شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۴
ماجراجویی دو نوجوان برای نجات باغ مادری

«روز اول، روز آخر» کتابی نوجوان به قلم معصومه میرابوطالبی است که روایتی از ماجراجویی دو دوست برای پیدا کردن پدر گمشده و تصاحب باغ مادری است.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - معصومه دادگر، کارشناس کتاب کودک و نوجوان: کتاب «روز اول، روز آخر» نوشته معصومه میرابوطالبی منتشرشده از سوی کتاب زیتون (واحد نوجوان دفتر نشر فرهنگ اسلامی) است. این اثر برگزیده بخش رمان و داستان بلند نخستین جشنواره ملی و بین‌المللی کتاب کودک و نوجوان سال ۱۴۰۳ است.

«روز اول، روز آخر» با ویراستاری علیرضا ارسنجانی در ۱۹۶ صفحه برای اولین‌بار در سال ۱۴۰۲ روانه بازار نشر شده است. این اثر برای گروه سنی +۱۵ سال مناسب است.

«روز اول، روز آخر» دو داستان را روایت می‌کند. ابتدا ماجرای تصاحب باغ مادری و سپس شروع گم‌شدن پدر مسعود.

شخصیت‌های اصلی داستان مسعود و رضا هستند. پدر مسعود کامیون دارد و مدتی است که برای بردن بار از روستا رفته است. حتی باربری که مسئول سپردن کار به پدر بوده از او خبری ندارد. از طرف دیگر پدربزرگ مسعود فوت کرده و یکی از اهالی روستا قصد تصاحب باغ مادری او را دارد، اوضاع خانواده به‌هم ریخته و مسعود سعی دارد این مشکل را حل کند؛ اما نمی‌خواهد از بزرگ‌ترها کمک بگیرد و راه‌حل‌های ساده‌ای را انتخاب می‌کند که راهگشا نیست. در این میان او فقط به یک نفر اعتماد می‌کند و او رضا است. مسعود و رضا یک سفر را آغاز می‌کنند؛ اما با شروع این مسیر متوجه می‌شوند به‌راحتی و بدون کمک دیگران نمی‌توانند این مسئله را حل کنند.

از نکات برجسته این کتاب می‌توان به کشش داستان اشاره کرد. در مدت سفر این دو دوست، هر لحظه منتظر یک اتفاق غیرمنتظره هستیم: البته همراه با جذابیت و قدرت تصویرگری ذهن نویسنده.

خصوصیات شخصیت‌های مسعود و رضا ملموس است و با نوجوان امروزی مطابقت دارد. روستا و شهر یزد محل اصلی اتفاقات داستان است و خواننده به‌مرور متوجه دغدغه های پدران و مادران می‌شود. نوجوانان در سفر به این درک و آگاهی می‌رسند که به حمایت خانواده بیش از گذشته نیاز دارند.

با خواندن این رمان، نوجوانان متوجه می‌شوند انتقال ارزش‌های بومی و حمایت از آن‌ها بسیار مهم است. حق‌طلبی با فکر و راه‌حل مناسب نتیجه‌بخش است. خانواده نقش حمایتی مهمی در زندگی دارد و اعتماد به افراد باید بر اساس شناخت کامل باشد.

معصومه میرابوطالبی، نویسنده کودک و نوجوان است. او متولد ۱۳۶۰ در شهر قم است. میرابوطالبی دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان است. او نویسنده کتاب‌هایی همچون «مثل یک بوم سفید»، «از باغها به بعد»، «اژدهای دماوند»، «آن سوی دریای مردگان»، «پروفسور فوفو»، «هندوانه خوشحال»، «شهر من»، «عروسی درِ قوری»، «سفر دانه‌ای»، «جوجه‌های آفتاب‌پرست» است. معصومه میرابوطالبی برگزیده نخستین جشنواره ملی و بین‌المللی کتاب کودک و نوجوان است.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

اوس جعفر داد زد: «اون درو باز کن جهانگیر! خفه شدم.»

یک نفر دولنگه‌ی در اتاق را باز کرد و سنگی گذاشت جلو در. دودها که کمتر شد مسعود آدم‌های دوروبر اتاق را دید. چهار نفر بودند و تیپشان بی‌شباهت به جمشید سگ‌دست نبود. اوس جعفر نشست پشت میزی که انتهای اتاق بود و کشو میز را کشید بیرون. از همان پشت میز داد زد: «جهانگیر شماره‌ای از اون شکری داری یا نه؟ این بچه‌ها دنبال اصغرمرغی می‌گردند.».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط