چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۲
چرا ادبیات؛ چرا داستان؟

خراسان رضوی - پژوهشگر و فعال حوزه ارتباطات و رسانه در یادداشتی به مناسبت روز سینما نوشت: شاید سینما بدون اقتباس از ادبیات داستانی بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ اما اینکه برای حفظ استقلال هنری، سرمایه عظیم ادبیات را از دست دهد، به هیچ وجه به نفعش نیست.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمانه پورمحمد، دانش‌آموخته دکتری علوم ارتباطات اجتماعی، پژوهشگر و فعال حوزه ارتباطات و رسانه: سینما که در ابتدا و در سده اخیر به عنوان یک فن پا به عرصه وجود نهاد، توانست با وام گرفتن از برخی خصوصیات ادبیات، از قبیل صنایع ادبی و ادبیات نمایشی و داستانی، به سرعت خود را به ادبیات نزدیک کند و موقعیت خود را از فن و صنعت به جایگاه هنری ارتقاء دهد. در واقع اگر سینما، رشد و بالندگی خود را تا حدودی مدیون ادبیات می‌داند، متقابلاً ادبیات نیز امروزه حداقل از برخی جنبه‌ها از قبیل ساختار روایی و داستانی، متأثر از هنر سینماست. چرا که امروزه بعضی از داستان‌ها و رمان‌ها تحت تأثیر فضاها، شخصیت‌ها و قهرمانان برخی آثار سینمایی نوشته می‌شوند.

در سینمای جهان اقتباس از آثار ادبی امری بسیار رایج است اما ساخت یک اقتباس سینمایی باکیفیت از یک رمان یا داستان کوتاه چندان هم ساده نیست. در واقع می‌دانیم که بسیاری از رمان‌های معروف هنوز با فاصله از اقتباس سینمایی‌شان جایگاه والاتری دارند و دنیای تصاویر در بعضی موارد نتوانسته به قدرت جادویی جهان تخیل و کلمات نزدیک شود. با این همه تعداد قابل توجهی از شاهکارهای تاریخ سینما اقتباس‌های تاثیرگذار ادبی‌اند و در بعضی از موارد این اقتباس‌ها حتی از خود منبع اصلی هم مشهورتر، تحسین‌شده‌تر و گاهی حتی برترند.

جمال میرصادقی در تعریف ادبیات می‌گوید: «ادبیات به معنای خاص به هر اثر عالی و ممتازی گفته می‌شود که در آن عامل تخیل دخیل باشد و در ضمن با جهان واقع نیز ارتباط معنی دار داشته باشد.»؛ «لونگینوس» منتقد فلسفه نیز معتقد است که اثر ادبی باید عالی و برانگیزاننده باشد و در خوانندگان شور و نشاطی به وجود آورد و نگرش آنها را دگرگون کند. لونگینوس به خصلت‌های اخلاقی و عقلانی خلق کنندگان اثر و سبک و ساختار نیز اشاره دارد و معتقد است که اگر اثری در زمان انتشارش مکرر خوانده شود و هر بار بر خواننده تأثیرگذار باشد، اثری عالی محسوب می‌شود. وی ویژگی مهم چنین اثری را تأثیرگذاری بر علایق، زندگی‌ها و آرزوهای اشخاص در زبان‌های مختلف می‌داند.

اقتباس یکی از پرکاربردترین شیوه‌های ساخت فیلم است

رمان عبارت است از روایت داستانی منثور و مطولی که در آن، شخصیت‌ها و رویدادهای بازنمایی‌کننده زندگی واقعی، در زمان گذشته یا حال، از یک یا چند زاویه دید و در قالب یک پیرنگ به تصویر کشیده می‌شوند. می‌توان همین تعریف را درباره فیلم نیز ارائه کرد؛ با این تفاوت که فیلم، تصویری و نه منثور و طول آن نیز، بر خلاف رمان، محدود است.

یکی از مهمترین مؤلفه‌های تأثیرگذار در رابطه ادبیات و سینما، داستان است. فرهنگ معین زیر واژه داستان نوشته است: سرگذشت، حکایت، افسانه، قصه، مشهور، زبانزد خاص و عام. همچنین میرصادقی معتقد است که داستان، شالوده هر اثر روایتی و نمایشی خالقه است و از این نظر به معنای عام آن تقریباً مترادف ادبیات است؛ در واقع اگر مقوله شعر را از ادبیات جدا کنیم، داستان اصطلاح دیگری است برای ادبیات!

ادبیات به‌خصوص از نوع داستانی‌اش، نقطه نجات و رهایی کامل انسان از شر ملالت‌ها، روزمرگی‌ها و سختی‌های زندگی می‌باشد. دنیای رویاگونه و خیالی داخل داستان، زیباتر، گونه‌گون‌تر و جامع‌تر از آن زندگی می‌باشد که هر یک از ما در بیداری‌هایمان می‌گذرانیم. زندگی در پرتو ادبیات، بهتر شناخته و بهتر زیسته می‌شود.

اقتباس از متون ادبی، یکی از مهمترین و پرکاربردترین شیوه‌های ساخت فیلم سینمایی است، که باِ وجود همه موافقت‌ها و مخالفت‌ها، همچنان سنتی پرطرفدار در سینماست. رمان، شبیه‌ترین نوع ادبی به فیلم است و بیشتر اقتباس‌های سینمایی، بر ِ مبنای رمان‌ها صورت می‌گیرد. آندره بازن، نظریه‌پرداز فیلم، در کتاب سینما چیست؟ اقتباس را «ویژگی ثابت تاریخ هنر» می‌داند.

در بحث اقتباس سینما از ادبیات داستانی، باید گفت که تمام انواع داستان و فیلم داستانی - بلندوکوتاه – شکل‌هایی از روایت هستند و واجد عناصر آن، زاویه دید، شخصیت، کشمکش، زمان، مکان، حال و هوا، درونمایه و … هستند. در میان انواع ادبیات داستانی، داستان منظوم، قصه و رمانس به سنت پیشامدرن تعلق دارند و چگونگی کاربرد عناصر داستانی در آن‌ها، با فیلم که ژانری مدرن است، تفاوت دارد. داستان کوتاه هم بیشتر به فیلم کوتاه شبیه است و برای تبدیل آن به فیلم بلند باید بخش‌هایی را به پیرنگ داستان اضافه کرد. این رمان است که بیشترین شباهت را به فیلم دارد. حسین پاینده در این باره می‌نویسد: رمان و فیلم، دو ژانر قیاس‌پذیر هستند. البته این به معنای مشابه بودن همه جنبه‌های این دو ژانر نیست؛ بین این دو شکل از بیان هنری، تفاوت‌هایی هم هست که عمده‌ترینشان به «واسطه بیان» مربوط می‌شود. واسطه بیان در رمان، واژه است و در فیلم، تصویر.

ادبیات از اساسی‌ترین فعالیت‌های ذهن و روح است

سینما را هنر و فنی می‌دانند که به کمک تصاویر متحرک، پیامی را از یک منبع به منابع دیگر منتقل می‌نماید. سینما برای به نتیجه رساندن پیام خود، این توانایی را دارد که از تمام هنرها بهره گرفته و به تمام آنها نیز خدمت کند. لنین، سینما را پیش از هرچیز، ابزاری نیرومند می‌دانست که از بیشترین ظرفیت در برگیری و شناخت واقعیت و انتقال آن به توده‌های میلیونی برخوردار است. او در برنامه‌ای برای سینما، بر اهمیت قابلیت شگفت انگیز سینما برای نشان دادن جهان و آشنا کردن توده‌های گسترده دهقان و کارگر با اوضاع کشورهای دیگر تأکید کرد.

یکی از مؤلفه‌های اصلی سینما، که نشان‌دهنده کارکرد هنری آن است، قدرت جذابیت و تأثیرگذاری است. شاید این گفته «مانستربرگ» دانشمند آلمانی درست باشد که «غرق شدن تماشاگر در داستان فیلم ثابت می‌کند که سینما هنر است و دارای غایت هنری است.» این تأثیرگذاری نتیجه تالش سینما در جهت نشان دادن واقعیت در دنیایی غیر واقعی است. با این حال، علیرغم آن‌که سینما واقعیت را جلوی دیدگان مخاطب هویدا می‌سازد، لکن با تفاوت‌ها و ناتوانی‌هایی نیز همراه است. به عبارتی سینما با همه ابزارهای فنی و علمی‌اش، در بازسازی واقعیت، بدون نقص، کاملاً ناتوانا است. دنیایی که بر پرده سینما می‌بینیم، اگرچه امکان دارد که رونوشتی دقیقاً برابر اصل به نظر آید، اما از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، کاملاً متفاوت و دیگرگون است.

سینما، به عنوان هنر هفتم، برآمده از مدرنیته است. این هنر مدرن، همانند رمان، از حرکت توأم با سرعت، که ویژگی مهم مدرنیته است، اثر پذیرفت و دهه به دهه امکانات بیانی خود را گسترش داد، تا جایی که اکنون به عنوان هنر برتر - به لحاظ اقبال عمومی- شناخته می‌شود. سینما پیچیده‌ترین هنرهاست؛ زیرا تقریباً مستلزم مشارکت و تلفیق همه هنرهای قبل خود، به اضافه تعداد زیادی مسائل فنی و مهارتی است که فیلمسازان در حین خلاقیت با آن مواجهن هستند.

با وجود اینکه سینما هنری تصویری و از این حیث، شبیه به نقاشی و عکاسی است، اما قطعاً هیچ هنری به اندازه ادبیات در تکامل آن مؤثر نبوده است. ادبیات از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین فعالیت‌های ذهن و روح است. کنشِ خیالی بی‌بدیلی برای شکل‌گیری جامعه ای پیشرو. جامعه‌ای متشکل از انسان‌های آزاد و آزادی طلب و عدالت خواه. ادبیات تعلیم نمی‌دهد، نشان می‌دهد و آشکار می‌کند. آگاهی‌مان را در برابر کژی‌ها و کاستی‌ها گسترده می‌سازد، دیدن یادمان می‌دهد و حس‌های انسانی‌مان را تیز می‌کند. علت وجودی ادبیات، غنا بخشیدن به کل زندگی آدمی است.

اقتباس از ادبیات داستانی به شکلی وسیع صورت گرفته است

در تاریخ سینما، اقتباس از ادبیات داستانی به شکلی وسیع صورت گرفته است. مهمترین دلایل این اقبال وسیع به اقتباس چنین است: اولین اقدام در ساخت یک فیلم، نگارش فیلمنامه است، که این امر در ابتدا از یافتن سوژه آغاز می‌شود. بسیاری از اوقات، فیلمنامه نویس ترجیح می‌دهد تا به جای یافتن سوژه‌ای نومایه و پرداخت آن، به سراغ مجموعه عظیم ادبیات داستانی برود و یک متن داستانی را دستمایه کار خود قرار دهد. این‌کار از یک‌طرف او را در برابرگستره وسیعی از انواع موضوعات و درونمایه‌ها قرارمی‌دهد و دستش را برای انتخاب باز می‌گذارد و از طرف دیگر به او کمک می‌کند تا به جای فکرکردن به خلق سوژه، تمام توان خود را صرف نگارش فیلمنامه کند.

داریوش مهرجویی، یکی از مهمترین فیلمسازان اقتباسگر ایران، در این باره می‌گوید: سینما ماهیتش با کلام شروع می‌شود. باید ابتدا چیزی به نام فیلمنامه نوشته شود. در واقع فیلمنامه به عنوان یک مدیوم که باید قصه، فکر، ایده، معنا و ربط داشته باشد به وضعیت وجودی انسان کنونی، تفاوت چندانی با ادبیات ندارد؛ وضعیت یکی است؛ یعنی شما باید بافت قصه را بچینی، شخصیت‌ها را هدایت کنی، دیالوگ‌ها و …. حال این‌ها در رمان کمی مفصل‌تر پرداخت می‌شود؛ در سینما می‌تواند موجزتر باشد. اما در کل زیاد با هم تفاوت ندارند. به عنوان فیلمساز، می‌توانید فیلمنامه را یک مرحله بالاتر ببرید و تبدیل به تصویرش کنید تا بشود سینما. آن تصویر نهایی مهم است. فیلمنامه با اینکه در مدیوم ادبی جا افتاده، اما توسط تصویر رئالیزه می‌شود، تحقق می‌یابد و یقین پیدا می‌کند.

رسم اقتباس در سینمای ایران بوده و همچنان ادامه دارد. هرچند نمی‌توان تمامی این آثار را قابل قبول توصیف کرد اما همچنان می‌توان با قطعیت از این موضوع دفاع کرد که درک و دریافت آثار ادبی مهم‌ترین و مؤثرترین قدم در تصویری‌کردن آنهاست. مأنوس‌بودن با ادبیات زمینه‌ساز درک بهتر فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان برای تصویر بهتر اثرش است و در نهایت این تلاش با مخاطبش نیز ارتباط مؤثرتری برقرار می‌کند.

شاید سینما بدون اقتباس از ادبیات داستانی بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ اما اینکه برای حفظ استقلال هنری، سرمایه عظیم ادبیات را از دست دهد، به هیچ وجه به نفعش نیست. همان‌طورکه فلینی کارگردان ایتالیایی می‌گوید: فیلمساز حق دارد که نگاه شخصی خویش را در اثر خود وارد کند؛ اما اقتباس به هیچ وجه مانع این امر نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها