یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۸
رمان بر شعر در ادبیات اسپانیایی برتری دارد

مجدالدین ارسنجانی، از مترجمان کتاب‌های ادبی و فلسفی زبان اسپانیایی گفت: در فارسی، شعر برتری کامل دارد و ادب پارسی بی‌شعر مستمند و عریان و کم‌مایه است ولی در اسپانیایی، نثر، نمایشنامه و رمان اهمیت بسیاری دارند و شعر جایگاه برتری ندارد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: اخیراً از سوی نشر لگا شاهد عرضه ترجمه‌هایی از شاهکارهای ادبی از زبان اسپانیایی به فارسی هستیم. این اتفاق بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با مجدالدین ارسنجانی، مترجم این آثار به بررسی ظرافت‌های ترجمه از زبان اسپانیایی به فارسی بپردازیم که در ادامه می‌خوانید:

لطفاً درباره ترجمه‌های اخیرتان و ترجمه‌های در دست اقدام خود توضیح دهید.

نخستین ترجمه‌ای که از من چاپ شد، ترجمه کتاب «فلسفه در خیابان» (Filosofía en la calle) اثر معلم فلسفه اسپانیایی، ادواردو اینفانته، است. این کتاب مسائل و مشکلاتی را که جوانان در جهان امروز با آن درگیر هستند در قالب پرسش‌هایی مطرح می‌کند و از زبان فیلسوفان نامی تاریخ پاسخ می‌گوید. کتابی است عالی برای فهم آثار فیلسوفان و ارتباط آنها با زندگی و چالش‌های روزمره که اکنون به چاپ چهارم رسیده است. همچنین از دیگر ترجمه‌هایم می‌توان به دو رمان به نام‌های «اُردسا» (Ordesa) و «حال خوش» (Alegría) از نویسنده اسپانیایی، مانوئل ویلاس اشاره کرد که این دو رمان، هرچند می‌توان آنها را به‌طور مستقل نیز خواند، ولی در ادامه همدیگر هستند و لحن و سبکی زیبا و دلنشین دارند. رمان‌هایی هستند که مفهوم خانواده گوهر اصلی آنهاست. این دو رمان در نوبت چاپ هستند و تا آخر سال چاپ خواهند شد. سپس رمان «حکایت جفنگ» (Una historia ridícula) را از نویسنده اسپانیایی، لوئیس لندرو، ترجمه کردم که به‌زودی چاپ خواهد شد.

همچنین مدت کوتاهی پس از انتشار آخرین رمان گابریل گارسیا مارکز، ترجمه آن را آغاز کردم که اخیراً از سوی نشر لگا عرضه شده است. نام این رمان «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» (En agosto nos vemos) است. این رمان، آخرین اثر گارسیا مارکز است که پیش از مرگ، به دلیل بیماری فراموشی، نمی‌تواند آن را چاپ کند، ولی اثری است کامل که خود او پنج بار آن را بازنویسی کرده و روی نسخه پنجم نوشته «اوکِی نهایی آخر»؛ فرزندانش این کتاب را به دست یکی از ویراستاران کتاب‌های او، کریستوبال پرا، دادند و او نیز کتاب را بر اساس نسخه‌های خود گارسیا مارکز آماده چاپ کرد.

ترجمه آخری که از من چاپ شده، ترجمه آخرین رمان ماریو وارگاس یوسا، نویسنده و برنده جایزه نوبل پرویی است. نام این کتاب «سکوتم تقدیم به شما» (Le dedico mi silencio) است و خود نویسنده در پایان آن نوشته که آخرین رمان او خواهد بود. رمانی است با سبکی غریب و طنزی ظریف که به مسئله انسان و هویت ملی، عشق ناممکن، موسیقی و آرمان‌شهر می‌پردازد. رمان دیگری را از لوئیس لندرو به نام «آخرین نمایش» (La última función) در دست دارم که در حال اتمام است و ترجمه کتاب دیگری را نیز آغاز کرده‌ام که رمانی درباره اختلافات تاریخی میان دو نویسنده بزرگ است.

لطفاً درباره ظرافت‌های ترجمه ادبی از زبان اسپانیایی به فارسی توضیح دهید.

زبان اسپانیایی زبانی است که گویندگان بسیاری در جهان دارد، زبان مادری حدود ۵۰۰ میلیون نفر است و در ۲۱ کشور زبان رسمی است. در هر کدام از این کشورها اصطلاحات و واژگانی رایج است که شاید در کشوری دیگر نامأنوس یا حتی نفهمیدنی باشند. به عنوان نمونه در ترجمه کتاب «سکوتم تقدیم به شما» اصطلاحاتی پرویی وجود دارد که حتی مردم اسپانیا واقعاً آنها را نمی‌فهمند، من خوش‌اقبال بودم که فردی پرویی را یافتم و آنها را برایم معنی کرد. در کتاب «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» اصطلاحی بود که من نفهمیدم و از هرکسی که می‌شناختم پرسیدم، تا آنکه شخصی کلمبیایی پیدا کردم و او به من معنای آن را گفت. نکته دیگر این است که زبان اسپانیایی که مانند فرانسوی، ایتالیایی، پرتغالی، و چند زبان دیگر از زبان لاتین مشتق شده‌، نحوی متفاوت از فارسی دارد. به عنوان نمونه تتابع افعال در ابتدای جمله می‌آید و عیب هم نیست، حال آنکه در فارسی در پایان جمله است و بعضی وقت‌ها آن را عیب می‌شمرند. در زبان اسپانیایی، معمولاً جمله‌ها بسیار بلندتر است از آنچه در فارسی معمول است. در زبان اسپانیایی علایم سجاوندی را با قواعدی دیگر از فارسی به کار می‌برند و بسامد استفاده از آن بیشتر از فارسی است. مجموع این نکات باعث می‌شوند برگردان از زبان اسپانیایی نیازمند خلاقیت و تغییر در ساخت نحوی جمله‌ها باشد. البته هر زبانی خاصیت مخصوص خود را دارد و بعید است بر زبان دیگری که با آن هم‌ریشه نیست منطبق شود؛ به عنوان نمونه در اسپانیایی زمان‌هایی از فعل وجود دارند که در فارسی نیست، اما ترجمه باید مفهوم و جان مطلب را همراه با نسخه فارسی شده سبک نویسنده به مخاطب منتقل کند. ترجمه از اسپانیایی به ایتالیایی یا فرانسوی، البته بسیار راحت‌تر است چون همه آنها ریشه مشترک لاتین دارند.

تا چه اندازه ادبیات فارسی و اسپانیایی اشتراک دارند؟

به دلیل اشتراکات و روابط محدود تاریخی و فرهنگی اسپانیا و ایران، قاعدتاً اگر هم اشتراکی باشد از روی اتفاق و یا از نوادر است. در فارسی، شعر برتری کامل دارد و ادب پارسی بی‌شعر مستمند و عریان و کم‌مایه است ولی در اسپانیایی، نثر، نمایشنامه و رمان اهمیت بسیاری دارند و شعر جایگاه برتری ندارد. زبان اسپانیایی، نسبت به زبان فارسی، زبانی جوان‌تر است، هرچند در اروپا از قدیمی‌ترین زبان‌هایی است که هنوز هم گویندگان طبیعی دارد. در میان زبان‌های اروپایی مدرن، نخستین زبانی که برای آن کتاب دستور زبان نوشته‌اند، اسپانیایی است.

آیا درست است که نمی‌توان یک رمان یا شعر را به معنی واقعی ترجمه کرد زیرا حق مطلب قابل ترجمه کامل نیست؟

این سخن به‌گمان من بی‌معنی و یا کم‌معنی است چون عبارت «ترجمه واقعی» معنای درستی ندارد. ترجمه برای گستردن افق‌های اندیشه و سرچشمه‌های الهام و بهره‌بردن از ابداعات زبانی دیگر فرهنگ‌هاست؛ واقعی یا حقیقی صفات درستی در توصیف آن نیستند. در باب دقیق‌بودن یا افاده معنی کردن یا مناسبِ مخاطب بودن بهتر می‌توان سخن گفت والبته مانند همه چیز این عالم، در یک کلمه، نسبی است.

تا چه اندازه اقبال به آموختن زبان اسپانیایی در ایران وجود دارد؟

اقبال به انگلیسی، فرانسوی و آلمانی، به دلایل فرهنگی و اقتصادی، احتمالاً بسیار بیشتر است. در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی، در اوج فتوحات اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها، میان این دو قدرت کاتولیکی مذهب که مشترکات تاریخی و فرهنگی بسیار داشتند و بالاخره موفق شده بودند مسلمانان را از شبه جزیره ایبری برانند، بر سر فتح جهان اختلاف برخاست. پاپ الکساندر ششم میانجی‌گری کرد: او نصف‌النهار ۴۶ غربی را معیار گذاشت و به اسپانیایی‌ها اجازه فتوحات و گسترش دین کاتولیکی در سوی غربی آن را داد و سوی شرقی این نصف‌النهار را به پرتغالی‌ها سپرد. این نصف‌النهار از برزیل نیز می‌گذشت، اما در آن زمان نمی‌دانستند و به همین سبب پس از رسیدن به برزیل، آن را به پرتغالی‌ها دادند، برخلاف دیگر مناطق قاره آمریکا که در تسلط اسپانیایی‌ها بود. ایران نیز در سوی شرقی این نصف‌النهار بود و داستان حمله و استعمار پرتغالی‌ها در جنوب ایران را همه می‌دانند، یادگار آنها نیز همین واحد پولی ریال (real español) است که خودشان از اسپانیایی‌ها گرفته بودند. اقبال به آموختن یک زبان در یک فرهنگ وابستگی به مسائل اقتصادی، تاریخی و پسااستعماری دارد. به نسبت انگلیسی، فرانسوی و آلمانی، ایران و فارسی روابط تاریخی-فرهنگی-استعماری بسیار محدودتری با اسپانیا و زبان اسپانیایی داشته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها