به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ایلام، در پی شهادت سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان توسط رژیم صهیونسیتی تعدادی از شاعران ایلامی در سوگ ایشان شعر سرودند.
اسلام انصاریفر
جبهه ما، جبهه «نصر منالله» است
انتقام سختتر از سخت در راه است
هی بزن ترسو، بزن، ما حزب پیکاریم
ما هزاران «قاسم» و «سیدحسن» داریم
دست و پای آخرت را میزنی دیگر
خون بی اندازه کرده دامنت را تر
در دل خاورمیانه، پایهات مانده
ذرهای از انتهای سایهات مانده
قهر تاریخ است؛ میآید برای تو
در دهانت بسته خواهد شد صدای تو
جبهه ما، جبهه «تین و الزیتون» است
گامهای ما به روی جان صهیون است
هی بزن، ترسو، بزن، بیدارتر ماییم
با ابابیل زمان سمت تو میآییم
پرچم ما، پرچم قدس است، در باد است
مقصد ما کربلای قدس آزاد است
وعده صادق پرت را کنده و بالت
ترس افتاده به سر تا پای احوالت
گنبد پوشالیات از نام افتاده
طشت رسواییش هم از بام افتاده
مانده تنها «ها» یی از حجم نفسهایت
سخت پیچیده نوار «غزه» در پایت
خون معصومان طفل از ماه میریزد
یک شبی کاخ تو همچون کاه میریزد.
فریده علی کرمی
به نام خداوند، روح و روان
که او را بدارم، به جسم و به جان
خداوند حَیُ که هم داور است
خِرَد بر دل و بر باور است
ز الطاف او، بر همه بندگان
که نامی نهاده، به ایرانیان
که ما را طلوع ولایت دمید
که این مژده اش، از بهاران رسید
ولیکن یکی از بهاران کم است
به امید حق در پی مرهم است
پس از سختی سالهای سیاه
زمین میشود لالهزار از گیاه
اما ای عزیزان ایران زمین
مدتها شده دشمنی در کمین
و این دشمن از باب بیگانه است
جدا از دَرو مرز، این خانه است
که او دشمن شیرمردان ماست
به مرگَش رسانید که او آمریکاست
که دار و ندار وطن برده است
و ایران من بی افسرده است
اما تا به کی ظلم او بر ملاست
که تا خامنه شیر ما مُقتداست
دلیران ایران چو شیرزاد او
تکاور امیران و پهباد او
در این سرزمینم، چو گنجی نهان
شده فخرو عزت به ایرانیان
که نامش بوَد پیرغلام حسین
یکی رهبر است و یکی نور عین
الهی خودت، شور محشر دَمان
بزن بر سر آن، چپاولگران
درین مُلک آباء و، اجدادیم
هزار لشکر است در ین و ادیم
تو کم ناله کن، خاک پر گوهرم
تو ای سرزمین، پر از لشکرم
اگر چشم تو، پر ز خون و غم است
اگر زخم تو، تشنه مرهم است
همه نالهات، را به سر میخریم
اگر همچو لاله، همه پر پریم
جهان تشنه شور و غوغای توست
به آوازه و نام، والای توست
فدایت شوم رهبر پیر من
علی حیدری بر این دَیر من
تویی رهبر خاک، دلگیر من
تو سبط حسین، سید و میر من
به خاکت کنند، چون شغالان هجوم
که تا شیر داری، برین مرز و بوم
اگر پای دشمن به خاکت نشست
اگر سینه سرزمینم شکست
اگر ناله از داغ، یاران کنی
اگر خون ز چشمان، چو باران کنی
تسلی دهیم سینهات، باسلام
که بعد از خدا، نام توست بر کلام
دل از نالههایت، به تنگ آمده
کدامین حرامی، به جنگ آمده
سراسر وطن به گورش کنیم
و هم خاک غم، بر حضورش کنیم
شغالان چه دارند، که زوزه کشند
دُم خویش گرفته، به پوزه کشند
به پایت بدادیم، برادر زیاد
به خاکت نمودیم، سراسر جهاد
ولی همچنان مُلک ایران ما
تو آن یادگار، دلیران ما
اگر کوفیان دست به غارت زدند
به خون شهیدان، امارت زدند
و خون خدا، ریختهاند در وطن
کشاندیم آنها را به رنج و مِحَن
تویی سرزمین، هزار سالهام
تو ای خاک پاکِ، پر از لالهام
بخوانم برایت، سرود وطن
تو ای گلعِذار، پر از نسترن
به نامت به یادت به خاکت قسم
به گستردگیِ، سرایت قسم
به خون شهیدان و آوازهات
به شیرو به شیران دروازهات
به هر ذره از خاک تو، یگ گُل است
که هر شاخسارت، پر از بلبل است
تو ای نَقل شیرین، فردوسیم
امیر خراسان، شه قُدسیَم
به جا مانده، ای یادگار کُهن
تو که لالهزاری، به دشت و دمن
هوای دل انگیز و چهار فصل تو
هزاران درود بر هزار نسل تو
که جولان زده، دشت پهناورت
که پرده زده، مهربان خاورت
درین سرزمین پر از گنج تو
که صهیون شده، باعث رنج تو
توای سرزمینِ به فارسی زبان
سرای گُهر، مُلک ایرانیان
به هور الهویزه به کارون تو
به دشت و دمن به هامون تو
به عهد و به رسم جوانمردیت
مکان های زیبا، جهان گردیت
نظر شما