سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - یوسف ملایی: با کودک ۷۰ سالهای همکلام شدم که هنوز رویای پرواز در خواب را تجربه میکند و انگار ۷ سال پیش پا به عرصه گیتی نهاده است. بزرگمردی به نام «مسلم قاسمی ابیازنی»، زاده اول مرداد ۱۳۳۳ تهران که کودک درونش با نور، صدا و نمایش، خاطره بازی میکند. بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب با موضوع ادبیات دراماتیک، ادبیات داستانی و نمایشی و ترجمه از زبان آلمانی در حوزه کودک و نوجوان چاپ و منتشر کرده است. وی معتقد است که باید عاشق بود، عاشق ماند و عشق را منتشر کرد. او سرشار از عاطفه و هنر است.
عضو انجمن نویسندگان کودک، عضو هیئت مؤسس بنیاد نمایش کودک ایران، عضو افتخاری تئاتر کودک و نوجوان آلمان، مشاور فرهنگی خانه کتاب و فرهنگ پنجره فرانکفورت (خصوصی) و چهره درخشانی که از دهه پنجاه، ایرانگردی با نوشتن و نمایش را آغاز کرده و پس از ۳۰ سال زندگی در آلمان همچنان به رسم رفتن به سراسر ایرانزمین پایبند است. در سفر آموزشیاش به هرمزگان، فرصت را غنیمت شمردم و در شامگاه خنک زمستانی در فضای فرهنگی سرزمین کتاب بندرعباس (بوکلند) با او گفتوگوی صمیمانهای داشتم.
- سفر به هرمزگان چرا و چگونه شکل گرفت؟
این سفر با پیشنهاد مرکز پژوهشهای فرهنگی و هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دفتر معاونت فرهنگی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هرمزگان به منظور برپایی کارگاه دو روزه عملی و کاربردی «ریتم، بیان، حس و حرکت در نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر» بهعنوان یکی از مهمترین ابزار و مبانی خلاقیت و شکوفایی کودکان و نوجوانان برای مربیان کانون پرورش فکری شکل گرفت که خوشبختانه مورد توجه و رضایت مسئولان و مربیان و کارشناسان شرکت کننده در این کارگاه قرار گرفت. برای من نیز این دو روز آکنده از خوبی و زیبایی بود. ۱۶ ساعت کار کردیم و از این کار فشرده واقعاً لذت بردیم. هر سفری برای من دنیایی از آموختنی و تجربه است. بنابراین هر گاه به ایران عزیز میآیم، حاضر نیستم در تهران بمانم و برنامهای داشته باشم، لذا به استانها و شهرهای دور سفر میکنم، میآموزم و آموختنیهایم را نیز برای دیگران به اشتراک میگذارم و با مربیان و … زندگی میکنم.
- با توجه به دغدغهمندی شما در حوزه کودک، چرا ترجیح دادید با مربیان کار کنید؟
من همواره معلم و مربی بودم و هستم، زبان سادهای دارم، و بیشتر علاقهمندم با مربیان و معلمان همزبان باشم تا کودکان و نوجوانان. زیرا در زمینه آموزش، کار با معلم و مربی یک کار تصاعدی است. هر معلم و مربی با دهها کودک سر و کار دارد لذا، اگر مستقیم با کودکان کار کنم تنها توانستهام یک نفر را آموزش دهم و از آن گذشته یک مربی میتواند دانستههای خود را با شناختی که از شاگردان و هنرجویانش دارد بهتر در نهاد آنها بچکاند. با این تفاسیر، معلمان، مربیان و دانشجویان تربیت معلم در اولویت کار من هستند.
- پروژه اصلی که اکنون دنبال میکنید، چیست؟
پروژه اصلی من، گام به گام با «نمایش، نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر در کلاس درس است». بیش از ۴۰ سال است که روی متون درسی ابتدایی کار میکنم و اغلب دروس بویژ کتب فارسی را به نمایش تبدیل کردهام، در این پروژه ۷ جلد کتاب و بالغ بر ۱۰۰ نمایش از متون و مسائل اخلاقی نوشتم که از طریق مؤسسه فرهنگی مدرسه برهان منتشر و متاسفانه بسیار کند و غیر حرفهای در اختیار معلمان و مربیان قرار گرفته است.
- هدف از این طرح چیست؟
نمایش، ابزاری برای مربی در کلاس درس است. این پروژه را بدون هیاهو دنبال میکنم. هدف من در این شیوه صرفاً نمایش و به اصطلاح دوستان، تئاتر نیست، کار من نمایش خلاق است. «Creative Drama» این تلاش برای رشد، خلاقیت و شکوفایی استعدادهای نهفته و خاموش کودکان و نوجوانان است. انگیزه من از نمایشی کردن متون ادبی بهویژه کتاب فارسی، فهم مطلب از طریق درستخوانی، شناخت شخصیتها و کالبد شکافی موضوعات و داستانها از طریق رسیدن به یک نمایش گروهی مفرح و لذتبخش توسط کودک و نوجوان است. زمینهای برای درست خواندن، درست ادا کردن و درست فهمیدن. برای اجرای یک متن، ابتدا فهمیدن و درست خواندن آن باید برای کودک و نوجوان میسر شود که میتواند به کمک مربی آگاه و دوره دیده انجام پذیرد. سپس مرور و شناخت شخصیتها و رفتن در قالب آنها به عنوان نقش، حائز اهمیت است. بنابراین در این پروسه تاکید شده زمینهای ایجاد شود تا بچهها هر نقشی را میخواهند بگیرند و خود را محک بزنند و از همین روش به همزاد پنداری با آن نقش پرداخته و دقت شود. در اجرای آنها از تقلید تیپ های تلویزیونی و انیمیشن و … پرهیز کرده و در اجرای آنها از خلاقیتهای نهفته خود استفاده کرده و آنرا پیدا کنند. در کلاس ما کودک و دانش آموز پی خواهند برد که نمایش مانند یک تیم فوتبال است، هدف در بازی فوتبال گُل زدن است. اما این تنها یک نفر نیست که تیم را موفق به گل زدن میکند، بلکه تمامی عوامل در این کار نقش دارند. برای یک نمایش هم عوامل مختلفی باید دست به دست هم بدهند تا کار به سرانجام برسد. مسلماً در این تمرینات و جابجاییها، کودکان نقش خود را با پذیرش مسئولیتهای مختلفی چون: کارگردانی، بازیگری، نقاشی فضای صحنه، موسیقی، افکتهای لازم، از جمله صداهای مختلفی چون سوت قطار، صدای طوفان و رعد و برق، تهیه وسایل صحنه، لباس، گریم، عکاسی، تهیه بروشور و ابزار لازم را به عهده میگیرند و در این روند، به خلاقیتهای گوناگونی در خلق این موارد میرسند و خود را بروز میدهند.
این هدف اصلی ماست، تمامی این کارها باعث میشود که کودک خود و شخصیت فردی و گروهی خود را در جمع برای دیگران نمایش دهد و نهایت به جمع اعلام نماید که این من هستم که باعث بوجود آوردن این اثر شدهام. این منم که این نقاشی را کشیدهام، منم که بچهها را گریم کردهام، یا این نقش را بازی کردهام و… مهم زیاد و کم بودن، قوی و ضعیف بودن مسئولیت نیست، مهم همیت گروهی در خلق یک اثر است. در این پروسه دانش آموزان و کودکان به تواناییهایی در خود میرسند که گاهی تا آن زمان حتی به وجود آن پی نبرده بودند.
- چگونه خَلاء این طرح را در آموزش کودکان و نوجوانان احساس کردید؟
یکی از مشکلات اساسی جامعه ما، بویژه سازمانهای آموزشی و تربیتی، این است که اجازه نمیدهیم هر کودک خودش را بروز بدهد و استعدادش را به نمایش بگذارد. افلاطون در ۴ سده قبل از میلاد میگوید: «کودکان از استعدادها و تواناییهای مختلفی برخوردارند بنابراین باید آنها را شناخت و با هر کودک بسته به استعدادهای خاص او برنامهریزی کرد.» در این طرح ما میخواهیم به کودکان شخصیت بدهیم. هدف، تئاتر نیست. من نمیخواهم بگویم، مسابقات تئاتری و برد و باختها، خوب یا بد است و میتواند چه تبعاتی داشته باشد و اصولاً موضوع بحث ما در این مقال نیست، من به شیوه انجام آنها نقد دارم. هدف من نمونهسازی یک نمایش برای مسابقه نیست، هدف مستتر کردن فضای خلاق در هر کلاس درس است. باید فضایی ایجاد کنیم که کودک در آن فضا خودش را بشناسد. یکی از دلایل مهمی که مرا به این کار واداشت، محدودیتها بود. مدیریتهای سلیقهای و تغییر سریع آنها در فضای آموزشی بود. زمانی که مسئول هنری آموزش و پرورش استان تهران بودم با تجربه سالها کار خلاقه و گردآوردن کارشناسانی خبره در محور کاری خود، هر کاری میکردیم که نمایش و سرود به معنای اصولی به مدارس برود، ممانعت و یا با کج فهمی مختل میشد. اما این طرح باعث شد که نمایش بدون دستورالعمل و بخشنامه، با مشکلات خودش به کلاسهای درس برود.
- چه تفاوتی بین نمایش در کلاس درس، با نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر وجود دارد؟
برای اجرای نمایش صحنهای در کلاس درس، حفظ نمایشنامه داریم و حرکت و میزان صحنه و مشکلات ساخت وسایل و… اما در نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر که از سال ۱۴۰۲ بهگونهای جدی و برنامهریزی شده برای کانون پرورش فکری کودکان مطرح و خوشبختانه با استقبال معاونت فرهنگی مواجه شد، نیاز به حفظ متن (بسیارمهم و وقت گیر) و دیگر موارد یاد شده و گاهی دست و پا گیر در کلاس درس نیست. البته در رادیو تئاتر نسبت به نمایشنامه خوانی، بازیگران میتوانند لباس نمایش هم بپوشند، گاهی ابزاری مانند چوب، تبر، شمشیر یا… بدست بگیرند و بطور محدود حرکت نیز داشته باشند و انجام خلاقیتهای گروه در چارچوب رادیو تئاتر و نه بیشتر. در اینجا بیشتر فهم موضوع، درست خوانی شناخت شخصیتها، صدا، بیان و حس و… مدنظر هستند.
جامعهشناسی ما در انجام این روش، به مواردی برخورد کرد که در اکثر مواقع انجام نمایش در کلاس درس را تقریباً غیر ممکن و یا مشکل میکرد. از جمله «ممانعت مدیر و…، صرف وقت زیاد، مزاحمت برای کلاسهای دیگر، مکان کوچک، و…) بنابراین بر آن شدیم که با مطرح کردن نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر که به تازگی در رقابتها و مسابقات آموزش و پرورش هم جا باز کرده بود «اما بدون آموزش اصولی» این مشکل را برطرف کنیم. در تمامی این شیوهها هدف یکی است و هیچکدام از نظر مفهومی و اجرایی ارجحیتی نسبت به دیگری ندارند که در کلاسها و دوره مجازی به اندازه کافی توضیح داه شده است.
بیش از یکسال است که این دوره تحت عنوان «گام به گام با نمایش، نمایشنامه خوانی و رادیو تئاتر در کلاس درس» بهگونهای عملی و کاربردی برای مربیان و معلمان در کانال تلگرامی به آدرس «GhasemiTheater» و در کانال داخلی (بله) به آدرس « panjereh_03» در حال اجراست، که توصیه میشود عزیزان آدرس این کانالها را برای همه مربیان و علاقمندان ارسال کنند.
- آیا اهداف این دو پروژه با هم متفاوت است؟
در هر سه شیوه، این اهداف مهم را دنبال میکنیم؛ خواندن و فهمیدن متن، شناخت شخصیتها، تمرین کار گروهی در کلاس، مدیریت و تبعیت درست، بروز شخصیت و فضایی برای حرف زدن و شناخت استعدادهای غبار گرفته و به ظهور نرسیده بچهها و....
- کتابهایی هم در این زمینه نوشتهاید؟
در یک دوره سی و اندی ساله ۵ مجموعه نمایشنامه تحت عناوین «دومیها، سومیها، چهارمیها، پنجمیها و ششمیها) در شکل و شمایل مختلف و همگام با تغییرات دائم موضوعات در مقاطع مختلف به چاپ رسیده است.
- چرا برای کلاس اولیها کاری انجام نشده است؟
سوال بجایی است. من برای کلاس اول ۱۳ شعر و آهنگ مفهومی و تصویری و چند قطعه کوتاه نمایشی و دکلمه آماده کرده بودم و تقریباً هفت یا هشت سال پیش با انتشارات مدرسه گفتوگو کردم و مورد تایید قرار گرفت، با یکی از موسیقیدانان کودک نیز برای تنظیم ترانهها گفتوگو شد و حتی در مورد هزینههای مختلف از جمله تنظیم، نوازندگان و خواننده نیز تقریباً به توافق رسید و قرار شد سیدی کار آماده شده و متن ترانه و دکلمهها نیز با تصاویری زیبا در کتابی آماده شوند که متاسفانه پس از چندی پاسخ شنیدیم بهدلیل تغییر مدیریت و وجود موسیقی و آهنگ، مورد موافقت قرار نگرفته و تمام.
- در حوزه نمایش چه آثاری در این زمینه دارید؟
چند مجموعه نمایشنامه از جمله ترجمه کتاب ۴۰ نمایش کوتاه و خندهدار برای کودکان از نشر قطره، مجموعه نمایشنامه کوتولهای که همیشه فریاد میکشید از انتشارات کانون پرورش، مجموعه پشت چراغ قرمز انتشارات سوره مهر و نمایشهای کوتاه «بهشت فروشی» و «مردی که برای انسان شدن آمده بود» برای مقطع راهنمایی، شامل ۳۰ نمایش کوتاه اخلاقی از شخصیتهای بزرگ ایران زمین نوشتم که در دوران کرونا بسیار مورد توجه قرار گرفتند و این روزها نیز ۴ قصه نمایش در انتشارات مدرسه و ۱۰ روایت نقالی، پرده خوانی و تئاتر نیز با تصاویر پرده خوانی در انتشارات سوره مهر در حال آماده شدن و چاپ هستند. به انضمام چند کتاب در زمینه ذخیره انرژی برای کودکان، سه نمایشنامه تالیفی و یک کتاب مصور تاریخ تئاتر برای کودکان و نوجوان (ترجمه) در کانون پرورش فکری است.
- با توجه به پیشینه مدیریتی شما در آموزش و پرورش، علل مشکل یادگیری دانشآموزان را چه میدانید؟
ما اصولاً از نظر ساختاری مشکل داریم. افراد آگاه و کارشناسان زیادی نیز هستند اما بستر کار، چنان تنگ نظرانه و یک بعدی به تعلیم و تربیت مینگرد که اکثر خردمندان این حوزه را نیز پای بر گل نگاه داشته است. آموزش و پرورش ما در روزمرهگی مانده است. من به شخصه کمتر تحول و آیندهنگری در آن میبینم. از موانع اقتصادی که بگذریم که نمیتوانند سد بزرگی باشند با وجود خیرین و یاری رسانان که اگر نبودند، کمیتمان بیشتر لنگ بود، با شیوههای و روشهای تزریقی باعث گریز دانشآموزان از بهرهمندی های لازم شده اند. و دانشآموزان این روند را صرفاً برای بهرهمندی طی نمیکنند بلکه پلی برای رد شدن در نظر میگیرند. کودکان و نوجوانان امانتهای آینده در دستان ما هستند و خانوادهها باید با اطمینان فرزندانشان را به ما بسپارند. یک مربی و معلم باید با روانشناسی و جامعه شناسی کودک و نوجوان آشنا باشد.
- مطالعه چه تاثیراتی در پیشبرد اهداف و پروژههای شما دارد؟
اغلب کسانی که نتوانند حرف بزنند و مطالعه کنند دچار مشکل فکری و گرههای ذهنی و مغزی میشوند. حرف زدن و خواندن گره را از مغز و افکار کودک باز میکند. دانایی و حرف زدن اعتماد به نفس به بچهها میدهد. بنابراین والدین و مدرسه باید فضا را برای کودکان ایجاد کنند تا بیشتر بخوانند و سخن بگویند. به نظر من بهجای اینکه خانوادهها و آموزش و پرورش کودک ما را برای دکتر، مهندس و… آماده کنند، باید انسانهای خردمند و شریفی را به آینده تحویل دهند، چه صرف دانشمند بودن و بی خرد بودن مشکلی را از جامعه حل نخواهد کرد. و چه بسا بزرگترین فجایع حاضر بدست دانشمندان و عالمان بی خرد اتفاق میافتد. بنابراین باید مثل کشورهای پیشگام اقدام کنیم و به موضوع مطالعه، چاپ و نشر و… اهمیت ویژهای قائل شویم.
- وضعیت چاپ و نشر کتاب و مطالعه در آلمان چگونه است؟
از آنجایی که عضو تئاتر کودک آلمان هستم؛ در آن کشور کتاب مینویسم، ترجمه میکنم، نظم و استمرار در مطالعه کاملاً مشهود است. در خصوص چاپ و نشر هم با کشورهای جهان سوم قابل مقایسه نیست. زیرا کتاب با شمارگان بالا و پخشهای قوی در سراسر کشور منتشر میشود. جالب است که از هر ۱۰ عنوان کتاب در آلمان ۴ عنوان درباره محیط زیست است. به مشاغل و فنون هم اعتبار و ارزش قائل هستند و کتابهای زیادی در حوزه کارآفرینی و… وجود دارد و در کنار آن داستانها و افسانه های تخیلی هم هست. شرکتهای بزرگی وجود دارند که نیازسنجی میکنند که به چه کتابهایی نیاز است و در راستای اهداف و نیازهایشان کتاب منتشر میکنند.
- شما ترجیح میدهید کتابهایتان را در آلمان چاپ کنید یا ایران؟
برخی کتابهای من به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاند، اما تمام تمرکزم برای نشر دانستهها و تجربیاتم در ایران عزیزمان است. شوربختانه در حال حاضر بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب در دست ناشران خصوصی و ارگانهای دولتی دارم که علیرغم وعده چاپ، بیش از یک دهه هنوز چاپ نشدهاند و با تاسف فراوان آنها را جمعآوری کردهام و از چاپ و نشرشان منصرف شدهام. اجازه بدهید دیگر بیشتر به این غمنامه ورود نکنیم.
- چه عواملی موجب این خلف وعدها در چاپ آثار شما شده است؟
تغییرات سریع مدیریتی مهمترین معضل فرهنگی کشور ماست. در بعضی از ادارات با تغییر یک مدیر یا یک رئیس، چاپ یک کتاب سالها به تعویق میافتد و یا اصلاً چاپ نمیشود. تغییرات مدیریتی بزرگترین فاجعه در کشور ماست، زیرا مدیر جدید کارها و برنامه مدیر قبلی را قبول ندارد. با این تغییر مدیریتها آسیبهای بسیار جدی دیدهایم و گاهاً در مناسبات بینالمللی و جهانی نیز، جایگاه کشور ما زیر سؤال رفته است مانند رعایت قوانین کپی رایت و دیگری وجود برخی شوراها و دیدگاههای بسته و غیر کارشناسی در انتخاب کتابها و پاسخهای سلیقهای و...
- نمونهای از این موارد در ابعاد بینالمللی و جهانی سراغ دارید؟
به عنوان نمونه، ۱۰ سال تلاش کردم در روند جشنواره بین المللی تئاتر کودک همدان، خواهر خواندگی فرانکفورت و همدان ایجاد شود. پروتکل هم نوشته شد و در نهایت قرار شد رئیس موسسه فرهنگی گوته و شخصیتهای بزرگ فرهنگی آلمان به ایران بیایند، شخصیتهای بلندپایه فرهنگی ایران به آلمان آمدند. همه اقدامات انجام شد اما با تغییر یک یا دو مدیر زحمات ۱۰ ساله ما بر باد رفت. در ۲۰ سال اخیر بیش از ۲۰ مدیر در حوزه فرهنگ کشور ما عوض شدهاند، اما در آلمان اینگونه نیست و حالا همان خواهر خواندگی که قرار بود با همدان ایجاد شود در مکزیک و آفریقا ایجاد شده است.
- در پایان موضوعی هست که بیان کنید؟
با ذکر یک حدیث به گفتههای فشرده خود پایان میدهم که این رشته سر دراز دارد. «لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق.» من زاده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم. شخصیت فکری، فرهنگی و هنری من و تعداد بسیاری از دست اندرکاران آگاه در این نهاد ساخته و پیرایش شده است. کانون میتواند نقش بسیار مهم و والایی در تکوین شخصیت آینده سازان این مرز و بوم بازی کند. کانون میتواند با وجود ساختار محکمی که دارد نقش عظیمی در أمور تربیتی و فکری بچهها و جایگاه مهمی در تعلیم و تربیت آموزش و پرورش داشته باشد. در آخر با عنایت به حدیثی که ذکر شد از دستاندرکاران مرکز فرهنگی و آفرینشهای کانون، و بویژه در این دوره از مدیرکل کانون هرمزگان و کلیه عزیزانی که شبانه روز در راستای تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان تلاش میکنند سپاسگزاری کنم و برای نهاد محترم و مقدس کانون و این دوستان آرزوی توفیق و سلامتی نمایم.
نظر شما