به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نخستین راوی سیصد و شصتمین شب خاطره، حجتالاسلام علی شیرازی نماینده مقام معظم رهبری در سپاه قدس و همرزم حاج قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله بود.
وی در سخنانش به جایگاه و نوع نگاه سیدحسن نصرالله اشاره کرد و یادآور شد: سیدحسن در خانوادهای فقیر در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدر و مادرش از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب در یک بقالی کوچک کار میکردند تا شکم بچههایشان را سیر کنند. سید حسن ۸ ساله بود که با کتاب مانوس شد و بعد با تفسیر قرآن آشنا شد و کتابهای متعددی را خواند. او میگفت «خانوادهاش یک خانواده معمولی بودند و به نماز و روزه مشغول بودند ولی ویژگی خاصی نداشتند و خدا به او لطف کرد که از ۸ سالگی به خدا وصل شد و با اسلام آشنا شد. سیدحسن نصرالله تلاش میکرد مردم جهان را با اسلام ناب آشنا کند.
وی ادامه داد: سوالی که سیدحسن نصرالله در ذهن داشت این بود که چطور میتوان حکومت اسلامی را در لبنان شکل داد. وی در لبنان با امام موسی صدر آشنا شد. در آن زمان ارتباط با سیدمحمد صدر دشوار بود و حکمش در عراق زندان بود ولی سیدحسن نصرالله بدون توجه به این مباحث با سیدمحمدباقر صدر ارتباط گرفت و وی هم سیدحسن نصرالله را با سیدعباس موسوی آشنا کرد تا از او مراقبت کند و شرایطی فراهم کند که سیدحسن نصرالله به بهترین وجه درس بخواند و مشکلاتش رفع شود. سیدحسن نصرالله مدتی در عراق بود و بعد به ایران آمد و در حوزه علمیه قم درس خارج خواند. به خواست سیدعباس موسوی به لبنان رفت و بعد شهادت وی دبیرکل حزبالله شد.
علی شیرازی ادامه داد: اوایل که سیدحسن به لبنان رفته بود تشکیلات حزبالله در لبنان تشکیلات مخفی بود و بعدها آشکارتر شد. آن دوره دو گروه اَمَل و حزبالله در لبنان بودند، در ادامه، تشکیلات اَمَل به حزبالله حمله کرد و بخشی از آن را تصرف کرد و تپه مشرف بر منطقه را از حزبالله گرفت و بر محیط حزبالله اشراف پیدا کرد. در آن برهه حزبالله برای بازپسگیری منطقه با طراحی عماد مغنیه برنامهریزی انجام داد. طرح با فرماندههای سپاه مرور شد و بعد به تصویب شورای امنیت رسید. آن زمان که دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی هم بود قرار شد برای جمعبندی فرماندهان خدمت مقام معظم رهبری برسند. با تشریح شرایط و وضعیت منطقه، مقام معظم رهبری یک جمله به زبان آوردند و پرسیدند که اَمَل مسلمان است یا نیست؟ گفتند مسلمان است.
نماینده مقام معظم رهبری افزود: مقام معظم رهبری فرمودند: «من اجازه نمیدهم مسلمان با مسلمان بجنگد اگر من هم اجازه دهم به سه دلیل شما نمیتوانید این عملیات را انجام دهید، اول آنکه «حافظ اسد» رئیس جمهور سوریه اجازه نمیدهد. دوم آنکه یاسر عرفات اجازه نخواهد داد که شما از منطقه او برای انجام عملیات عبور کنید.» همان لحظه عماد مغنیه گفت که من با یاسر عرفات صحبت کردهام و توافق کردهایم و به امضا رسیده که این کار انجام شود. مقام معظم رهبری فرمودند: «او به تعهدش عمل نمیکند و به شما خواهد گفت که پادشاه عربستان به او دستور داده که مانع شود و او هم از عبور شما ممانعت خواهد کرد. بر فرض هم که وارد عملیات شوید اسرائیل شما را بمباران میکند.» حزبالله و مسئولان اصرار کردند تا مقام معظم رهبری اجازه دهند که با انجام عملیات تپه مورد نظر را پس بگیرند و امل بر منطقه حزبالله اشراف نداشته باشد. سیدحسن میگفت: «من این حقیقت را در میدان دیدم و وقتی خواستیم وارد اجرا شویم «حافظ اسد» گفت اجازه نمیدهد، یاسر عرفات هم گفت که پادشاه عربستان به وی دستور ممانعت داده و او هم مانع ما خواهد شد. با این حال عملیات شروع شد و اسرائیل بمباران کرد.»
پیروز میدان ماییم
حجتالاسلام علی شیرازی ادامه داد: سید حسن میگفت «حقیقتی در میدان دیدهام که اگر فقط احتمال دهم رهبر انقلاب نگاهی دارند آن را دنبال و اجرا خواهم کرد.» از اتفاق بعدی جنگ ۳۳ روزه بود که بعد از اسیر گرفتن دو اسرائیلی آغاز شد. ۱۴ روز از جنگ گذشته بود و کل منطقه ضاحیه با خاک یکسان شد. سیدحسن نصرالله، عماد مغنیه و حاج قاسم سلیمانی در اتاق عملیات بودند و حاج قاسم میگفت ما بخاطر اینکه پهبادهای اسرائیلی مدام در تعقیب برای کشتن ما بودند، در حال تردد از زیرزمین ساختمانی به زیرزمین ساختمانی دیگر بودیم تا عملیات را کنترل کنیم. ۱۴ روز از جنگ گذشته بود و ناامیدی مطلق بر اتاق جنگ حزبالله حاکم شده بود. فرماندهان برای صحبت با رهبر انقلاب به ایران آمدند و مقام معظم رهبری فرمودند که «به سیدحسن نصرالله بگویید پیروز این جنگ شمایید. نه اینکه حزبالله پیروز این میدان است بلکه حزبالله قدرت منطقه خواهد شد» سیدحسن نصرالله با شنیدن این پیام گفت دوربینها را آماده کنید من بگویم پیروز میدان ما هستیم. همان زمان حاج قاسم سلیمانی گفت صبر کنید یک اتفاق بیفتد و بعد این پیام را منتشر کنید. با بررسی متوجه شدند که تنها جایی که نزدیک است شناور اسرائیل است و قرار شد به شناور شلیک شود و بعد سیدحسن نصرالله مصاحبه کند اما سیدحسن میگفت «من مطمئن هستم. مقام معظم رهبری فرمودهاند و عملی میشود.»
وی ادامه داد: حاج قاسم سلیمانی در سخنانش میگفت «ما باید در مکتب سیدحسن نصرالله درس ولایت فقیه بگیریم». وی همچنین میگفت «به این نتیجه رسیدهام که اگر مقام معظم رهبری در موضوعی شک و شبهه کنند واقع نمیشود ولی اگر بگویند اتفاق رخ میدهد قطعاً رخ خواهد داد.»
حجتالاسلام علی شیرازی اظهار کرد: یک روز گذشت و اتفاقی نیفتاد و سیدحسن نصرالله مشغول مصاحبه شد. موشک به شناور شلیک شد و به ۴ متری آن اصابت کرد. دومین موشک شلیک شد و به قلب شناور خورد و در پایان مصاحبه سیدحسن نصرالله، عماد مغنیه روی کاغذ این خبر را نوشت و در مقابل سیدحسن نصرالله گذاشت و ایشان هم اعلام «ما گفتیم پیروز میدان ماییم از غیب خبر آمد شناور زده شد پس ما امروز محکمتر میگوئیم اسرائیل شکست خواهد خورد و شکست خورد.» حزبالله کم کم قدرت گرفت و قدرت منطقه شد. در جنگ داعش، صحنه سوریه زمینهای برای اوج گیری حزبالله شد.
حاج قاسم با تمام وجود کنار حزبالله ایستاد
وی در خاطره دیگری بازگو کرد: هنوز «حافظ اسد» رئیس جمهور سوریه بود و «بشار اسد» در اروپا مشغول تحصیل بود و کسی باور نمیکرد که بعدها جایگزین «حافظ اسد» شود. ارتباط حزبالله هم با «حافظ اسد» رابطهای بود که حزبالله توانست خود را بالا بکشد البته برخی برخی در سوریه مخالف بودند و سعی میکردند تا مانع محکمشدن ارتباط سیدحسن نصرالله و «حافظ اسد» شوند تا اینکه بیماری رئیسجمهور سوریه عود کرد. سیدحسن نصرالله میگفت «ما ناامید شدیم و مطمئن بودیم که بعد «حافظ اسد» کسی که رئیس جمهور شود حزبالله را ضعیف خواهد کرد. بنابراین در پی حفظ «حافظ اسد» بودیم. به ایران آمدم و به محضر رهبر انقلاب رسیدم و گفتم «حافظ اسد» بیمار است و در حال از دنیا رفتن است برایش دعا کنید زنده بماند والا قدرت حزبالله تضعیف میشود.»
حجتالاسلام شیرازی بیان کرد: مقام معظم رهبری در پاسخ به سیدحسن نصرالله فرمودند که «دعا میکنم ولی بدانید رئیس جمهور بعدی بیاید وضع شما بهتر میشود». «بشار اسد» رئیس جمهور شد و سیدحسن نصرالله گفت «خود بشار اسد مستقیم با من تماس میگرفت و من میرفتم و گاه سه یا چهار ساعت گعده میکردیم و هرچه میخواستیم دستور میداد و سریعاً انجام میشد» سیدحسن نصرالله میگفت اینها را در لبنان دیدهام. سیدحسن نصرالله میگفت هرکس از جمهوری اسلامی به لبنان میآید من تکلیف خود میدانم عظمت رهبر انقلاب را برایش تبیین کنم در حالیکه شما کنار نعمت هستید و قدر نعمت را نمیدانید اما ما از اینجا میبینیم جمهوری اسلامی ایران چه عظمتی دارد» حاج قاسم سلیمانی هم با این نگاه کنار سیدحسن نصرالله قرار گرفت و میگفت سید حسن نصرالله فرمانده من است و در هر نشست سیدحسن میگفت که حاج قاسم سلیمانی فرمانده او است. حاج قاسم سلیمانی با تمام وجود کنار حزبالله ایستاد و برای لحظهای هم سیدحسن نصرالله را تنها نگذاشت.
نظر شما