سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا):خانهای سه طبقه در دل میدان ونک حدود هشت سال است محل آمد و شد کتابخوانان حرفهای و گذری شده است، خانم اقدامی بیستوشش سالی میشود مروج کتاب شده و نفسش به نفس کتاب بند است ،۲۲ سال از روزهای زندگیاش با بوی ماه مهر معنا پیدا کرده بود؛ همان سالهایی که برای دانشآموزان مهارتهای زندگی را مشق میکرد. بعد از ۲۲ سال به قول مرحوم محمدعلی بهمنی که گفت؛ «دل من یه روز به دریا زد رفت، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت»؛ یه روز دلش را به دریا میزند و از مدرسه دل میکند و برای ترویج و همراهی همسرش که او نیز معلمی باسابقه است؛ قدم در مسیر ترویج کتاب میگذارد و مروج کتاب میشود، کارش را از خانههای فرهنگ شروع کرده و از سال ۹۶ معاش خود را به تشکیل گعدهها و حلقههای کتابخوانی که آن را باشگاه کتابخوانی «ازتا» نامگذاری کرده، گره زده است. باشگاه کتابخوانی «ازتا» بیش از ۶۰۰ نفر عضو فعال دارد، و تا به حال ۷۰۰ کتاب را گروهی خواندهاند.
دغدغه ترویج کتاب را با همراهی همسرش که مثل خودش معلم باسابقهای است، پیشبرده و از سال ۷۲ برای اجرای «طرح ماراتن کتابخوانی در مدارس» که بانی اصلی آن همسرش بوده و هنوز در مدارس تهران و برخی شهرستانها زنده است، با خارج شدن از مدرسه بعد از ۲۲ سال، مسیر پُرفراز و نشیب ترویج کتابخوانی در مدارس را تا خط پایان که همان کتابخوان شدن دانشآموزان والدین و معلمان است، تا امروز ادامه داده است.
- «تا سه سال قبل با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای معلمان، کارگاه رایگان ترویج کتاب میزاشتیم و بهشون یاد میدادیم که چطور از کتاب غیردرسی و داستانی در تدریس منابع درسیشون استفاده کنن.»
طرح ماراتن کتاب را در ۱۸ مدرسه شهر تهران و چند شهرستان اجرا میکند، در این طرح یک سبد کتاب واحد را میان دانشآموزان پخش میکنند، یک نمودار بر روی کلاسها میکشند، تعداد صفحات یا خطهای خوانده شده در هر روز را علامت گذاری میکنند و برای نخواندن علامت خط تیره میگذارند. طرحی که بعد از ۶ ماه دانشآموزان والدین و معلمان را درگیر کتابخوانی کرد. اما معتقد است «مدارس دولتی از طرحهای کتابخوانی استقبال بیشتری میکنند اما مدارس غیرانتفاعی کنکورمحورند و کمتر همکاری دارند.» به نظر میرسد طرحی که ۳۰ سال است یک زوج معلم در مدارس اجرا میکنند، باید با همت و دوندگی دولت وارد ماراتنهای بزرگتر کتابخوانی آموزش و پرورش شود.
دوندگیهایش را محدود به کتاب نکرده؛ آستینهایش را بالازده و برای ساکنان روستاهای دورافتاده بدون مدرسه، کتاب و نامه ارسال میکند، از سال ۹۷ در جبهه ایجاد دسترسی به کتاب با محوریت محرومان خدمت میکند و ۴۹۰ کودک و نوجوان که ۱۰۰ عضو از آنان خانوادگی هستند را از طریق بهزیستی و معتمدان روستا پیدا کرده، هر ماه یک نامه و یک کتاب به آنها میرساند. ۳۰ دانشآموز را باید به این آمار اضافه کرد. اسم این طرح را «آبونمان» گذاشته، طرحی که از چهار سال پیش اجرا میشود و در طول این سالها، ۱۳ هزارجلد کتاب به افراد اهدا شده است.
تکثیر فرهنگ کتابخوانی در کوی و برزن پایان ندارد و فقط گاهی باید از روی نقطه پنالتی گل طلایی زد. خانم اقدامی یکسال است با ساختن کتابخانه در مناطق محروم روستایی برای مدارسی که معلمانشان در کارگاه ترویج کتابخوانی شرکت میکنند، کتابخانهای با ۳۰۰ تا ۵۰۰ جلد کتاب ایجاد میکند. خانم اقدامی با این اقدام، پنالتی ترویج کتابخوانی در جامعه را از روی نقطه مدارس و کتابخانههایشان میزند.
ابتدا داوطلبانه، عاشقانه و باانگیزه به کار ترویج کتاب پرداخته است، یاعلی گفته و کار را شروع کرده، چشمداشتی به دولت و کمکهایش هم نداشته. هرچند که معتقد است «بودنش بیاثر نیست.» از اینکه با عشق و بدون چشمداشت مالی کار ترویج کتاب را شروع کرده و سال ۹۶ «ان جی او» ثبت کرده، پشیمان نیست اما تجربه این سالها به او میگوید باید هر کاری را تخصصی و برپایه درآمدزایی شروع کرد، حتی ترویج کتاب و ایجاد باشگاه کتابخوانی را چراکه به اعتقاد خانم اقدامی که الان ۵۶ بهار را طی کرده؛ تبلیغات، به کارگیری تسهیلگر و نیروی متخصص برای ترویج کتابخوانی، داشتن مکان و تشکیلات منظم و فعالیت در استانهای مختلف است که تو را به هدف دوستی با یارمهربان و تکثیر کتابخوانی در جامعه میرساند.
دلش در گرو پول نیست؛ اما میداند برای چرخیدن چرخ فرهنگ و هنر نیز باید پولی در بساط باشد؛
- «الگو و شیوه کتابخوانی به شیوه «ان جی او» را از سال ۹۰ تا ۹۶ تجربه کردم؛ آن زمان تصورم این بود که ترویج کتاب را باید داوطلبانه، عاشقانه و بدون انگیزه مالی انجام داد اما با ۲۶ سال سابقه میتوانم بگویم این روش اشتباه است. بسیاری از «ان جی او» ها مشکل مالی دارن و به خاطر گرونی زمین ومسکن و مشکلات اقتصادی پولی برای اجاره کردن یک دفتر برای فعالیت ترویجی ندارن، به همین خاطر یا آنلاین کار میکنن یا بعد از مدتی فعالیت خودشون رو تعطیل میکنن.»
دلش از پایتخت میگیرد وقتی میبینید تعداد خانههایی مثل پاتوق کتابخوانی اهالی محله ونک، آنقدر در تهران کم است، دلش میخواهد باغ یا زمین بزرگی داشت تا بتواند به جای ۵۰ گروه کتابخوانی، ۲۰۰ گروه کتابخوانی را تشکیل میداد اما چه کند رستم است و همین یک دست اسلحه
- «میدونین کتابخونه کسالتآوره؛ تازه خیلی هم تو محلهها زیاد نیست دلم میخواد محلهها پُر از فضاهای مختلف کتابخونی بشه مثل باشگاههای کتابخوانی خودمون...
اما نیست.
درد اینجاست که محلهها این همه فضا مثل مسجد، مدرسه خالی یا خانههای فرهنگ و سرای محله دارن که بشه پاتوق کتابخونی بشن اما حیف که خبری از کتابخونی توشون نیست. نهادهای متولی کتابخونی کم ساختمون بدون استفاده ندارن. خلاصه محلهها باید پر از فضاهای کتابخونی بشن تا مردم ببین و برن ازش استفاده کنن.
خوبه که خیّرها، ملک و ساختمان و مکان در اختیار نهادهای مردمی مروج کتاب قرار بدن. اینجوری با تکثیر فضاهای کتابخونی میشه مردم رو به این فضاها کشوند.
- «خوبه خیّران و ناشران پای کار باشن و به گروههای مردمی کتابخوانی یا باشگاههای کتابخوانی، کتاب امانت یا با تخفیف کتاب بفروشن تا اونها بتونن گروههای کتابخونی بیشتری ایجاد کنن و کتابشون در جامعه بچرخه.»
معلم و مروج ۵۶ ساله اهل کتاب که صدایش در پس خطوط تلفن چندبار قطع و وصل میشود، از میزبانی ۵۱ گروه کتابخوانی میگوید، از میهمانان اهل کتابی که زلف خود را با کتاب گره زدند و با کتاب عجیناند تا کتابخوانان گذری و بیحوصلهای که کتابخوانی عادتشان نیست؛ از بچههای کوچک، نوجوانهایی که پشت لبشان تازه سبزه شده تا جوانان و سالمندانی که گرد پیری به روی صورتشان نشسته؛ همه اینجا دورهم هستند، هرکدام در دستههای کتابخوانی خودشان، باشگاه کتابخوانی «ازتا» (از کتاب تا زندگی) را در جامعه روایت میکند؛ در مسیر ترویج از آثار کمحجم داستانی و معروف استفاده میکند، زبان گفتوگو و تعامل را یاد میدهد، تسهیلگران این باشگاه میدانند چگونه یک کتاب را نقل مجلس گفتوگو کنند.
- «۵۱ گروه کتابخوانی دارم، سه گروه کتابخوانی برای کودک و نوجوان، سه گروه کتابخوانی برای سالمندان بالای ۶۰ سال و بقیه گروههای کتابخوانیام را جوانان ۱۸ تا ۳۷ سال پُر کردند. بعد از تکمیل گروههای کتابخوانی، اهداف، نام کتاب انتخابی، مسیری که قرار است تا انتهای خواندن کتاب طی شود، از طریق سایت و اپلیکشنها اعلام میکنیم و در مسیر خواندن کتاب از بازدید شهری براساس موضوع کتاب و نمایش فیلم، استفاده از طرح و پاورپونت استفاده میکنیم.
اعضای گروههای کتابخوانی بعد از تشکیل گروه ثبتنام میکنن، هر هفته ۵۰ تا ۶۰ صفحه از یک کتاب رو میخونن و درباره کتاب با هم حرف میزنن، تهسیلگر که آشنا به بازار کتابه، ابتدا دغدغه گروه را مشخص میکنه، بعد براساس دغدغه، سه کتاب انتخاب میکنه و از بین این کتابها، یک اثر با رایگیری گروه انتخاب و خوانده میشه.»
گروه کتابخوانی سپیدار؛ کتابخوانان بالای ۶۰ سال هستند، نام سپیدار مرا یاد سهراب و شعر آب را گل نکنیم میاندازد، آنجا که میگوید: «آّب را گل نکنیم؛ شاید این آب روان میرود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی»، حالا چرا کتاب اندوه دل این گروه کتابخوان را میزداید؟ خانم اقدامی از مردان و زنان سالمندی میگوید که ساکن ونک هستند و بچههایشان خارج و این گروه کتابخوانی و صحبت در جمع، برایشان یک مامن فرهنگی شده است. او معتقد است: «در گروههای کتابخوانی سالمندان سن، جنس و تحصیلات مهم نیست، مهم تعامل و حرف زدن آنها با یکدیگر است.»
از نسخه مجازی گروههای کتابخوانی رضایت ندارد؛ میگوید: «گروههای کتابخوانی مجازی هیچوقت جای گروههای حضوری را نمیگیرد. ممکن است در گروههای مجازی کتابخوانی، میکروفن و دوربینات را ببندی اما در حضوری نمیتوانی مشارکت نکنی. در حضوری دلایل بسیاری برای مشارکت وجود دارد.»
خداحافظی میکنم و گوشی را که میگذارم با خودم میگویم، ای کاش درصد اندکی از بودجه نهادهای دولتی برای ترویج کتابخوانی در اختیار خانم اقدامی بود آن وقت میدیدیم کتابخوانی چطور با سرعت در جامعه رشد میکرد و «سند ملی خواندن و ترویج مطالعه مفید» چطور با یک حرکت جهادی از دل همت مردم به مرحله عمل میرسید، با خودم فکر کردم خانم اقدامی خودش یک رسانه تنهاست؛ اگر رسانه داشت چه میکرد؟
نظر شما