محمد صدری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره تجربیات خود در زمینه مستندسازی گفت: بیش از ۴۰ سال است که فیلم مستند میسازم و همواره با واقعیت در فیلم و سینما سر و کار داشتهام. این کتاب در واقع پایاننامه فوقلیسانس من است که حدود ۸ سال پیش آن را نوشتم و از آن دفاع کردم، و بعدها تبدیل به کتاب شد.
نویسنده کتاب «مفهوم واقعیت در هنر و سینما» افزود: این کتاب حاصل تجربههای سالها فعالیت در عرصه مستندسازی است. در این سالها، همیشه این سؤال برایم وجود داشت که سینما چقدر میتواند واقعیت را به شکلی اصیل، بازنمایی کند و تا چه حد میتوان از طریق سینما به حقیقت نزدیک شد.
صدری در ادامه توضیح داد که یکی از چالشهای بزرگ در مسیر نگارش این کتاب، تعریف دقیق مفهوم پیچیدهای مانند واقعیت بود.
او خاطرنشان کرد: سینما بهعنوان یک هنر تصویری همیشه بین واقعیت و تخیل در نوسان است. در فرآیند نوشتن پایاننامهام تلاش کردم از تجربیاتم در مستندسازی بهره ببرم تا بتوانم به دیدگاههای نظری عمق بیشتری ببخشم.
نویسنده کتاب «مفهوم واقعیت در هنر و سینما» در خصوص نمونههای سینمایی و هنری پرداختهشده در کتاب، تصریح کرد: الزاماً همه آثاری که در کتاب ذکر کردهام، مورد تایید من نیست. برخی از این آثار بهعنوان نقاط ضعف سینما در بیان واقعیت معرفی شدهاند. برای مثال، بعضی از فیلمها تصاویری جذاب اما سطحی از واقعیت ارائه میدهند که بیشتر به سمت سرگرمی و جذب مخاطب سوق دارند تا اینکه حقیقتی عمیق را بازنمایی کنند.
او در ادامه بیان کرد: در انتخاب نمونههای سینمایی سعی کردم طیف گستردهای از رویکردها را پوشش دهم. از سینمای نئورئالیسم گرفته تا سینمای مدرنیسم و حتی سینمای تجربی. هدف این بود که نشان دهم سینما چگونه میتواند واقعیت را تفسیر، تغییر یا حتی بازآفرینی کند.
صدری توضیح داد: در بخشهای مختلف کتاب به تفصیل درباره این مکاتب بحث کردهام. ابتدا تلقی از واقعیت در بین فلاسفه و ادیبان مختلف را بررسی کردم. در این راستا، چهار دوره اصلی تاریخی متافیزیکی، دوره جهانمدارانه یونان باستان، دوره اسلامی- مسیحی و درنهایت دوره رنسانس را مورد بررسی قرار دادم. در هر یک از این دورهها، نگرش انسان به واقعیت متفاوت بوده است.
وی در ادامه تأکید کرد: در دوره مدرن، سینما بهویژه در قالب مستند توانسته بهعنوان ابزاری برای شبیهسازی واقعیت بیرونی مطرح شود. اما حتی سینمای مستند نیز نمیتواند از نوعی خیال فاصله بگیرد. سینماگر اجزای پراکندهای از واقعیت بیرونی را انتخاب و آنها را در یک روایت سینمایی کنار هم میچیند تا یک واقعیت سینمایی خلق کند که ممکن است با واقعیت عینی تفاوت داشته باشد.
صدری درباره استفاده از نظریات فیلسوفان و نظریهپردازانی همچون ژان بودریار و آندره بازن در کتاب خود گفت: من نظریات متفکرانی چون بودریار و بازن را بررسی کردم. برای مثال، بودریار با نظریه شبیهسازی خود به خوبی توضیح میدهد که رسانهها چگونه واقعیت را تحریف میکنند و آن را به صورت تصاویری قابل مصرف در میآورند. همچنین بازن معتقد است که سینما بهواسطه تکنولوژیهایش میتواند به بازنمایی اصیلتری از واقعیت دست یابد.
وی با اشاره به تأثیر عمیق شهید آوینی بر دیدگاههای خود، افزود: شهید آوینی استاد من بود و او باور داشت که در مستندسازی باید به حقیقت عمیقتری از واقعیت دست یافت؛ نه صرفاً بازنمایی سطحی آن. این دیدگاههای او باعث شد که من به سمت سینمایی بروم که نهتنها به بازنمایی واقعیت بلکه به کشف حقیقت بپردازد. سالها بهعنوان فیلمبردار مستند جنگ فعالیت داشتم و این تجربه زیسته تاثیر عمیقی بر نگاه من گذاشت.
در پایان، وی درباره آینده سینما و چالشهایی که پیش روی این هنر است، اظهار داشت: سینما از نظر تکنیکی به بلوغ رسیده است و ابزارهای پیشرفتهای برای خلق روایتهای پیچیده دارد، اما از نظر ارتباط با مخاطب دچار بحران شدهایم. رسانههای دیجیتال و فضای مجازی رابطه انسان با هنر را تغییر دادهاند. تلویزیون و سینما دیگر جذابیت گذشته را ندارند و در رقابت با رسانههای جدید، بخشی از مخاطبان خود را از دست دادهاند.
وی خاطرنشان کرد: به اعتقاد من، در این شرایط ادبیات همچنان میتواند بهعنوان یک هنر عمیق و ماندگار، راهی برای بازگشت سینما به ریشههای خود باشد. ادبیات همواره توانسته است به جنبههای عمیقتری از واقعیت و انسان بپردازد و همین ویژگی میتواند الهامبخش سینما در جذب مخاطبان جدید باشد.
نظر شما