سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۹
فرازهایی از کتاب «تویی که نشناختمت»

کتاب «تویی که نشناختمت» که به قلم سعید علامیان نوشته شده و زندگی شهید «محسن فخری‌زاده» را روایت می‌کند، توسط نشر شاهد منتشر شد.

‌سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا شهید محسن فخری‌زاده با زندگی‌اش به جوان‌ها یاد می‌دهد موفقیت در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا نیست، بلکه در وجود فرد است. فخری‌زاده نشان داد که با اراده‌ی پابرجا می‌شود در کشور خودت، از جایی‌که تلقین کرده‌اند دانش در آن نیست و عقب مانده است، به جایی رسید که بزرگان دانش دنیا در برابرت دچار عجز شوند. فخری‌زاده گمنام زندگی کرد و گمنام از دنیا رفت، اما نام او در تاریخ تمدن اسلام و ایران گمنام نخواهد ماند. کتاب «تویی که نشناختمت»، کار فشرده‌ای است که در هشت ماه به سرانجام رسیده و داستان زندگی این شهید بزرگوار را روایت می‌کند.

سعید علامیان؛ نویسنده کتاب «تویی که نمی‌شناختمت» در یادداشتی به مناسبت سالگرد شهادت شهید فخری‌زاده، بخش‌هایی از این کتاب را انتخاب کرده و دراختیار خبرنگار ایبنا قرار داد. آنچه در ادامه از نظر می‌گذرانید، بریده‌هایی از این کتاب ارزشمند است.

- بخشی از مقدمه:

«در نگارش این کتاب سعی‌ام این بود خواننده کتاب تا حدودی با این دانشمند بزرگ آشنا شود. آرزو کردم کتاب فقط یادنامه و بزرگداشت تعبیر نشود. محتوایی داشته باشد که به‌خصوص نسل جوان برای ساختن آینده‌شان از آن بهره ببرند. از خدایی که این توفیق را نصیبم فرمود خواستم در این راه یاری‌ام کند.

ناگفته پیداست بسیاری از مطالب درباره پیشرفت‌های علمی فخری زاده و گروهش هنوز قابل انتشار نیست، ولی مخاطب جوان با مطالعه همین مقدار می‌تواند درس‌های زیادی از همین روایت کوتاه بیاموزد.

فخری زاده با زندگی‌اش به جوان‌ها یاد می‌دهد موفقیت در دانشگاه‌های اروپا و آمریکا نیست، در وجود فرد است. فخری زاده نشان داد که با اراده پابرجا می‌شود در کشور خودت، از جایی‌که تلقین کرده‌اند دانش در آن نیست و عقب مانده است! به جایی رسید که بزرگان دانش دنیا در برابرت دچار عجز شوند.

کتاب مدیون بیست‌وسه راوی ارجمند است که برای بیان خاطرات‌شان وقت گذاشتند. از بین آنان، به‌ویژه به هشت عزیز بزرگوار از همکاران و یاران شهید فخری زاده درود می‌فرستم که به‌رغم مشغله‌ها سهم‌شان را برای شناساندن آن شهید والامقام ادا کردند. به قول شهید فخری زاده «دشمنان نشان دادند که جهادگرهای علمی را هم می‌کشند.» به این دلیل مصلحت در ذکر نام چند نفر از این بزرگواران نبود. نام آن عزیزان را با حروف اختصاری آوردم. می‌دانستم خواننده فهیم کتاب برای این احتیاط بر ما خرده نخواهند گرفت.»

«فخری‌زاده دنبال ورود به سرزمین‌های ناشناخته دانش بود. می‌گفت بیایید طرح و برنامه‌هایی بدهید چه‌طور نظام آموزشی کشور را متحول کنیم که ده سال، بیست سال دیگر فارغ‌التحصیل‌های ما حرف‌هایی بزنند که دنیا بگوید باید بروم فارسی یاد بگیرم ببینم آقای دکتر فلانی چه گفته است!»

فرازهایی از کتاب «تویی که نشناختمت»

«بیشتر مردم فخری‌زاده را به هسته‌ای می‌شناسند، ولی اساساً در این چند سال اخیر در مراحل دیگر سیر می‌کرد. دشمن هم واقعاً به این خاطر از او می‌ترسید. چون حوزه‌های ناشناخته قدرتی که ایجاد میکند اصلاً معادل قدرت هسته‌ای نیست، خیلی فراتر از این حرف‌هاست.

یکی از شگفتی‌های شهید فخری زاده ایجاد گروهی به نام «صوتیات» بود. زمانی که ایشان صوت را در کشور شروع کرد هیچ‌کس دنبالش نرفته بود و اهمیت نمی‌داد. ایشان گروه تشکیل داد. صوت را باز کرد. انجمن صوتیات را در کشور پایه‌گذاری کرد. یکی از کارهایش در زمینه «فروصوت» بود. فروصوت جنبه‌های نظامی فراوان دارد. همان موقع در معاهدات بین‌المللی متوجه شدیم که ایستگاه‌هایی در تمام سطح جهان از جمله کشور ما تعبیه شده است. این ایستگاه‌ها کوچکترین انفجاری، نه فقط انفجار هسته‌ای، هرنوع انفجاری را رصد می‌کند. این مسئله به فروصوت برمی‌گردد. فخری زاده توجه‌ها را جلب کرد که دشمن دارد چقدر غافلگیرانه کار می‌کند. کوچکترین شلیک موشک‌هامان توسط این ایستگاه‌ها ثبت می‌شد. هر وسیله‌ای که صوتی داشته باشد، حتی صوتی که ما نمی‌شنویم، امضای صوتی دارد. ایشان به همین خاطر رشته صوتی را راه انداخت. کار بزرگی که کرد صوت را از خشکی به عرصه دریا هم کشاند. الان پروژه‌های مهمی در این زمینه داریم که می‌توانیم از کیلومترها مسافت در دریا رصد کنیم که آنچه زیرسطحی یا روسطحی در حال حرکت است اسمش چیست؟ از کجا می‌آید؟»

«فخری‌زاده به این نتیجه رسیده بود که منبع وحی می‌تواند یک منبع علم تجربی باشد. می‌گفت قرآن در جای‌جایش به خلقت توجه می‌دهد. می‌گوید ببینید شتر را چه‌طور خلق کردیم؟ امر می‌کند نظر بکنید به زنبور که چه‌طور عسل می‌سازد، عالم چه‌طور می‌گردد؟ هفت آسمان چی هستند؟ به این‌ها فکر بکنید.

فخری زاده علاوه بر این‌ها به ترکیب علوم هم توجه داشت. غیر از هم‌افزایی فلسفه و علوم، خود علوم تجربی هم اگر با هم ترکیب شوند هم‌افزایی‌های بزرگی دارند. یک خلاق داریم که با تغییر در فرایندها و چیدمان‌ها کار خلاقانه‌ای می‌کند، ولی او خلق نو می‌کرد. ایشان اصلاً به خلق نو معتقد بود و کارهای که می‌کرد از این دست بود. تشکیلاتی به نام «آوا» درست کرده بود؛ مخفف ایده پردازی و آینده‌نگری. می‌گفت برویم ایده‌ها را از قرآن و حدیث و خلقت و فلسفه دربیاوریم؛ ایده قابل انجام بیاوریم.»

«در موضوع قرآن و حدیث اعتقاد داشت ما مسلمان‌ها بیش از صد سال است برعکس حرکت می‌کنیم. چیزی را اختراع و کشف می‌کنیم بعد در قرآن دنبال ادله‌اش می‌گردیم که انگار می‌خواهیم قرآن را با اختراع و اکتشاف خودمان ثابت کنیم. در صورتی که اگر مسیر را از قرآن و حدیث شروع بکنیم به اختراعات و اکتشافات دست پیدا می‌کنیم. اگر از اول این مسیر را شروع می‌کردیم صد سال پیش به اکتشافات و تکنولوژی‌هایی که امروز دسترسی پیدا کردیم می‌رسیدیم. اگر بخواهیم مسیر فعلی خودمان را برویم شاید صد سال دیگر برسیم به چیزی که امروز می‌توانیم از دل قرآن بیرون بیاوریم. در مورد قرآن و حدیث کار جدی علمی تحقیقاتی و آزمایشگاهی می‌کرد. خودش اهل تفسیر قرآن بود. در مورد یک آیه، یک کلمه، ساعت‌ها صحبت می‌کرد. کلماتی را از قرآن و جدیث بیرون می‌آورد و به آزمایشگاه می‌برد.»

«در ادبیات چیره‌دست بود. در جوانی شعر سروده بود. وقتی برایش شعری می‌خواندی بدون اینکه قبلاً شعر را شنیده باشد و شاعر را بشناسد از طریق سبک‌شناسی مثلاً می‌گفت این شعر از عراقی، از سعدی، از ابوسعید ابوالخیر و… است. وقتی به ادبیات ورود می‌کند واقعاً تا نهایت می‌رود. علاقه‌اش به ادبیات فقط این نیود که شعر بخواند، به عمق ادبیات ورود کرده بود.»

- بخشی از سخنرانی شهید فخری زاده پس از شهادت حاج قاسم:

خداوند در این عمری که به ما عنایت کرده این توفیق را داده که با شهدای زیادی در زمان حیات‌شان محشور بودیم و جا ماندیم که فقط با خاطره‌هایشان دل خوش کنیم… فرمایشی که این روزها از حاج قاسم نقل می‌شود: کسی شهید می‌شود که در زمان حیاتش شهید شده باشد! جمله خیلی عمیق است… این روزها دیدید خانه آقای سلیمانی را؟ نشان می‌دهد این آدم به‌عنوان یک سرلشکر مملکت با آن زندگی، خب این آدم در حیاتش شهید است! دشمن هم قسم خورده بود که حتماً او را شهید خواهد کرد. با استقبال به سمت شهادت می‌رود. چی دیده‌اند این‌ها؟ اگرحاج قاسم خانواده‌اش را رها کرده، در کوه و بیابان به دنبال عزت اسلام هست و در راه کسب عزت برای مسلمین از هیچ چیزی فروگذار نمی‌کند. قطعی است انسان تا یک افقی ورای افق مادی نبیند چنین انگیزه‌ای نمی‌تواند داشته باشد:

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

و برادرها جز شهادت هیچ راه دیگری نیست که انسان با خیال راحت بخواهد از این دنیا برود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها