چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۴
درخشنده: مصاحبه‌گر باید مانند یک بازجو عمل کند/ چرا ارتش در والفجر مقدماتی شرکت نکرد؟

ابوالفضل درخشنده، پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس گفت: در نگاه من مصاحبه‌گر مثل بازجو می‌ماند و باید مثل یک بازجو در مقابل صاحب خاطره عمل کند. او باید تمام شیوه‌ها و شگردها را بلد باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نشست بررسی و نقد کتاب در دست چاپ «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» با حضور ابوالفضل درخشنده، پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، وجیهه افلاکی، پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس و سیدرضا موسوی، نویسنده کتاب و مصطفی نیکنام مسئول واحد اسناد و مدارک و تاریخ شفاهی موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سه‌شنبه ۱۷ مهرماه در سالن قصرشیرین باغ موزه دفاع مقدس برگزار شد.

ابوالفضل درخشنده، منتقد گفت: ما امروز در جنگ روایت‌ها هستیم و باید از آنچه که داریم بهره بگیریم. در خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان آمده که رهبری با لباس روحانیت به منطقه جنگی می‌روند و در هنگام ورود از ایشان که نماینده رهبری در جبهه است، می‌خواهند که لباس نظامی بپوشد که همراهان ایشان معترض می‌شوند که ایشان نماینده امام خمینی است، اما ایشان می‌پذیرند و می‌گویند باید از فرمانده جنگ تبعیت کنید.

او افزود: از دور، منطقه جنگی را به نماینده امام نشان می‌دهند و می‌گویند در آنجا ما یگان داریم که نفس به نفس عراقی‌هاست. ایشان به نظامی‌ها می‌گوید من آمده‌ام که همین‌جا را ببینم. در جنگ روایت‌ها چند نمونه از این نوع روایت‌ها داریم؟ چرا به آن توجه نمی‌کنیم؟ در همین خاطرات چند نفر شاهد وجود دارد؟ چرا سراغ‌شان نرفتیم؟

این خاطره‌پژوه بیان کرد: مقام معظم رهبری فرمودند دفاع مقدس مانند گنجی می‌ماند که مدفون است و باید استخراج شود. چه قدر از آن استخراج شده است؟ همین‌قدر که یک ضبط کنار دست یک نظامی گذاشتیم و حرفش را زد و رفت، کافی است؟ پس تقاطع‌گیری کجا رفت؟ در حال حاضر چند سوژه داریم که اصلاً روی آن کار نشده است؛ نقش مقام معظم رهبری به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در زمان شروع جنگ چه بود و چه اقداماتی انجام داد؟

درخشنده گفت: در خاطرات سرهنگ شرفیان نقل شده که او نماینده امام خمینی در وزارت دفاع را نمی‌شناخته است. او بر این تصور بوده به نماینده امام چند نقطه را نشان می‌دهد و ایشان هم می‌روند. اما بعد درمی‌یابد که خطوط مقدم جنگ را در نظر دارند.

او ادامه داد: سوژه دوم، امدادهای غیبی در جنگ بود. درباره عملیات بررسی کردم تا دریابم طبق خاطرات سرهنگ شرفیان، نیروها تا لب مرز منطقه عملیات رفتند که بعد امام فرمودند امشب عملیات انجام نشود. در این عملیات نیروها از ساعت ۴ آماده و ساعت ۹ شب به صورت پاشتری به سمت منطقه موردنظر می‌روند تا جلب توجه نکنند تا کنار سنگرهای عراقی برسید و آن موقع فرمان می‌آید که برگردید. چرا؟ چون امام فرمودند امشب عملیات انجام نشود!

این منتقد ادبیات جنگ اظهار کرد: وقتی دایرةالمعارف جنگ را نگاه کردم درباره عملیات فتح‌المبین چنین نکته‌ای ذکر نشده است. مطالعه و بررسی بیشتری که در حوزه خصوصی انجام دادم، متوجه شدم موضوع صحت دارد. عملیات فرداشب انجام شد که بارندگی سنگینی روی داد و این بارندگی باعث کندی حرکت تانک‌های عراقی شد و نتوانستند پاتک انجام دهند. اما این موضوع به نسل امروز گفته نشده است.

درخشنده: مصاحبه‌گر باید مانند یک بازجو عمل کند/چرا ارتش در والفجر مقدماتی شرکت نکرد؟

درخشنده گفت: در خاطرات جنگ، سوژه برای نویسندگان و پژوهشگران زیاد است، اما کسی به ضرورت توجه به این سوژه‌ها تاکید نکرده است. به نظرم باید نهادی داشته باشیم که تمام خاطرات جنگ را بازخوانی و هدف‌گذاری کند و در اختیار محققان قرار دهد.

او ادامه داد: به نظرم مصاحبه‌گران فقط باید به چشم مصاحبه‌کننده دیده شوند و برای این موضوع هم باید آموزش ببینند. در نگاه من مصاحبه‌گر مثل بازجو می‌ماند و باید مثل یک بازجو در مقابل صاحب خاطره عمل کند. تمام شیوه‌ها و شگردها را بلد باشد. اما مصاحبه‌گران ما در زمان مصاحبه اصلاً به صبحت‌های راوی توجه نمی‌کنند و دائم صحبت او را قطع می‌کنند و تند تند سوالات ریز می‌پرسند. با این شیوه تمرکز راوی از بین می‌رود.

این پژوهشگر دفاع مقدس عنوان کرد: در جلسه نخست مصاحبه، باید اجازه دهیم راوی محورهای مصاحبه را مشخص و بعد مصاحبه‌گر درباره آنها تحقیق و پژوهش کند. پس از آن بر اساس اطلاعاتی که به دست آمده، خاطرات را بگیرد. در زمان گرفتن خاطرات هم باید به راوی با دادن برخی اطلاعات کمک کند تا جزئیات عملیات‌ها را به یاد بیاورد. باید مصاحبه‌گر بداند در عملیات والفجر مقدماتی که اجازه ندادند ارتش در آن شرکت کند! دلیلش چه بود؟ چرا میان صیادشیرازی و محسن رضایی آن اتفاقات افتاد؟ چرا در والفجر یک زمین می‌لرزید؟ همه این مسائل را مصاحبه‌گر باید بداند.

درخشنده گفت: نویسنده در کتاب «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» زاویه دید خیلی خوبی انتخاب کرده که نشانه هوشمندی اوست. در این کتاب اطلاعات زیادی از نقش ارتش در جنگ آمده که شاید برای اولین بار مطرح شده است.

او افزود: به نظرم تاریخ شفاهی و هنر داستان‌نویسی دو بال یک پروازند و به هیچ عنوان نمی‌توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. زمانی که ما اطلاعات خوبی در تاریخ شفاهی دست‌مان داریم آن وقت می‌توانیم شخصیت‌های تاریخ‌ساز را بهتر معرفی کنیم. خیلی از آثاری که با عنوان تاریخ شفاهی و مستند منتشر می‌شود، نیاز به کار دارد و تاریخ شفاهی نباید برای محققان تنها به عنوان منبع و مرجع نگاه شود بلکه ابزاری است برای انتقال ارزش‌ها به نسل امروز که واقعاً تشنه این موارد هستند.

هوشمندی نویسنده در نامگذاری بخش‌ها
وجیهه افلاکی در ادامه این بررسی و نقد گفت: نویسنده با اشرافی که بر تکنیک‌های روایی دارد، با تنظیم گزارش‌ها به تعامل بهتری با سرعت رویدادها و عمق عاطفی داستان دست یافته است؛ بدون این‌که از کشش و هیجان اثر کاسته شود.

او افزود: اما در ساختار اثر، ارتباط هوشمندانه عناوین بخش‌ها با محتوای بخش‌ها یکی از نکات فنی برجسته در اثر است که نویسنده هوشمندانه عناوین بخش‌های کتاب را برگزیده که ارتباط مستقیمی با محتوای بخش‌ها دارد و خواننده را با خود همراه کرده است. این عناوین هر کدام به شکلی خاص به مضمون اصلی داستان اشاره می‌کند و به خواننده کمک می‌کند تا ارتباط معنایی میان بخش‌های مختلف داستان را به خوبی درک کند.

این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس بیان کرد: اما آیتم بعدی نبود پاگرد در مرحله‌های گذار است. در اینجا نقطه‌ای برای ژرف‌اندیشی (با تمام تحسین‌ها و تمجیدهایی که می‌توانیم به جان سخت نسبت دهیم.) وجود ندارد و شاید تنها نقطه‌ای که می‌توانیم آن را محلی برای اندیشیدن بنامیم، پاگردهای مشخص و مرحله‌های گذار در داستان است. حجم اطلاعات و وقایع تلخ که در داستان به سرعت ارائه می‌شود، گاهی ذهن خواننده را ممکن است خسته کند. اما نویسنده با آگاهی از این مسئله به خوبی با استفاده از طنز و تنظیم ریتم روایت این نقص را به حداقل رسانده است. با این همه شاید بازبینی در این بخش‌ها به جریان روان‌تر داستان کمک کند.

وجیهه افلاکی گفت: در نهایت «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» به خوبی نشان داده است که با استفاده از تکنیک‌های داستان‌نویسی می‌توان از دل سخت‌ترین وقایع داستانی زیبا، انسانی و اثرگذار خلق کرد.

دوری از شعارزدگی

سیدرضا موسوی، نویسنده «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» اظهار کرد: بخشی از خاطرات سرهنگ شرفیان به صورت مصاحبه به من داده شد. متن مصاحبه را که خواندم، متوجه شدم مصاحبه‌گر انگار حوصله نداشت و مسائل خیلی سطحی بیان شده بود. برای همین وقتی به دیدار سرهنگ رفتم و سوالاتم را پرسیدم توضیح بیشتری داد که با ابعاد جدیدی از شخصیتش آشنا شدم.

او ادامه داد: وقتی خاطرات سرهنگ شرفیان را ثبت کردم، با وجوهی از شخصیتش آشنا شدم که فهمیدم شجاعت، وطن‌پرستی و … که قبلاً برایم فقط کلمه بود، چطور عینیت پیدا کرد. ضمن این‌که باید اشاره کنم که بسیاری از کتاب‌های ادبیات دفاع مقدس را فقط نگاه می‌کردم و اصلاً تمایلی به خواندنش نداشتم از بس که مطالب شعارزده بود. برای همین در نوشتن کتاب «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» تلاش کردم که از این وجه دوری کنم.

این نویسنده بیان کرد: در ذهنم چند اسم شعاری آمد اما چون حس خوبی به اسامی شعار نداشتم، چون با لحن بدی منتقل و شعار هم حیف می‌شود. از آنجا که از چند مهلکه جان سالم به در برد، این نام برایم مهم بود و نیم نگاهی هم به فیلم جان سخت هم داشتم. اما در ابتدای کتاب هم آمده که اتفاقی برای سرهنگ می‌افتد و دچار حادثه می‌شود. در زمان مداوا پزشک فکر می‌کند که او تمام کرده است و در حال انتقال او به سردخانه هستند که بخار از دهنش خارج می‌شود و او برمی‌گردد. پزشک معالج به او می‌گوید شانس آوردی چند لحظه دیرتر علائم حیاتی پیدا می‌شد، به سردخانه منتقل شده بودی. این نکته در ذهنم تداعی شد که نامش را «جان سخت» بگذارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها