهان مورد هجمه و تخریب و نقد غیر منصفانه قرار میگیرد. این برای یک شاعر جوان ضرر است. در این رده سنی، شاعر ممکن است خودش را خیلی خاص و خوب ببیند. اما این تخریبها گاهی باعث میشود شاعر جوان کلاً از شعر دل بکند یا حداقل مدتی چیزی نسراید و در هیچ جلسه شعری شرکت نکند. امیدوارم از این رفتارها دیگر نبینیم.
این شار جوان در پایان گفتوگو یکی از اشعار مجموعه «هزار تکه بازتاب» را به خوانندگان ایبنا تقدیم کرد.
با همه گرمِ سخن هستم و با خود سردم
مدتی روی به آزار خودم آوردم
گله ای نیست اگر سر به گریبان ببرم
سالیانیست به دنبال خودم میگردم
می توان گفت که آیینه جوابم کرده
خطی از اخم نشانده ست به روی زردم!
دست من نیست که دیگر تو نخواهی من را!
من که در پای رسیدن به تو غوغا کردم
تو بیا مثل زلیخا دو قدم دنبالم
من اگر از تو فراری بشوم نامردم
نظرات