پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۹
نباید نگاه تجویزی به ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم/ «نشان رشد» مغفول مانده است

مریم جلالی گفت: نباید به ادبیات کودک و نوجوان به‌صورت تجویزی نگاه کنیم؛ اما می‌توانیم بین تولید و مصرف هدفمند و تجویز، تفاوت قائل شویم. تجویز دستوری است؛ درحالی‌که هدفمندبودن می‌تواند به شکل توصیه و پیشنهاد باشد: آن هم بر اساس ذائقه مخاطب. البته من با «نشان رشد» یا دیگر نشان‌ها اصلاً مخالف نیستم؛ اما متأسفانه، خانواده‌های ما هنوز به این درک نرسیده‌اند که به این نشان‌ها تنها به‌عنوان یک توصیه باید توجه کنند و و نباید خود را از دیگر کتاب‌ها محروم کنند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): میزگرد «مصرف کالای فرهنگی نوجوانان با تأکید بر ادبیات» با حضور مجید مجیدی، مدیر اندیشکده امید و دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مشاوره از دانشگاه تهران و مریم جلالی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران، عضو شورای پژوهشی اندیشکده امید و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان به کوشش ایبنا با همکاری اندیشکده امید حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.

بخش اول گزارش این میزگرد به این موضوع اختصاص داده شد که «اندیشکده امید به‌دنبال بررسی پدیده‌ها از نگاه مخاطبان است». در بخش دوم، مریم جلالی، استاد رشته ادبیات کودک و نوجوان در دانشگاه شهید بهشتی از «ترویج و توزیع ضعیف آثار تألیفی؛ علت گمنامی نویسندگان توانمند کودک و نوجوان» صحبت کرد. در سومین و آخرین بخش گزارش این میزگرد، کارشناسان حوزه کتاب حاضر در نشست از تأثیر نشان‌های موجود در حوزه کتاب کودک و نوجوان بر ترویج و توزیع کتاب‌خوانی گفتند و فعالیت‌های فراکتابی و پیراکتابی که باید برای تحقق ترویج و توزیع مطلوب کتاب‌ها به‌ویژه ادبیات صورت بگیرد.

مجید مجیدی: نهاد کتابخانه‌ها طرحی به نام «کتاب من» داشت. به‌عنوان مراجعه‌کننده، شما به کتابخانه مراجعه می‌کردید؛ اما کتابی وجود نداشت. زمانی که آقای واعظی، دبیرکل نهاد کتابخانه‌ها بودند، این طرح بسیار خوبی بود که اجرا می‌شد. این سامانه به گونه‌ای طراحی شده بود که شما می‌توانستید درخواست کتاب موردنظرتان را ثبت کنید. درخواست شما به سامانه وارد می‌شد و پس از جمع‌بندی، کتاب در یک فرایند خریداری و به کتابخانه اضافه می‌شد. متأسفانه، طرح «کتاب من» پشتوانه مالی نداشت و پس از مدتی از آن حمایت نشد و تعطیل شد. می‌خواهم بگویم که ما در نهاد کتابخانه‌ها چنین طرحی داشتیم که مربوط به ۱۰ یا ۱۲ سال پیش بود. من مسئول کتابخانه بودم و یک کتابخانه مشارکتی داشتیم که با نهاد کتابخانه‌ها در تعامل بودیم. این طرح واقعاً طرح فعال و پویایی بود.

موضوع دیگری که به نظرم درباره توزیع و ترویج وجود دارد، نشان‌هایی است که ما برای کتاب‌ها قرار می‌دهیم. در حال حاضر، ما نشانی به نام «نشان رشد» داریم که سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش و پرورش بر اساس یک سامانه مکانیزه، محصولات غیردرسی را ثبت، بررسی و کارشناسی می‌کند. این سامانه به هر محصول نشان درجه یک، درجه دو یا درجه سه اعطا می‌کند و برخی از محصولات نیز رد می‌شوند. به نظر من، نهادهای حاکمیتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید این نشان‌ها را به رسمیت بشناسند و از آن‌ها حمایت کنند. به جای برگزاری جشنواره‌های کتاب و کتاب‌خوانی برای کودکان و نوجوانان و تولید نشان‌های جدید، بهتر است نشان‌های موجود مانند «نشان رشد» را تقویت کرده و برای مردم معرفی کنند. پدرها و مادرها با دیدن این «نشان رشد» باید اطمینان پیدا کنند که این کتاب پیش از آن توسط چند کارشناس بررسی شده است؛ سپس خودشان می‌توانند آن کتاب را بخوانند و برای فرزندان‌شان تهیه کنند یا آن را پیشنهاد دهند. بنابراین، حمایت از زیرساخت‌های موجودی که مغفول مانده‌اند، مانند «نشان رشد» می‌تواند به توزیع و ترویج کتاب، کمک شایانی کند.

نباید نگاه تجویزی به ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم/ «نشان رشد» مغفول مانده است

- ما شاهد آن هستیم که جوایزی مانند «لاک‌پشت پرنده» روی جلد کتاب‌ها درج می‌شود.

مجید مجیدی: احسنت! به نظر شما، چرا این نشان را روی کتاب‌ها درج می‌کنند؟ زیرا پیگیری می‌شود و این فرآیند به‌طور مستمر ادامه دارد و تحت‌تأثیر تغییرات دولتی و جابه‌جایی مدیران قرار نمی‌گیرد. گروهی از نویسندگان با یک سبک فکری خاص به کار خود ادامه می‌دهند. اگر ما درخصوص «نشان رشد» نیز این همه دستگاه دولتی را پای کار بیاوریم تا از این نشان حمایت کنند، مطمئن باشید که از ده‌ها نشان مانند «لاک‌پشت پرنده» پیشی خواهند گرفت و جلوتر خواهند رفت. «نشان رشد» مبتنی بر اصول، ارزش‌ها و مبانی دینی ما به انجام وظایف خود ادامه می‌دهد. به عنوان مثال، شما می‌توانید مصوبه ۸۲۸ شورای عالی آموزش و پرورش را مطالعه کنید؛ اصول و الزامات حاکم بر انتخاب محصولات «نشان رشد» در آنجا مشاهده خواهید کرد. به این موضوع باید به‌طور جدی توجه شود تا این نشان به‌خوبی معرفی شود و در نهایت، خانواده‌ها به کتاب‌های دارای این نشان، اطمینان کنند.

خانم جلالی، اگر «نشان رشد» بخواهد این اتفاق را رقم بزند که ناشران بر اساس موضوعات و اصولی که دارد، خود را تنظیم کنند و تولیدات را به آن سمت پیش ببرند، چه خواهد شد؟ من به موضوع تولید و مصرف هدفمند اشاره می‌کنم. آیا شما کلاً معتقدید که ادبیات باید به گونه‌ای باشد که در این‌باره، هیچ‌گونه هدایت‌گری در آن صورت نگیرد؟

مریم جلالی: من معتقدم نباید به ادبیات کودک و نوجوان به‌صورت تجویزی نگاه کنیم؛ اما می‌توانیم بین هدفمندبودن این رویکرد و تجویز، تفاوت قائل شویم. تجویز دستوری است؛ درحالی‌که هدفمندبودن می‌تواند به شکل توصیه و پیشنهاد باشد. بنابراین، تنها در حد پیشنهاد مطرح می‌شود آن هم بر اساس ذائقه مخاطب. البته من با «نشان رشد» اصلاً مخالف نیستم. غالباً کتاب‌هایی که معرفی شده‌اند، کتاب‌هایی بوده‌اند که قابلیت دارند. تا آنجایی که من اطلاع دارم، چهار الی پنج داور این کتاب‌ها را می‌خوانند و نظر می‌دهند. همچنین، داوران معمولاً افرادی نیستند که فقط خودشان را انتخاب کنند. بسیاری از اوقات، داوران از میان پژوهشگران انتخاب می‌شوند و نه نویسندگانی که نگران انتخاب نام خود در سری بعدی باشند.

متأسفانه، خانواده‌های ما هنوز به این درک نرسیده‌اند که به این نشان‌ها تنها به‌عنوان یک توصیه باید توجه شود و نباید خود را از دیگر کتاب‌ها محروم کنند. بارها پیش آمده است که خانواده‌ها به دانشگاه مراجعه کرده و در اتاق ما نشسته و گفته‌اند: «شما توصیه می‌کنید بچه‌هایمان چه کتاب‌هایی بخوانند؟» سپس خودشان فهرستی از کتاب‌ها را به ما ارائه می‌دهند و می‌گویند: «ما این‌ها را نیز جست‌وجو کردیم و خریدیم.»؛ اما این‌گونه ما فرزندان‌مان را به چند کتاب محدود می‌کنیم که غالباً به جز موارد خاص، انتخاب آن‌ها بر اساس مناسبات و سوابق نویسندگان صورت می‌گیرد و نیازهای واقعی مخاطبان را در نظر نمی‌گیرد.

- سوالی ذهنم را درگیر کرده است. ما اکنون در مورد تبلیغ و معرفی صحبت کرده‌ایم؛ چه معرفی کتاب، چه معرفی نشان و چه نویسنده. در مواجهه با نوجوانانی که با آن‌ها گفت‌وگو کرده‌اید و از آن‌ها پرسیده‌اید چه کتابی را دوست دارند و کدام کتاب‌ها پرطرفدار بوده‌اند، شما نوجوانان را در تبلیغ و معرفی کتاب چگونه دیدید؟

مجید مجیدی: سوال بسیار خوبی است. ببینید، ما اکنون کتابی داریم که بیش از ۲۰۰ نوبت تجدید چاپ شده است؛ بیش از ۲۰۰ بار. این ناشر، ناشر دولتی نیست؛ اما این کتاب به صورت ارگانیک توسط خود دانش‌آموزان تبلیغ و معرفی شده است. چرا؟ چون کتاب توانسته با مخاطب نوجوان ارتباط برقرار کند. چرا این اتفاق میفتد؟ چون به تعبیر استادان صاحب‌نظر در این زمینه، ادبیات نوجوان، ادبیاتی است که شخصیت داستان نوجوان است و رخدادها و وقایعی که در داستان اتفاق میفتد، نیازها و سوالات نوجوانان را پاسخ می‌دهد یا متناسب با نیازهای اوست؛ درحالی‌که نویسندگانی داریم که برای مخاطب نوجوان با زبان ادبیات بزرگسال کتاب تولید می‌کنند. بنابراین اگر ما کتاب خوبی بنویسیم، یعنی کتابی که شخصیت‌پردازی خوبی داشته باشد و عناصر داستانی به‌خوبی در آن پرداخته شده باشد، ترتیب و توالی و تناسب منطقی بین اجزای داستان وجود داشته باشد، کنش‌های انسانی و گفتاری به‌خوبی بیان شده باشد و سوژه خوبی نیز انتخاب شده باشد، قطعاً خود دانش‌آموزان مروج آن کتاب خواهند بود. البته برای رسیدن به این مرحله باید گام‌های ابتدایی در زمینه معرفی و دسترسی‌پذیری کتاب برای مخاطب انجام شود.

البته کتاب‌هایی هم داریم که قابلیت این را دارند نوجوانان آن‌ها را ترویج کنند؛ اما هنوز نمی‌توانیم این کتاب‌ها را به نوجوانان برسانیم. صحبت‌هایی که می‌زنیم از باب ترویج است. ما هنوز نتوانسته‌ایم کتاب‌هایی مانند «یتیم‌غوره» یا آن کتاب خانم ایمان‌طلب به نام «بزرگ‌شدن در سپیدان» را به دست نوجوانان برسانیم. وقتی به مدارس دخترانه می‌روید و می‌پرسید چه کتابی خوانده‌اید، همان کتابی که ۲۰۰ نوبت چاپ شده است، معرفی می‌شود؛ این کتاب‌ها معرفی نمی‌شوند چون توزیع و ترویج گسترده، فراگیر و هدفمند نیازمند طراحی است.

صرفاً با تخفیف‌گذاشتن و برگزاری پویش‌ها کار توزیع و ترویج انجام نمی‌شود. اگر می‌خواهیم معلمان را درگیر کنیم، اگر می‌خواهیم والدین را درگیر کنیم، اگر می‌خواهیم نوجوان‌های فعال در حوزه فرهنگی‌هنری را درگیر کنیم و سلبریتی‌های عرصه فرهنگ و هنر را مبتنی بر این کتاب‌ها درگیر کنیم، باید سناریویی طراحی کنیم. آن‌وقت این کتاب‌ها به دست بچه‌ها خواهد رسید. گام بعدی ترویج کتاب توسط خود مخاطب است؛ ترویج توسط خود مخاطب بسیار مؤثر است؛ اما ما هنوز در مرحله اول ترویج و توزیع هم قرار نگرفته‌ایم. من این دو مرحله را تفکیک می‌کنم: یک مرحله مربوط به نهادها، مؤسسات، سازمان‌ها و ارگان‌هاست و گام دوم خود کودکان و نوجوانان هستند. اگر شما محصول خوبی به کودک و نوجوان ارائه دهید، در گام دوم خودِ آن‌ها، اثر را ترویج خواهند کرد.

باید برنامه‌های فراکتابی و پیراکتابی نیز راه‌اندازی کنیم؛ مانند فرآوری محصولات فرهنگی در بحث تاریخ. بازی‌سازی با کتاب می‌تواند بچه‌ها را فعال کند برای ترویج کتاب. یادم نمی‌رود که یکی از مسئولان در جلسه‌ای درباره کتاب «سرگذشت استعمار» گفت: «کی در این احوال، کتاب می‌خواند و کی به سراغ کتاب تاریخ می‌رود؟» اما ۷۰۰ هزار نفر فقط در آن رویداد شرکت کردند و بالغ بر ۲۰ هزار کنش داشتیم.

باید برنامه‌های فراکتاب طراحی شود: مانند فرآوری محصولات فرهنگی پیرامون یک کتاب. بازی‌وارسازی با محوریت کتاب می‌تواند بچه‌ها را فعال کند برای ترویج آن. یادم نمی‌رود که یکی از مسئولان در جلسه‌ای درباره کتاب «سرگذشت استعمار» گفت: «کی در این اوضاع و احوال، کتاب می‌خواند و کی به سراغ کتاب تاریخ می‌رود؟» اما به فضل الهی ۷۰۰ هزار نفر در رویداد «هیس‌طوری» شرکت کردند و بالغ بر ۲۰ هزار کنش انجام شد.

- بله، من آنجا بودم و دیدم که بچه‌ها چقدر مشتاق بودند بخشی از یکی از فصل‌های کتاب‌ها را نمایش دهند.

مجید مجیدی: این طرح مشترک حوزه هنری و معاونت پرورشی آموزش و پرورش و سایر مجموعه‌های مرتبط بود. در پایان رویداد، اردویی برگزار شد که ۴۰۰ نفر از برترین‌ها در رویداد «هیس‌طوری» شرکت کردند و تلاش کردند ارائه‌ای قوی مبتنی بر کتاب‌های نوجوان «سرگذشت استعمار» داشته باشند. کاربرگ‌هایی طراحی شده بود - فرصت نیست کامل توضیح دهم- که یکی نمایش تولید می‌کرد، یکی پادکست تولید می‌کرد و دیگری موشن تولید می‌کرد. در خود اردوگاه هم امکانی برای تولید فراهم نکرده بودیم؛ اما با گوشی‌هایشان و آنچه در دسترس داشتند و با استفاده از خلاقیت، کلی کار تولیدی انجام دادند؛ زیرا این فعالیت کتاب‌خوانی با سرگرمی آمیخته شده بود. منتهی گام اول در ترویج این کتاب‌ها با همگرایی و ارتباطات بین‌دستگاهی انجام شد و در گام دوم دانش‌آموزان مروج بودند؛ حاصل این اتفاق آن شد که در مدت کوتاهی، کتاب‌ها به چند نوبت چاپ فیزیکی و الکترونیکی رسید.

نباید نگاه تجویزی به ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم/ «نشان رشد» مغفول مانده است

- پیرو این مسئله و به‌عنوان مبحث پایانی، لازم است نگاهی نیز به نقش سازمان‌های تأثیرگذار در گزینش آثار ادبی برای تألیف در حوزه کودک و نوجوان داشته باشیم.

مریم جلالی: من بیشتر توصیفی کار می‌کنم تا تجویزی. مسئله مخاطب مهم است. الحمدالله اکنون طرح‌هایی در این زمینه شکل گرفته و فاصله میان مخاطبان و نویسندگان به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. نمی‌گویم این فاصله به‌طور کامل از بین رفته؛ اما به‌طور درخور توجهی کم شده است و این، یک حُسن به شمار می‌آید. به نظر من، یکی از عوامل موفقیت در حوزه ادبیات کودک همین موضوع است.

اما در زمینه ترویج و توزیع، ممکن است این مسئله همچنان چالش‌برانگیز باشد. به نظرم اگر روی این موضوع کار شود، هم از لحاظ ملی و هم فراملی، بازخوردهای بسیار خوبی خواهیم گرفت. چند پایگاه که پیش‌تر تعریف شده‌اند شامل خانواده‌ها، کتابخانه‌های عمومی و کتابخانه‌های مدارس هستند که آقای مجیدی به تعدادی از آن‌ها اشاره کرد. همچنین نمایشگاه‌های فصلی و مناسبتی نیز وجود دارند. من اکنون با توضیحاتی که او ارائه داد، به این نتیجه رسیده‌ام که این طرح «کتاب من» بسیار خوب است و امیدوارم به‌زودی فراگیر شود. چرا باید خود را محدود کنیم به اینکه دولت یا نظام تصمیم بگیرد که یک طرح عملیاتی شود یا نه؟ این طرح‌ها باید بستری فراهم کنند تا هر کس در جامعه، متناسب با توان و ظرفیت خود، از این طرح‌ها الگوبرداری و بهره‌برداری کند.

من همین حالا از طرح آقای مجیدی الگوبرداری می‌کنم برای انجمن ترویج زبان و ادب فارسی و این پویش کتاب‌خوانی. فکر می‌کنم بهتر است این بحث بازی‌وارسازی را عملیاتی کنیم و اردویی تشکیل دهیم. اردوهای ما باید هدفمند و معنادار شوند. چرا اردوی ما به سمت ترویج کتاب‌خوانی نرود؟ با این طرح، به نظر من، می‌توانیم بستری فراهم کنیم که بچه‌ها تصمیم بگیرند چه کتابی قابلیت بیشتری برای معرفی دارد؛ نه اینکه ما به بچه‌ها بگوییم این کتاب‌ها را بخوانید و حالا بگویید کدام یک درخور توجه است. ما می‌توانیم دریچه‌ای برای آن‌ها باز کنیم تا نظرات خود را درباره کتاب‌های منتخب اعلام کنند که البته فکر می‌کنم این کار هم‌اکنون نیز در حال انجام است.

مجید مجیدی: اجازه دهید اضافه کنم که نظام پیشنهاددهی اساساً از سوی نظام حاکمیت به‌صورت یک‌طرفه نیست؛ بلکه تعاملی و چندطرفه است. به عبارت دیگر، «نشان رشد» کنونی به گونه‌ای است که منِ نوعی به‌عنوان معلم، می‌توانم کتاب خوبی را که در کتابخانه دیدم، به سبد معرفی خود اضافه و آن را به دانش‌آموزان و والدین معرفی کنم.

مریم جلالی: این اتفاق تازگی دارد.

مجید مجیدی: بله؛ این فرایند باید به‌صورت تعاملی انجام بگیرد. در واقع، اگر بخواهم یکی از این کتاب‌ها را ببینم، بخوانم یا گوش دهم، بر اساس نظرات والدین انجام می‌شود. برخی والدین زیر این کتاب‌ها نظرشان را می‌نویسند. این امر موجب می‌شود نظام پیشنهاددهی به یک نظام تعاملی، پویا و چندطرفه تبدیل شود.

مریم جلالی: به‌عنوان جمع‌بندی می‌گویم که صحبت‌های آقای مجیدی درباره بحث الگونمایی بود و از این طریق الگوسازی اتفاق میفتد تا فاصله میان پایگاه‌های ترویج کتاب‌خوانی و مخاطبان کاهش یابد و به هم نزدیک‌تر شوند.

مجید مجیدی: چالشی که شما شناسایی کرده‌اید، نشان‌دهنده فاصله معناداری است که میان مخاطب اصلی ادبیات کودک و نوجوان و پایگاه‌های توزیع، فروش و معرفی کتاب وجود دارد. این دو نمی‌توانند به‌راحتی با یکدیگر تعامل کنند. مخاطب امروز از این پویش و نمایشگاه‌ها، همچنین از ظرفیت‌هایی که وجود دارد، اطلاع ندارد.

مریم جلالی: این الگونمایی در ذهن من سبب ایجاد یک الگوسازی شده است که می‌توانم آن را در انجمن زبان و ادب فارسی عملیاتی کنم. به نظر من، این دو بخش می‌تواند فاصله‌ها را پر کند. نکته دیگری که می‌خواستم مطرح کنم، بحث مصرف کالای فرهنگی است. به لحاظ ذهنی شاید فرم مناسبی نداشته باشد که ما برای کتاب بگوییم «کالا». ذهن من به‌شدت مشغول این موضوع است؛ لفظ «کالا» شاید چندان برازنده محتوای کتاب نباشد. شاید بهتر باشد از اصطلاح «محصول فرهنگی» استفاده کنیم. وقتی به واژه «کالا» اشاره می‌کنیم، بخش اقتصادی آن در ذهن افراد پررنگ‌تر می‌شود. بنابراین، خوب است برای این واژه فرهنگ‌سازی کنیم و واژه‌ای مناسب‌تر انتخاب کنیم. گویی بار معنایی واژه کالا بر فرهنگ سنگینی می‌کند. وقتی می‌گوییم «مصرف کالای فرهنگی»، تنها شامل کتاب نمی‌شود؛ بلکه شامل رسانه‌های مکتوب و چیزهای دیگر نیز است. همچنین خود لفظ «مصرف» نیز مشکل‌ساز است. این افراد مصرف نمی‌کنند؛ بلکه در واقع به جان خودشان می‌افزایند. ما می‌گوییم غذا می‌خوریم تا زنده بمانیم؛ یعنی حیات بچه‌های ما در گرو محتوای فرهنگی است.

فکر می‌کنم اگر واژه‌ای با بار معنایی مناسب‌تر پیشنهاد شود، بهتر است. نمی‌خواهم از واژه مصرف استفاده کنم؛ زیرا این واژه بازه زمانی دارد.

به نظر من، ما می‌توانیم فرهنگ‌سازی کنیم؛ فقط نیاز داریم نکات را شناسایی کرده و روی آن‌ها تأمل کنیم. برخی اصطلاحات ممکن است تغییر نکنند؛ اما با توجه به اینکه این مفاهیم برخاسته از فضای فرهنگی هستند و در دسترس افرادی قرار می‌گیرند که تمایل دارند از این محتوای فرهنگی استفاده کنند، بد نیست روی این کلمات تجدیدنظر کنیم و معادل‌های غربی را عیناً استفاده نکنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها