سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): لرستان از دیرباز تا به امروز مهد فرهنگ، هنر و ادب بوده و ادیبان و شاعران این استان در درازای تاریخ، بسان اخترهای درخشان آسمان پر تلألو تمدن این سرزمین هستند که با آثار خود، هویت دیرین و پر افتخار این دیار و میهن عزیزمان را قوام و دوام بخشیدهاند. نگاهی به گذشته تاریخی این منطقه گویای قدمت تمدنی و فرهنگی این استان است.
تاثیر شاعران لرستانی در زمینه نظم و نثر، توجه به هویت ایرانی اسلامی، نقش شعر لرستان در ایجاد محتوای غنی موسیقی و توجه عالمان دینی به حوزه شعر از ویژگیهای این مکتب است.
لرستان مهد شاعران بزرگ و برجستهای است که امروز توانستهاند در فضای ادبی ایران و حتی جهان جایگاه ویژهای کسب کنند. «عزیز کلهر» امروز از جمله شاعرانی است که نه تنها در سطح کشور بلکه در سطح بینالمللی نیز خوش درخشیده است.
وی دارای عناوینی همچون برنده جایزه ادبی مجله ادبی همگام مونترال کانادا ۲۰۰۲، برگزیده جایزه جهانی شعر صلح افغانستان بنیاد آرمانشهر ۲۰۰۸، نفر نخست جایزه ملی فستیوال یک پنجره یک دیدار ۲۰۱۲ میلادی، برگزیده سه جایزه ملی شعر مقاومت در دهه هشتاد است و به تازگی نیز در سومین فستیوال بینالمللی آسیای ادبی ۲۰۲۴ که با حضور ۵۶ کشور در قزاقستان برگزار شد، موفق به کسب جایزه بزرگ این رویداد؛ یعنی نشان طلایی اندیشمند و فیلسوف بزرگ مشرقزمین، ابونصر فارابی و دیپلم افتخار درجه یک بینالمللی شد.
عزیز کلهر متولد دوم اسفندماه ۱۳۵۳ در خرمآباد، دوران کودکی خود را در محله مولوی این شهر پشت سر گذاشت و همین دوران در شکلگیری شخصیت او موثر بود؛ چرا که همیشه به این موضوع فکر میکرد که مولوی چگونه شاعری بوده و شعر برای چیست؟ زندگی شاعرانه او بدون نوشتن شعر از کودکی شروع شده بود، چون عنصر خیال در افکار کودکانه بسیار پر رنگ بود.
به همین مناسبت با این شاعر، نویسنده و مترجم لرستانی به گفتوگو نشستیم.
- فعالیت خود را در زمینه ادبیات چگونه آغاز کردید؟
از ۸ سالگی سرودن شعر را جزئی از زندگانی خود میدانم کلمات در ذهن من به زندگی من مبدل میشدند؛ اما شعر و شاعرانگی مگر دست از سر دلم بر میداشت. به نحوی همه هستی من شعر است، سرمایه زندگیام شعر است، رفیق تنهاییها و مسکن دردهایم شعر است که گاهی با اشک مینویسم، گاهی با روح دردمند و جان خستهام و ذهن پر هیاهوی خود که این مسیر را اینگونه پیمودهام.
- اولینها همیشه در خاطر میمانند و خاطرهانگیزند؛ اولین شعرتان را در چه سنی سرودید؟ در چه سنی به صورت حرفهای قدم در دنیای شعر گذاشتید؟
در ۸ سالگی تمایل زیادی داشتم شاعر باشم، درصورتیکه فکر میکنم شاعرانگی من از همان روز آغاز شد که فهمیدم یا باید همه عمر سکوت کنم یا بنویسم. شرایط مادی طوری بود که نخستین اشعار خود را روی کاغذ ساندویچ مینوشتم و آنها را زیر موکت جمعآوری میکردم؛ البته پدر و مادرم نیز اهل فرهنگ و ادبیات بودند و گاهی اشعاری را نیز میسرودند؛ اما این مسائل باعث نشده بود که من به سمت شعر تمایل داشته باشم. دوران نوجوانی را با طوفانهای بسیاری از لحاظ شرایط اجتماعی و اقتصادی پشت سر گذاشتم که گویا سرنوشت مرا با نوعی درد ملموس و محسوس گره زده بودند، غربتی عظیم و دلی خونین و چشمی پر از اشک مرا بیشتر به سوی شعر میکشاند.
- چه شاعر یا شاعرانی در زندگی شعری شما تاثیرگذاران بودهاند؟ با چه شاعرانی در ارتباط بوده یا هستید؟
من همه شاعران را دوست داشتم و حتی اندک پولی که داشتم را برای خرید کتاب کنار میگذاشتم و بین سالهای دور از خرمآباد تا تهران، خدمت بزرگان زیادی در حوزه ادبیات رسیدم که پیشگاه بزرگانی که امروز قله ادبیات ایران هستند همیشه مامن امن زندگی من بوده و هست که از نام آنها پرهیز میکنم تا همه را اساتید خود بدانم.
اما نام نصرتاله مسعودی و زندهیاد نسرین جافری، سیمین بهبهانی، زندهیاد پوران فرخزاد، محمدرضا روزبه، زندهیاد عبدالرضا فریدزاده، محمدعلی بهمنی، میر جلالالدین کزازی، عبدالرضا شهبازی، عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی بزرگ ایران، هرمز علیپور پدر موج ناب شعر ایران و منتقدین ادبی بزرگی چون عنایت سمیعی، مهرنوش قربانعلی، و استاد عزیز بیرانوند فخر و افتخار شعر لرستان و زندهیاد مهتاب بازوند، حشمتاله خالقی و شیرزاد بسطامی و بابک لطیفی و زندهیاد معصومه کاظمیان و محمدکاظم علیپور و میلاد شهبازی، کامین عالیپور و بهمن مهرابی، عزیز نادری و حجت الله مهدوی و زندهیاد منوچهر نورمحمدی و زندهیاد کیانوش نورمحمدی و علی زیودار را نمیشود از ذهن خود هرگز پاک کنم؛ من در کنار این شاعران با شاعران بزرگی نیز در ارتباط هستم و همواره به آنها ارزش ادبی شعر لرستان را گوشزد میکنم.
شعر لرستان به ویژه خرمآباد شعری محتواگرا و فرمپذیر است، شعری که با قدرت تئوریها و مانیفستهای ادبی معاصر را شاعران میشناسند و حتی در برخی شاعران نبوغ بسیار حیرتانگیزی دیده میشود. من در چنین فضای ادبی در کنار چنین بزرگانی رشد کردهام. اعتقاد دارم وقتی ادبیات معاصر یک کشور به قلههای جهانی میرسد آن کشور حتی در گفتمان سیاسی و فرهنگی و در جامعه جهانی موفقتر عمل میکند.
فستیوالها و کنگرههای ادبی میتوانند ظرفیتهای موجود ادبیات و هنر لرستان را به دیگران معرفی کنند؛ اما فستیوالهای جهانی میتوانند عظمت هنر و ادبیات یک کشور را به رخ دیگران بکشانند. ما نباید در قلههای بزرگی مثل حافظ و مولانا، خیام و سعدی متوقف شویم، راه باز است و جهان مدرن شعر مدرن میخواهد، شاعر با افکار پیشرو و مدرن میخواهد که بتواند زمانه خود را درست بشناسد و به رشته کلام بکشاند.
- چرا شعر؟
شعر حقیقت درونی هر انسان شاعری است که اگر واقعیتهای جهان را محور سرایش قرار دهد میتواند زبان گویای جهان باشد. درست است سینما و در ابعادی دیگر و امروز شبکههای اجتماعی توجه بیشتری را به خود جلب کردهاند؛ اما شعر نخستین رسانه اجتماعی ملت ایران از دیرباز بوده است و امروز نیز بسیار مورد توجه است.
- شما را به عنوان بنیانگذار «شعر وحشت» میشناسند؟ این عنوان چگونه حاصل شد؟
حوالی ۱۹۹۰ میلادی بعد از تجزیه یوگسلاوی مردم مسلمان بوسنی و هرزگوین تحت شدیدترین تسویه حسابهای نژادی قرار گرفتند و اتفاقات بسیار هولناکی ذهن مرا در ۱۹ سالگی درگیر خود کرد؛ آن سالها شعر را نیز بهصورت ویژهای پیگیری میکردم و علاقه زیادی به یادگیری زبان لاتین داشتم با اینکه مانند الان هم در شرایط مادی خوبی نبودم؛ اما هزینه خورد و خوراک و پوشش و حتی کرایه تاکسی خود را صرف خرید کتاب میکردم و با آگاهی از آن شرایط فهمیدم که قبل از تاریخ زندگی من، بشر چه فجایعی را تحمل کرده است.
مثلاً فاجعه حمله مغول و چنگیز در جهان، جنایات نرون و آتیلا، حملههای مرگبار اسکندر، جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام، فاجعه غیر انسانی هیروشیما و ناکازاکی، کشتار و نژادپرستی در آفریقا، کشتار سرخپوستان بومی قاره آمریکا و بمباران شیمیایی حلبچه توسط رژیم بعث عراق با حمایت ابزاری قدرتهای غربی، کشتار افغانستان، عراق، کفر قاسم و دیر یاسین، کشتار ۵۰ هزار بیگناه در غزه و غصب سرزمینهای مادری، کشتار فلسطینیها و لبنانیها و سوریها و لشکرکشیهای مدرن، خرده جنگها و تسویه حسابهای قومی و نژادی از گذشته تا کنون برایم حیرتانگیز بوده است.
دقیقاً مسئول این همه فجایع بشری از اول تاریخ تا حالا چه کسانی بودند؟ بخش بزرگی از این کشتارها در جهان مدرن و توسعه یافته رخ داده است. همین قدرتهای ویرانگر نیز دشمن استقلال ملتها هستند از این لحاظ نویسندگانی که هالیوود را تغذیه میکنند و کتابها را پر از ادبیات فانتزی و گوتیک کردهاند غالباً در فضای رعبانگیز و ترسناک به منظور مهیجزایی اذهان مینویسند مانند استفان کینگ، رمزی کمپل، ایزابل آلنده، ادگار آلن پو؛ اما من با بررسی دقیق این نوع نگاه از حیث فلسفی دریافتم همین قدرتهای استعماری که خود سازنده مرگبارترین سلاحهای کشتار جمعی هستند صادرکننده وحشت در جهان هستند.
طبیعی است ذهن هنرمند شاعر یک گیرنده است که در زمان معین خود نیز مانند یک فرستنده عمل میکند. درد و رنجهای زندگیام کم نیست اینها هم اضافه شدند و نخستین دکترین ادبی شعر وحشت در جهان را در سال ۱۳۷۰ در ابتدای جوانی نوشتم که در ادبیات متداول است مانیفست و تئوری ارائه میدهند و من برخلاف این موضوع نگاهی محتواگرایانه را براساس نگاهی نوستالوژیک به تاریخ جهان در قالب رهآوردی ادبی به نام دکترین ادبی شعر وحشت نوشتم تا برای همیشه تکلیف وحشتسازان جهان در ادبیات مشخص شود.
از آن تاریخ تاکنون بیش از ۳۰ سال میگذرد و در ۵۰ سالگی زندگیام ایستادهام و شاهد کشتار بیگناهترین و بیپناهترین انسانها در جهان هستم، رسالت ما دریافت جایزه نیست. رسالت ما شناخت از تیرباران محمد الدوره در آغوش پدرش است، رسالت ما روشن کردن نقاط تاریک ذهن انسانهاست تا بدانند در جهان چه میگذرد و چه خواهد شد.
شعر وحشت نگاهی انسانی به گذشته تا آینده است؛ ترس کودکی از حمله مغول تا بمباران ناکازاکی است صدای گریه مادری در غزه تا آن سوی آفریقاست و رنجهای آدمی است.
- شما به شناخت داشتن شاعران از ادبیات کلاسیک اعتقاد دارید؟
مردم ما غالباً در مورد شعر ذهنی کلاسیک دارند و سمت و سو دادن آنها به اتفاقات مدرنیته در شعر زمانبر است مگر عدهای خواص که ادبیات را به صورت حرفهای دنبال می کنند؛ اما فهم ادبی ملت ما آنقدر بالاست که از تولد تا مرگ با شعر همراه هستند.
در نوزادی برایمان شعر میخوانند، کودکیم اما برای بزرگان شعر میخوانیم و نقل و نبات جایزه میگیریم، طوفانهای حسی نوجوانی و جوانی را با دفترهای شعر از این و آن پر میکنیم، پشت ماشین شعر مینویسیم و در عروسی و عزا و حتی روی سنگ مزار شعر جایگاه خود را دارد و با زبان شعر گاهی با هم حرف میزنیم.
شاعران اگر از ادبیات کلاسیک ما شناخت نداشته باشند یعنی حافظ را نشناسند و به سراغ سپهری بروند هرگز موفق نخواهند شد؛ چرا که حافظ و دیگر شاعران بزرگ دستاورد معنوی و ثروت تمام ناشدنی هستند که در تاریخ به نام ایران ثبت شدهاند و عدم شناخت علمی و حرفهای آنها برای شاعران پیشرو یک فاجعه ادبی است.
شناخت مولانا و خیام علاوه بر شعر علوم دیگری در حوزههای انسانی را به شاعران پیشرو میآموزد و اگر کسی به این سمت نرود هرگز نمیتواند نوگرا باشد چون درکی درست از نوگرایی را نخواهد داشت چون از گذشته خود بیخبر است.
شاعران انجمنی و محفلهای شاعرانه اگر کتاب ادبی نخوانند و جامعهشناسی ادبیات ندانند و برای هم کف بزنند و دچار القاب و تخلصهای فانتزی بیمعنا شوند وقتگذرانی کردهاند. شاعرانگی با شعر سرودن بسیار متفاوت است. شاعرانی داریم که بسیار عالی شعر میسرایند ولی خالی از شناسههای یک شاعر اصیل هستند؛ باید روح انسان نیز در این میان درگیر شود تا این جورچین بزرگ تکمیل شود.
- نظرتان درباره غزل به طور کلی چیست؟ و این قالب چقدر قالب زمانه ماست؟
غزل و هر قالب دیگری قالب زمانه ماست به شرطی که در هر قالب محتوای مختص به آن درست ریخته شود و درست بیان شود من به دنبال شنیدن شعر و خواندن آن در هر قالبی هستم و غزل یکی از بهترین قالبهای شعری زمان ماست و اگر کسی شک دارد متاسفانه در اشتباه است.
- دیدگاهتان درباره جایگاه «عشق» در شعر امروز چیست؟
در مورد واژه «عشق» در شعر امروز ایران باید بگویم کاربرد اصلی واژگان از دست رفته است و این واژگان آن معنای کلاسیک خود را هرگز ندارند و استفاده از آنها نمیتواند گویای معنای اصیل آنها باشد.
- فضای شعر استان را چگونه ارزیابی میکنید؟
فضای شعر لرستان فضایی پیشرو است که حمایت میطلبد و باید مسئولین فرهنگی استان لرستان شاعران و زندگی مادی آنها را برای چاپ آثار و امورات زندگانی شاعرانه مد نظر داشته باشند. استخدام نخبگان ادبی و شاعران تحصیلکرده در مراکز علمی و فرهنگی نیز اثربخش است.
- از انگیزهتان برای فروش کتابهایتان هنگام زلزله کرمانشاه برای کمک به زلزلهزدگان بفرمایید؟
کتابهای من متعلق به من نیستند؛ آنها گنجینه فرهنگی مردم هستند؛ من امانتی را پس دادم و کاری نکردم جز امانتداری.
- چرا بعد از کتاب «گرداب خونی ویلیس» اشعارتان را دیگر چاپ نکردید؟
بعد از چاپ کتاب اولم که برخی دوستانم در تهران و کرج کمک کردند؛ هزینه چاپ کتاب دیگری را ندارم؛ پول آن کتابها هم که به دستم رسید را باز به دیگران کمک کردم و برای دانشجویان و دانشآموزان نیازمند کتاب و کیف و لوازم تحریر هدیه گرفتم.
- نظر و یا پیشنهادی اگر برای ارتقای فضای شعر استان دارید بفرمایید؟
فضای قلعه فلکالافلاک فضای خوبی برای ایجاد مقبرهالشعرای لرستان است. قطعه آرامستان هنرمندان نظم معنایی خود را از دست داده و بسیار کوچک و کم وسعت است، از میراث فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی استان میخواهم با توجه به تعاریف و مستندات موجود از شاعران هنرمند و نامی و تاثیرگذار مقبرهالشعرای لرستان را مانند مقبره شعرای تبریز تاسیس کنند و هرچه سریعتر این مکان به یک مکان فرهنگی تاثیرگذاری تبدیل شود. چون تنها چیزی که نمیشود از آن گریخت مرگ است که امیدوارم عمر شاعران دراز باشد تا مردم از تولیدات فرهنگی آنها لذت ببرند.
و کلام آخرم اینکه ما شاعران جز شعر چیزی دیگر نداریم؛ اگر خوانندههای تصنیفها و آوازهای لری و فارسی شعر و ترانهای از شاعران میخوانند و با آن سالها کنسرت برگزار میکنند تدابیری اندیشیده شود که حقوق مادی آنها را از صفر تا صد رعایت کنند.
نظر شما