سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدعلی قاسمی، نویسنده و شاعر: جایگاە زن در ادبیات فارسی، از جنبههای مختلفی قابل بحث و بررسی است. پیشینه ادبیات کهن در نقشآفرینی زن ایرانی از دو جنبه مثبت و منفی قابل بررسی است. این دو جنبه در شاهنامه فردوسی، نمود بیشتری دارد. شایسته انگاری زن در ادبیات به گونهای است که گاه همگام با مردان، در هیئتی شگفت آفرین، ظاهر شده و علاوه بر مهر مادرانه، گاه شور جنگاوری و جوانمردی از وی چهرهای ستایش برانگیز ساخته است.
«خردمندی»، «جنگاوری» و «وفاداری»، سه مؤلفه مهم در شاهنامه است که چهره زن ایرانی را در قاب شایستگان، به بهترین شکل ممکن جلوهگر ساخته است.
گردآفرید، رودابه، تهمینه و سیندخت به نوعی جلوهای از شکوه و شایستگی زن ایرانی از منظر وفاداری است. مادر فریدون، اسطوره فداکاری در مقام مادر است که فرزندش را از بیم کشته شدن به دست ضحاک، به دیاری دیگر میبرد.
گاه در تقابل با چنین نگرشی، زنان را در قاب نفرت، بیوفایی و حسادت به تصویر کشیدهاند. در عصر معاصر اما زن، جدای از مقام و منزلت مادری، در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نوعی پیشرو و مطالبهگر است.
در این میان آنچه نمود بیشتری دارد، سختکوشی و سنتشکنی زنان در عرصه ادبیات است. حضور زنان در ادبیات معاصر آمیزه ای از دو دیدگاه سنتی و مدرن است.
در جایگاه سنت، زن به مثابه تعریف، توصیف و تصویری است که بر اساس عقاید و افکار گذشتگان نسبت به او بیان شده است. این نگاه بعضاً از زن، چهرهای قانع، اطاعتپذیر و تسلیمپذیر در عرصه زندگی به نمایش میگذارد.
در نگاه مدرن اما با بازتعریف نوینی از زن و جایگاه او، تصویری به نمایش گذاشته میشود که در آن، زنان پا به پای مردان در بستر حیات انسانی، نقش آفرینی میکنند. آنان مطالبهگر، دارای آرا و افکار مستقل و تاثیرگذار در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند.
زن ایرانی در ادبیات مدرن، زنی مستقل با آموزههای فکری خاص خود است. بنابراین، ادبیات، زمینهساز و بستری بلیغ به منظور بیان آرا زنان که نیمی از جامعه بشریتاند، به شمار میرود.
نظر شما