جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۰
به امید دیدار خورشید

علی بلوکاشی در کتاب «شب یلدا» این سنت دیرینه ایران را ریشه‌شناسی کرده است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مینو اصفهانی: یلدا که در کلمه با ولادت و میلاد و تولد نسبتی دارد، آیینی کهن است که ریشه‌هایش را باید در روایت‌های اساطیری و فولکلور جست. ایرانی از روزی که خود را شناخته، یلدا با او بوده و یلدا هم در کنار ایرانی مانده است! راز این ماندگاری همان ریشه‌های نازک و ظریف، اما مستحکم و پرمعنا است. یلدا آیینی برآمده از دل مردم است، از دل پدران و مادران ما و به همین خاطر است که در گذر هزاران فصل سرد، بار دیگر ما را گرم می‌کند!

اگر بخواهیم به دنیای ریشه‌ها، روایت‌ها و قصه‌های شب یلدا قدم بگذاریم و فقط یک واژه را برداریم، قطعاً «امید» است. شب یلدا در امید خلاصه و هر سال قصه این واژه تکرار می‌شود. هر سال به یادمان می‌آورد که پایان هر سیاهی، سفیدی و انتهای هر تاریکی، روشنایی است؛ چنان‌که مورخان و داستان‌سرایان تاریخ روایت کرده‌اند که ایرانیان از بیم تیرگی این شب سرد و دراز تا بامدادان جشن می‌گرفتند و به امید دیدار صبح بیدار می‌ماندند.
نیاکان ما ظلمت شب یلدا را با وقایع شومی، چون سقوط جمشید، شاه اساطیری مرتبط می‌دانستند. آنان باور داشتند که در این شب ضحاک ماردوش ملقب به بیوراسب، جمشید را از تخت به زیر کشید و هزار سال تا روزی که کاوه آهنگر، مردی از اصفهان قیام کند، بر مردم حکومت کرد.
در چنین شبِ بدشگونی شیاطین به خانه‌ها و دل‌های مردم هجوم می‌آورند و بنابراین برای در امان ماندن از آن‌ها راهی نیست، جز آنکه دور هم جمع و متحد شد. چاره‌ای نیست، جز آنکه در کنار هم نشست و به شمع و قصه‌های شیرین و فال‌های نیکو پناه برد تا وقتی که خورشید در خرم‌روز طلوع کند. خرم‌روز روز اول دی ماه است. سیدحسن محرابی ازجمله پژوهشگرانی است که در مقاله‌ای با عنوان «دیبگان و شب یلدا» به این روایت کهن نظر دارد.

یلدایی که در کتاب‌های تاریخ گم شد!

علی بلوکاشی، مردم‌شناس نامدار کشورمان، در کتاب کوچک، اما خواندنی و پرمغز «شب یلدا» (انتشارات پژوهش‌های فرهنگی _ سال ۱۳۹۳) نیز به فولکلور و اسطوره‌های یلدایی نگاه و روایتشان می‌کند. تبیین فولکلور و باروهای عامیانه یا اساطیرِ پیوند خورده با شب یلدا جزئی جدانشدنی از کتاب‌های تخصصی در این حوزه است. جالب‌توجه اینکه بسیاری از این داده‌ها نه برآمده از تواریخ مکتوب، بلکه متأثر از تاریخ شفاهی یا دست‌کم آثار متأخرند.
پژوهندگان حوزه ایران باستان از دیرباز تا امروز با ضعف در منبع‌شناسی و کمبود داده‌های مرتبط با یلدا مواجه بوده‌اند. علی بلوکاشی در همین «شب یلدا» با تأمل در دیدگاه‌های مختلف این مسئله را تبیین می‌کند. بر اساس این کتاب، می‌توان علت سکوت را به تفتیش عقاید و سختگیری حکومت ساسانیان در برخی از ادوار آن دودمان نسبت داد. درواقع، طبق این تحلیل، شب یلدا با آیین‌های قبل از حضرت زرتشت، یعنی میتراییسم پیوند می‌یافت؛ آیینی که در پرستش طبیعت ریشه داشت.
البته بلوکاشی از منظری دیگر به این کمبود منبع نگاه می‌کند و توضیح می‌دهد که یلدا با زیست توده مردم در ارتباط بود. بنابراین، حکومت و اهل قلم چنان که شایسته است به نگارش این جشن روستایی و شبانی علاقه نشان ندادند و این‌گونه بود که کتاب‌های تاریخی ما در برابر یلدا سکوت کردند یا کم‌حرف شدند!

دیو کِرِنجال‌هیئت شب

علی‌رغم خاموشی بسیاری از منابع مکتوب درباب ریشه‌ها و سنت‌های پیوسته با آن، فولکلور و تاریخ شفاهی آمیخته با داده‌های متعددی بوده است که پژوهش‌های امروزی بسیار به آن‌ها متکی‌اند. در «شب یلدای» بلوکاشی یکی از این روایت‌ها آمده است. نبرد دیو شب و خورشید فولکلوری است که بر اساس آن تیرگی و سرمای شب به جنگ نور و گرمای خورشید می‌رود و این‌گونه علت پیدایی شب یلدا آشکار می‌شود.
طبق این قصه عامیانه، دیو شب در سیمای کِرِنجال یا خرچنگ از خانه‌اش که سیاه‌چالی در قعر زمین است، هم‌زمان با شب یلدا بیرون می‌آید و به آسمان می‌رود. دیو شب در آسمان نبردی را آغاز می‌کند که تا صبح اول دی، یعنی اولین روز زمستان به درازا می‌کشد و با غلبه خورشید به پایان می‌رسد.
دیو شب دشمن قسم‌خورده خورشید و البته دشمن مردم است. مردم باور داشتند که در چنین شبی باید بیدار ماند و خورشید را در مبارزه با دیو کِرِنجالی دلگرمی داد. این قصه عامیانه به‌خوبی علت بیداری مردم را در شب یلدا توجیه می‌کند؛ در شب نبرد دیو کینه‌توز و خورشید زندگی‌بخش که زندگی آدمی به آن گره خورده است، خواب معنا ندارد!
ایرانیان در شب یلدا به‌خاطر همین خورشید و برای دلگرمی او شانه‌به‌شانه هم می‌نشستند، آتش روشن می‌کردند، شمع می‌افروختند و آن را رودرروی آینه می‌گذاشتند تا روشنایی دوچندان شود، به آسمان‌ها برسد و راه پیروزی بر دیو کِرنجال‌هیئت را به خورشیدِ تنها نشان دهد.

خورشید و خورجینگ پرتوشه

در برخی از قصه‌های عامیانه که در «شب یلدا» اثر بلوکاشی نیز آمده است، دیوی در برابر خوشید قرار نمی‌گیرد، اما بازهم آدمی با او همراه می‌شود. طبق یکی از این روایت‌ها، خورشید در روز آخر پاییز سفری به درازای شب یلدا آغاز می‌کند تا نور و گرمای خود را برای دیگر سرزمین‌ها نیز به ارمغان ببرد. هرچند می‌توان گفت که در این روایت نیز مفهوم نبرد نهفته است؛ گویی خورشید در سفر دراز خود به جنگ با سرنوشت می‌رود!
بر اساس این روایت، گذشتگان ما حتی با یک تکه‌پارچه نو و سبزرنگ برای خورشید خورجینک می‌دوختند. بعد خورجینک را پر از خوراکی می‌کردند تا توشه سفر خورشید باشد. این باور عامیانه هم‌زمان که علت بیداری مردم را در شب یلدا توضیح می‌دهد، درنگی در تهیه خوراک‌های متنوع و رنگین شب یلدا است. خوردنی‌های خوشمزه و بسیاری که امروز در سفره‌های شب یلدا می‌چینیم، انگار بازمانده همان توشه برای سفر خورشید است.

یک رویارویی همیشگی

ریشه‌ها، روایت‌ها و قصه‌های یلدای امروز نیز دوباره با امید معنا پیدا می‌کند. یلدا به یادمان می‌آورد که بدبختی و تیرگی همواره تکه‌ای جدانشدنی از دنیا بوده! و اگر نیمه خوشبختی و پرنور را می‌جوییم، راهی جز بیداری نیست! در درازنای تاریخ این مفهوم نبرد خیر و شر و البته امیددهنده در شب یلدا بی‌وقفه دوام داشته است. همین سال‌های اخیر که از گرانی و جیب خالی مردم و فاصله‌گرفتن قوم و خویش از هم گفتند، مگر یلدا به آخر رسید؟! یلدا بی‌وقفه از پس فرازوفرود تاریخ و هزاران پستی‌بلندی روزگار تدام یافت، چون زیستن و استحکام پیوندهای اجتماعی به تداوم امید و غلبه نیکی بر بدی نیازمند است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها