یکشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۳
رمز این شصت و سه را باز نمی دانم من!

کرمان- در پی شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل مجاهد حزب‌الله لبنان، زینب کریمی نیا، شاعر آیینی اهل کرمان شعری سرود.

زینب کریمی نیا، شاعر آیینی اهل کرمان در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کرمان، اظهار کرد: شعر برای من پرواز روح و آرامش روان است، در زمینه شعر آیینی اشعار زیادی دارم و همچنین رتبه‌های زیادی آوردم.

وی افزود: اشعار من در زمینه دفاع مقدس و شهدا به همت بنیاد دفاع مقدس در حال چاپ هستند.

وی معتقد است که شعر آیینی فقط شعر اهل بیت علیهم السلام نیست و شهدا به عنوان اولیاءالله جایگاه ویژه ای در نزد خداوند دارند.

کریمی نیا با بیان اینکه در شهادت حاج قاسم اشعار من بیشتر مطرح شدند، تصریح کرد: چون این اشعار حرف دل مردم بود که به زبان شعر بیان می‌کردم.

وی ادامه داد: به عنوان نمونه شهید حاج عادل رضایی هم از این اشعار استفاده می‌کردند که در ۱۳ دی امسال در حادثه تروریستی سالگرد سردار سلیمانی شهید شدند؛ نکته ای که بیشتر مداحان به آن توجه دارند این است که اشعار هم جنبه احساسی و هم حماسی را در بر دارند که مخاطبان را بیشتر جذب می کند.

زینب کریمی نیا، امسال در اجلاس پیرغلامان در کرمان به عنوان شاعر نمونه خادم الحسین انتخاب شد.

این شاعر آیینی سال ۹۸ این اولین شعرش را برای حاج قاسم گفته بود که شهید حاج عادل رضایی این شعر را در مداحی هایش می خواند، حال بر اساس و وزن این شعر، شعری برای شهادت سید حسن نصرالله را نوشته است که در زیر می خوانید:

باز امروز به لرز آمدم از سردی دی/ حاج قاسم به نظر می رسدم پی در پی

دل دی بود و خبر داغ که می سوزاندم/ آتش افتاده در آن باغ که می سوزاندم

ناخودآگاه به این شعر رسیدم که در آن/ گفته بودم کمی از غصه حاج قاسممان

دلم امروز شکست و به دل دی رفتم/ باز ناخواسته سوی قدحی می رفتم

دل من گفت که باید به تو گویم پنهان/ درد دل های زیادی که ندارد درمان

به تو گویم که شروع خبر از داغ تو بود/ وسط دی خبر از سوختن باغ تو بود

از همان روز که تو شصت و سه سالت شده بود/ پیش چشمت همه دنیات ملالت شده یود

با پیمبر سر سِنت تو تفاهم کردی/ اقتدا بر علی و پشت به مردم کردی

رمز این شصت و سه را باز نمی دانم من/ در پی ابجد "محبوبه" و حیرانم من

چیست بین تو و زهرا که نمی دانم من/ یادتان هست که این شعر شما بود اصلا ؟

بعد تو این دل ما داغ فراوان دیده/ داغ گل های تو را در دل کرمان دیده

چند ماهی نگذشته که رفیق تو رسید/ داغ آن یار وفادار و شفیق تو رسید

داغ ما تازه شد از داغ رئیسی حاجی/ چشم ما خسته شد از درد نویسی حاجی

بعد شرمنده مهمان شده اند/ این مردم بر هنیه همه گریان شده اند

این مردم حال اما چه بگویم که برادر دادی/ خوش به حالت که نبودی علی اکبر دادی

جای تو ما کمر از داغ شکستیم امروز /ما که دلبسته انگشتر و دستیم هنوز

آه اما تو ندیدی که برادر افتاد /تو ندیدی که دو دست از گل پیکر افتاد

جانیان قرعه به ضاحیه زدند و لبنان/ بعد از اسماعیل و قربان به منای ایران

خوش به احوال شما که همگی هم سنید /چیست که بر سر این سن همه گل می چینید

نسل خونخوار به خوناب دوباره تشنه ست/ جای بازی به تن نازک طفلان دشنه ست

باز میدان شده در کام یزید ملعون /شده قانون حقوق بشر آغشته به خون

نه چنین نیست که تاریخ شود تکراری/ حسرت کرب و بلا مانده به خون ها جاری

وای اگر حکم ولی آید و آخر آمد/ بر شهادت طلبان فرصت دیگر آمد

ملت آرام نگیرد که ولی تنها نیست/ کوفه تکرار نگردد که علی تنها نیست

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها