سرویس دانش و سلامت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -علیرضا عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه رشت: میهمانان سر رسیده بودند و نوشابهها هنوز گرم بود، دوباره فراموش کرده بودم آنها را داخل یخچال بگذارم. در همین هنگام یکی از میهمانان گفت: نگران نباش من فوری آنها را خنک میکنم. پنج دقیقه بعد او با نوشابههای خنک از آشپزخانه بیرون آمد. او در ابتدا راز این کار را پنهان میکرد ولی وقتی به او برچسب جادوگر زدم رازکارش را گفت. او گفت: من این کار راخیلی ساده انجام دادم. ابتدا نوشابهها را در یک کیسه پلاستیکی ریختم، سپس آن را در آب یخ فرو بردم. بعد از چند دقیقه نوشابهها خنک شدند. دشوارترین قسمت این کار، بازگرداندن نوشابهها به داخل شیشه ها بود زیرا قیف پیدا نکردم، بنابر این با یک کاغذ گلاسه یک مخروط درست کردم و نوشابهها را به شیشه بازگرداندم. این بود راز کار من. میهمانان او را ستودند و یکی از آنان گفت: ای کاش ما هم این قدر زیرک و باهوش بودیم.
با ییش از یک دهه پژوهش، من متقاعد شدهام که ما هم میتوانیم این طور باشیم. واقعیت این است که آن چیزی که افرادی چون پیکاسو، ادیسون یا حتی شکسپیر را از افراد عادی متمایز و ممتاز می کند استعداد و نیروهای خلاق آنها نیست بلکه توانایی آنها در فعلیت بخشیدن به خلاقیت از طریق پروراندن انگیزه خلاق و سپس عمل کردن بر اساس آن می باشد.
بیشتر ما آدمیان به ندرت به نیروهای خلاق نهانی خود دست می یابیم. من چنین می اندیشم که علت آن را بدانم و احساس می کنم بتوانم شما را برای باز کردن گنجینه اندیشه هایی که در هر کدام از ما پنهان مانده است یاری برسانم.
من این موضوع را خیلی ساده درآزمایش با کبوتران مشاهده کردهام. چندین سال پیش تعدادی کبوتر را با غذا تشویق کردم تا از جعبه کوچکی بالا بروند و به یک موز مصنوعی که در بالای سرشان آویزان بود نوک بزنند. سپس به آنها آموختم که جعبه را روی زمین هل بدهند. سرانجام هر کدام از کبوتران را با مشکل خاصی رو به رو کردم. موز دورتر از جعبه قرار گرفته بود. یک بار مشاهده دیدم که جعبه از جای اولیه خود حدود ۴۵ سانتی متر به طرف موز حرکت کرده بود. در این موقعیت کبوترها نیز کم و بیش شبیه ما رفتار می کند.
در ابتدا به نظر می رسید که آن کبوتر گیج شده زیرا مدام پیش و پس می رفت. پس از یک یا دو دقیقه با هل دادن جعبه آن را در جای مورد نظر قرار داد، سپس روی جعبه رفت و به موز نوک زد. اگر یک کبوتر می تواند چنین باشد پس ما هم بی گمان از عهده آن بر میآید.
مشاهده بسیار جالب دیگری که در این زمینه داشتم این بودکه توپ پینگ پنگ تعدادی دانش آموز در یک لوله عمودی افتاده بود. از یک سو ابزار هایی که در اختیار داشتند یا خیلی کوتاه بود که به توپ نمی رسید یا خیلی پهن بود که به داخل لوله نمی رفت و ازسوی دیگر لوله نیز چنان باریک بود که دست به داخل آن نمی رفت. دانش آموزان کوشش زیادی کردند که توپ را در بیاورنداما موفق نشدند. در نهایت، فکر بکری به ذهنشان رسید و ارتباطی بین لوله، آب و شناور ساختن توپ ایجاد کردند. آنها در آن سوراخ آب ریختند که باعث شد توپ شناور شود و بالا بیاید. این مواردی که گفتیم و تجربه های فراوانی از این دست، همه بر روش ها و راه های واقعی رشد خلاقیت در همه ما انسان ها اشاره دارد. در این قسمت بهترین روش ها و تکنیک های رشد و گسترش خلاقیت را ارائه می دهم.
فرصت را غنیمت بشمارید
فکر خوب مانند یک خرگوش است، گاهی چنان تند می دود که فقط میتوان گوش یا دمش را دید. برای گرفتن آن باید آماده بود. انسانهای خلاق همیشه با وقار و متعادل هستند و این ممکن است تنها تفاوت ما با آنها باشد.
بتهون در سال ۱۸۲۱ طی نامهای به یکی از دوستانش توضیح می دهد که وقتی در درشکه چرت می زده چگونه درباره یک سمفونی زیبا میاندیشیده است. او در این نامه نوشته است: «…وقتی بیدار شدم نمی توانستم هیچیک از قسمت های آن را به یاد بیاورم».خوشبختانه روز بعد در همان درشکه، سمفونی به طرف او آمد و این بار او با نوشتن آن را ثبت کرد. وقتی یک فکر خوب به سراغتان مب آید آن را فوری یادداشت کنید حتی اگر شده روی کف دست. البته درست است که هر فکری ارزش ندارد اما نکته ای که اهمیت دارد در وهله نخست ثبت آن فکر و سپس ارزیابی آن است.
چرت روزانه (قیلوله)
«سالوادور دالی»، نقاش سوررئالیست، با دراز کشیدن روی یک کاناپه استعدادهای درونی خود را ثبت می کرد. او در حالت دراز کش یک قاشق را در دست خود نگاه می داشت. درست همان موقع که چشمانش به خواب میرفت قاشق از دستش می افتاد روی بشقابی که در کف اتاق گذاشته بود. صدای ایجاد شده او را از جا می پراند و او می توانست ایدهای را که در رؤیا و در جهان پربار چرت دیده بود فوری به صورت طرحی ساده پیاده کند.
بی گمان همه چنین حالت انتقالی را در موقع چرت زدن تجربه کردهاند، پس هر کسی می تواند از آن بهره ببرد. بسیاری از مردم در مکانهایی مثل حمام، رختخواب و اتوبوس چرت می زنند. شما در هرجایی می توانید بدون مزاحمت، با افکار خود تنها باشید و خواهید یافت که ایده ها، کم و بیش از سطحی ناخوانده می جوشند.
مبارز و سخت کوش باشید
هنگامی که شما در یک اتاق در بسته گیر افتاده باشید هر رفتاری ممکن است از خود نشان دهید تا آزاد شوید. در چنین وضعیتی ممکن است در را فشار دهید یا دستگیره را بشکنید یا به در بکوبید و حتی فریاد بزنید. دانشمندان بازگشت رفتارهای قدیمی را در چنین موقعیت ستیزه جویانه ای تجدید حیات نامیده اند. هر چه تعداد رفتارهای ابراز شده بیشتر باشد پیوستگی آنها بیشتر شده وچه بسا ایده های جدیدتر و بیشتری نمایان خواهد شد. دوستان و همکاران خود را در هر مقام و پستی که هستند به یک میهمانی دعوت کنید، این کار به شما کمک خواهد کرد که به راه های مختلف رفتار و برخورد فکر کنید.
ادوین لند یکی از مخترعان فعال و پرکار، برای متقاعد ساختن دختر سه ساله خود به ایده اختراع دوربین پولاروید کشانده شد. در سال ۱۹۴۳ در دیداری که او و دخترش از سانتافه نیومکزیکو داشتند دخترش از او پرسید که چرا نمی تواند عکسی را که تازه گرفته ببیند؟ در حدود یک ساعتی که ادوین لند در خیابانهای سانتافه قدم میزد تمام چیزهایی که در شیمی آموخته بود به همراه نتایجی شگفت انگیز به ذهنش خطور کرد. او در این باره می گوید: تصور دوربین و فیلم خیلی روشن به ذهنم آمد و این تصور آن چنان واقعی به نظر می رسید که من برای توضیح آن فقط چند ساعت وقت صرف کردم.
اقلام و وسایل پیچیده خود را مانند اسباب بازی بچه ها روی میز کار خود بگذارید. یک تکه موم را در قسمت بالای میز بگذارید و هنگامی که با مسئله سختی رو به رو شدید آن را شکل بدهید. تصویر ساخته شده را وارونه یا به پهلو قرار دهید. دریافت تحریک های بیشتر و متنوع تر مساوی است با افزایش ایده های جدید که به سرعت به ذهن متبادر می شوند.
دنیای خود را گسترش دهید
گاهی در علم، هنر و درسهای فنی راه حل هایی وجود دارد که ایده های مختلف را به هم پیوند می دهند. در این زمینه میتوان به معمای دو رشته طناب اشاره کرد. دو رشته طناب مجزا از سقفی آویزان هستند به نحوی که نمیتوان در آن واحد هر دوی آنها را گرفت. در چنین حالتی آیا ممکن است که فقط به وسیله یک انبر دست بتوان آن دو رشته طناب را به یکدیگر گره زد؟
یک دانشجو پس از طرح مسئله به راحتی راه حلی برای آن پیدا کرد، او انبر دست را به یک رشته طناب بست و آن را مانند آونگ به حرکت درآورد. در حالی که آن رشته طناب تاب می خورد او به سرعت به طرف رشته طناب دیگر رفت و آن را به طرف رشته طناب قبلی کشید. سپس رشته طناب اولی را که به طرفش می آمد به یکدیگر گره زد.
وقتی از سایر دانشجویان پرسیدم که به نظر شما او چگونه به این راه حل دست یافت، گفتندکه او باید از قاعده پاندول که در کلاس فیزیک مطرح شده استفاده کرده باشد. به راستی او در کلاس فیزیک چه آموخته بود که ذهنش را به موضوعات دیگر هم سوق داده بود؟
این اصل در خارج از آزمایشگاه هم قابل اجراست. یکی از دوستانم تعریف می کردکه چگونه موفق شده دو پسرش را وادارد که یک کیک را درست به دو قسمت مساوی تقسیم کنند. او می گفت: به آنها گفتم که یکی از شما باید کیک را ببرد و نفر دیگرباید هر قسمتی را که می خواهد انتخاب کند. بدین ترتیب بچه ای که مسئول برش کیک بود آن را درست از وسط برید تا کلاه سرش نرود. من از او پرسیدم که چنین ایده جالبی چگونه به ذهنت خطور کرد؟ او گفت: من این ایده را از تماشای برنامه ای درباره مذاکرات بین المللی استنباط کرده ام.
خلاقیت خود را با آموختن چیزهای جدید افزایش دهید. درباره چیزهایی که کمتر می دانید کتاب بخوانید. مطالب مورد علاقه خود را عوض کنید و مطالب جدید بخوانید. در این صورت آموخته های جدید با اندیشه های قدیمی ارتباط ایجاد کرده و راه های جدید و تازه ای را به وجود می آورند.
به دست آوردن خلاقیت فقط و فقط به عامل توجه به جریان بی پایان ایده هایی که ایجاد می شود و یادگیری چگونگی به دست آوردن آنها و عمل کردن بر اساس آن بستگی دارد.
منبع:
مجله ریدرز دایجست
نویسنده: رابرت اپستین
نظر شما