به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، سهشنبه دیگر حافظ پژوهان و حافظ دوستان اراک در دومین ماه از فصل برگ ریزان پاییز دور هم گرد آمدند و فارغ از روزمرگی، به خوانش غزل شماره ۴۷۵ حافظ با حضور کاظم دارابی مسئول انجمن حافظ پژوهی اراک و مدرس و حافظ پژو پرداختند.
ابیات غزل شماره ۴۷۵ به شرح زیر، خوانش و تفسیر و تعبیر شد.
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی؟
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیدهٔ مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
شرح ابیات:
شرح ابیات غزل شماره ۴۷۵ در کتاب شرح کامل ابیات دیوان حافظ بر اساس نسخه قاسم غنی و محمد قزوینی چنین آمده است:
۱– ای معشوق! مردم گفتند که تو در زیبایی و حُسن، یوسف ثانی هستی،
ولی وقتی با دقت نگاه کردم، دریافتم که به راستی تو از او بهتر و زیباتری. معشوق من از همه زیبایان زیباتر است.
۲– ای پادشاه زیبارویان! با خنده شکرین و زیبایی که بر لب داری، شیرینتر و جذّابتر از آن هستی که تو را شیرین روزگار بنامم.
۳– ای یار! نمیتوان دهن کوچک تو را به غنچه مانند کرد؛ زیرا هرگز دهان غنچه به تنگی و کوچکی دهان تو نیست.
۴– صد بار به من گفتی که تو را کامیاب میکنم و به مرادت میرسانم؛ پس چرا مانند سوسن آزاده سراپا زبانی و به گفتهُ خود عمل نمیکنی؟
۵– ای معشوق! میگویی کامت را میدهم و به آرزویت میرسانم و در عوض؛ جان تو را میگیرم. میترسم که مرا به آرزو نرسانی، ولی جانم را بگیری. عاشق در راهِ عشق، جان خود را از دست میدهد.
۶– ای یار! چشم تو تیر نگاه را از سپر جان میگذراند. چه کسی چشم بیماری به این دلبری دیده است؟
۷– آن کسی را که به او عنایت و توجه نکنی و از مقابل نظر دورسازی، مانند اشک از چشمهای مردم میاندازی و بیمقدار میکنی، کسی که تو او را نخواهی، از چشم دیگران هم میافتد.
به گزارش ایبنا، در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران، از بیست سوم آبان تا سی ام «هفته کتاب» نامگذاری شده است.
نظر شما