خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی علیبیگی: سخن گفتن از جنگ همیشه جذاب است و یک قسمت قابل توجهی از ادبیات را تشکیل میدهد. جنگ یعنی تقابل دو ضد. و همین جمله کافی است تا یک داستانِ اساسی و تمامعیار شکل گیرد. جنگِ هشت ساله ایران و عراق هم دریای عظیمی از اتفاقات، حوادث و صدالبته داستانهای بکر و دست نخوردهای است که سالیان دراز میشود درباره آنها نوشت و خواند و لذت برد.
چندی پیش کتاب «پرندهبازِ تهران» نوشته خانم ندا رسولی به دستم رسید و خواندمش. قبلاً کتابهای دیگر این نویسنده کشورمان را خوانده بودم و با قلمش آشنا بودم. برای همین میدانستم انتخابم درست است. اولین جملهای که در همان ابتدای کتاب توجهام را جلب کرد، جملهای از هاینرش بل بود: «تا زمانی که در جایی از زخمی خون میچکد، جنگ ادامه دارد!»
و این عصارهی کل همین کتاب است. شاید جنگ ایران و عراق سال ۱۳۶۷ در ظاهر به پایان رسید، اما هنوز ادامه دارد. چراکه هنوز قربانیان این جنگ عذاب میکشند. جنگ، تر و خشک را با هم میسوزاند و بیگناه و گناهکار باهم تاوان میدهند. سالیان دراز زخم میزند و از این زخمها به قول هاینریش بل خون میچکد.
پرندهباز از همین قطرات خون سخن میگوید. از قطراتی که بعد از گذشت بیش از سی سال هنوز خشک نشدهاند و انگار تا ابد قرار است بجوشند. جنگ هشت سالهی ایران و عراق داغهای عجیبی در دل انسانها گذاشته که بعد از گذشت چندین نسل هنوز سرد نشدهاند و التیام نیافتهاند.
کتاب «پرندهبازِ تهران» هشت داستانکوتاه دارد. همه پیرامون جنگ میچرخند. از انسانهایی حرف میزند که هرکدام زخمی عمیق در جنگ خوردهاند. اما نقطه قوت داستانها نگاه متفاوت نویسنده است. نگاهی که ما معمولاً در داستانهای جنگی کمتر دیدهایم. نگاهی زنانه و با فاصله به جنگ. خانم ندا رسولی به خوبی از عهدهی این کار برآمده است. ما در کشورمان جنگنویسان خوبی داریم، اما کمتر اتفاق افتاده جنگ را از زاویه دید یک زن و با نگاه ریزبینانه زنانه بنویسند. مخصوصاً از نویسندههای نسل جدید (به جز یکی دو نفر مانند نسیم مرعشی) این نگاه را کمتر دیدهایم.
در این کتاب صحنهی چندانی از جنگ و خمپاره و بمب و گلوله نمیبینیم اما جنگ را با گوشت و پوست خود احساس میکنیم. تلفاتی که یک بمب میتواند کیلومترها آنطرفتر بر زندگی یک زنی تنها وارد کند و از درون ویرانش کند. تاثیراتی که هرچقدر از جنگ فاصله میگیری از شدتش کاسته نمیشود. نویسند جوان خودش جنگ را ندیده است و از نزدیک تجربه نکرده است، اما خوب میداند جنگ چه اثراتی در روح و روان انسانها میگذارد. برخی از داستانهای کتاب مانند داستان «قربانی» و «ناسور» و حتی «جنگِ مهر» به قدری درست خلق شدهاند که میشود آنها را با بهترین داستانکوتاههای جنگیِ ایرانی مقایسه کرد و ما را یاد داستانهای احمد دهقان و مجید قیصری میاندازد.
علاوهبر این نگاه، رابطهها و عواطف در کتاب مهماند. در واقع این رابطههای انسانها هستند که داستانهای کتاب را میسازند. رابطهی زن و مردی که جنگ وارد زندگیشان میشود. رابطهی مادرزن و عروسی که جنگ رویشان آوار میشود. رابطهی پدر و مادر با دخترشان که جنگ بینشان شکاف ایجاد میکند. نویسنده حول این عاطفهها میگردد و موقعیتهای عجیبی را رقم میزند که مخاطب نمیتواند در مواجهه با این موقعیتها بیتفاوت باشد.
باید گفت داستانها از نظر ادبی غنی و پُر هستند و نویسنده در اینباره کمفروشی نکرده است. هرچقدر عمق داستانهای کتاب زیاد است، به همان اندازه موقعیتهای دراماتیک داستانی در کار قویترند و مخاطب را بهتر درگیر میکنند. نویسنده در دام روشنفکری نمیافتد و صرفاً به روایت چند اتفاق بسنده نمیکند (که متاسفانه امروز دامن گیر همه نویسندگان جوان شده است.)
نویسنده سعی میکند در تکتک داستانهایش واقعاٌ داستان بسازد. و در اکثر موارد هم موفق عمل میکند. همهی داستانها شروع و پایان دارند. شخصیت دارند. اتفاق دارند و شخصیتها در تکتک داستانها رشد میکنند و با پایانی درست به سرانجام میرسند. این داستانها در آشفته بازار امروز غنیمتی هستند.
باورپذیری و خلق اتمسفر دو نقطه قوت دیگر این کتاب هست. نویسنده با توصیفهای خوب و پرداخت دقیق به جزئیات، داستانهایش را باورپذیر کرده و اتمسفرهای بینظیری ساخته است و تصاویر بدیعی خلق کرده است که لذت خواندن داستانها را دوچندان میکند. مخصوصاً نگاه زنانهی نویسنده به داستانها و نوشتن جزئیات، اتمسفری بینظیر به داستانها بخشیده است که ارزش ادبی داستانها را ارتقاء داده است.
شاید سیر در این هشت داستان که هرکدام گوشهای از تاثیرات جنگ بر روی انسانهای این سرزمین را روایت میکند، ما را با وقایعی روبرو میکند که کمتر از آن مطلعیم. خواندن هشت داستان کتاب پرندهباز انگار طوافی است به گرد این سرزمین و آشنا شدن با انسانهایی که هرکدام از یک قوم و قبیله و بوم هستند. چه خوب که نویسندهی باهوش شخصیتهای داستانیاش را از جایجای این سرزمین انتخاب کرده است.
نظر شما