علیرضا صادقی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در پاسخ به سوال چهقدر به متن اصلی داستان وفادار بودید، تصریح کرد: بخشی از ایده اولیه فیلمنامه از یک روایت در کتاب «خاطرات یک مردهشور» گرفته شده است. در این قصه، غسالی در حال شستن مردهای است که ناگهان متوجه زنده بودن او میشود. باقی ماجرای فیلمنامه، برداشتی آزاد از چند فیلم جنایی مانند «خاطرات یک قاتل» و اتفاقی واقعی بوده است.
او در رابطه با انتخاب این موضوع و داستان افزود: اینکه یک غسال در حال شستن مرده متوجه زنده بودن او شود، به تنهایی خاص نبود؛ بلکه این ایده در کنار برداشت آزاد من از فیلمهای جنایی و اتفاق حقیقی، آن را خاص و دراماتیک کرد.
صادقی در پاسخ به سوال شخصیت اصلی فیلم درگیر حسهایی مثل انتقام است. آیا سعی کردید نگاهی انسانی به اثر داشته باشید و به مخاطب تلنگر بزنید؛ توضیح داد: هدف اصلی این بود که نشان دهیم ما انسانها فاصله زیادی تا قاتل شدن و دست زدن به شرارت نداریم. اما هر لحظهای که دست به عمل انسانی میزنیم، ما را از تبدیل شدن به یک موجود پلید نجات میدهد. غسال داستان به یاد میآورد که با دستهایش چه خوبیهایی انجام داده و درک میکند که این دستها نباید قاتل باشند.
وی درباره انتخاب بازیگر گفت: وقتی با کارگردان صحبت کردیم، به اتفاق نظر رسیدیم که آقای چراغیپور گزینه مناسبی برای این نقش است چرا که ما به دنبال چهرهای بودیم که در ظاهرش تردید و استیصال نسبت به قتل و بخشش همزمان وجود داشته باشد. همین نگاه ما را به سمت آقای چراغیپور برد.
او راجع به دیده شدن بیشتر اقتباس در سینمای کوتاه نسبت به سینمای بلند توضیح داد: برگشت به گنجینه ادبیات، چه در سینمای کوتاه و چه در سینمای بلند، اتفاق خوبی است. بسیاری از شاهکارهای جهان، اقتباسی بودهاند. در سینمای کوتاه، فیلمسازان به دنبال ایدههای جسورانهتر هستند و طبیعی است که به سمت ادبیات داستانی سوق پیدا کنند. در این فضا، فرصت آزمون و خطا و استفاده از اقتباس بیشتر فراهم است. امیدوارم سینمای کوتاه همچنان جسورانه و پر از ایدههای هیجانانگیز پیش برود.
فیلمنامهنویس فیلم اقتباسی «طلوع سرد» در پاسخ به سوال آیا فیلمنامه بعدی شما هم اقتباسی خواهد بود؛ مطرح کرد: فیلمنامه بعدی من اقتباسی نیست. اما اگر بخواهم دوباره اقتباس کنم، از هر دو، یعنی کتاب و اتفاقات واقعی، استفاده میکنم. برای یک فیلمنامهنویس، جهانبینی او از اتفاقات، کتابهایی که میخواند و فیلمهایی که میبیند شکل میگیرد و در نهایت، اینها تبدیل به قصههایی میشوند که مینویسد.
نظر شما