سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ مهتاب شیخ انصاری، کارگردان فیلم کوتاه «دالکه»: بیشک ادبیات فارسی دنیای امن و پر از شگفتی و اتفاقات خارق عادت برای من است. چه وقتی بوستان سعدی و تاریخ بیهقی را ورق میزنم، چه هنگامی که خودم را در داستانها و اشعار معاصرنویسانی چون جلال آل احمد، بزرگ علوی، گلشیری و مونیرو روانیپور و دیگران غرق میکنم.
ادبیات برای من کشتی نوح است که باید برای رسیدن به شهر آرمانی جدید به آن پناه ببرم، همین دغدغه هنگامی که مسیر زندگیام به سمت سینما کشیده شد با من و در وجود من بود و هنگامی که که به مسیر طولانی سینما رسیدم رسالت خود دیدم که از این دانش نه چندان گسترده در دنیای وسیع سینما استفاده کنم.
یک بار که مشغول نوشتن طرح یک فیلمنامه بودم یاد داستان کوتاهی از خانم مونیرو روانیپور افتادم داستانی که آن موقع و حتی الان آن را بسیار دوست دارم؛ همین اتفاق بود که مرا سمت نوشتن داستانی سوق داد که برداشتی از همین داستان کوتاه و باوری که پیشتر از منطقهای که فیلم در آن روایت شده برداشت کرده بودم.
اینکه چطور میشود با حفظ اثر اصلی دو خط روایی متفاوت را به هم ربط داد به تسلط نویسنده به هر دو موضوع برمیگردد اینکه شما چقدر به فرهنگ یک منطقه و چقدر نسبت به داستان اصلی آگاه هستید.
خب؛ علاقه من به آن داستان و لحن و ظرافت قلم نویسنده و زیست کودکی من در فرهنگ آن منطقه به من کمک شایانی کرد تا بتوانم متنی بنویسم که ترکیبی از هر دو موضوع است. تصویری کردن یک داستان آن هم وقتی مخاطب تو ممکن است جمع کتابخوان باشند کار را سخت میکند چون مخاطب از آنجایی که کتاب را مطالعه کرده و تصویر ذهنی از داستان برای خودش ساخته اگر تصویر ساخته شده کارگردان نزدیک ذهنیت او نباشد ممکن است نسبت به آن یک گارد داشته باشد.
ادبیات خصوصاً ادبیات فارسی دنیای بزرگی از ذهنیتهاست، هر چی بیشتر بخوانی بهتر میتوانی دنیای تازه خلق کنی در واقع کتاب و سینما اگر تا ابد از هم بهره بگیرند باز هم اثر تازه میتواند خلق شود و موضوع هیچ وقت برای خالق یک اثر تصویری تمام نمیشود. برای فیلمنامهنویس اگر بخواهد فقط از ذهنیت خودش استفاده کند همیشه یک انتهایی برای تجربه زیستیاش وجود دارد، کتاب این کمک را به نویسنده میکند که ذهن فیلمنامهنویس همیشه پر از ایده و داستانهای تاره باشد.
نظر شما