یکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۵
امسال باید گفت‌وگوی واقعی با کودک و نوجوان را آغاز کرد

مهدی رجبی، نویسنده کودک و نوجوان گفت: شاید از امسال، باید از نگاه‌کردن به کودکان و نوجوانان از موضع یک ناظر خطاناپذیرِ همه‌چیزدان دست کشید، شعور، سلیقه و ذائقه آن‌ها را دست‌کم نگرفت، توصیه‌های اخلاقی تهی و تکراری را کنار گذاشت و با کودک و نوجوان، گفت‌وگوی واقعی را آغاز کرد.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: سال‌هاست که نویسندگان و شاعران برای کودکان و نوجوانان داستان می‌نویسند و شعر می‌سرایند؛ داستان‌هایی که گاهی رؤیا می‌آفرینند، گاهی امید می‌بخشند و گاهی نیز پرسش‌هایی عمیق در ذهن می‌کارند. به‌نظر شما آینده این داستان‌ها چه خواهد شد و دنیای کتاب کودک و نوجوان در سال ۱۴۰۴ چه تغییراتی خواهد کرد؟ چه تحولی در دنیای کتاب‌های کودک و نوجوان می‌تواند فصل ۱۴۰۴ را در صنعت نشر کودک و نوجوان خواندنی‌تر کند؟

این دغدغه را با چند نفر از نویسندگان و شاعران این حوزه در میان گذاشتیم. هر یک از آن‌ها با نگاه و تجربه خود، تصویری از آینده کتاب‌های کودک و نوجوان در سال ۱۴۰۴ ترسیم کردند. برخی از امیدها سخن گفتند، برخی از نگرانی‌ها و برخی نیز از تغییراتی که اگر می‌توانستند، حتماً در دنیای کتاب‌های کودک و نوجوان رقم می‌زدند.

مهدی رجبی یکی از افرادی است که در این شماره از این سلسله گفت‌وگوها با فعالان کتاب کودک و نوجوان، با ما همراه شده و دیدگاه‌های خود را درباره آینده کتاب کودک و نوجوان، نیازهای نسل جدید و تحولی که در این مسیر ضروری می‌داند، مطرح کرده است. مهدی رجبی متولد ۱۳۵۹ در خمین است. او دانش‌آموخته کارشناسی سینما و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی است.

رجبی نویسنده‌ای است که مسیر حرفه‌ای‌اش را با فیلم‌سازی و فیلم‌نامه‌نویسی آغاز کرد؛ اما به‌مرور نوشتن برای کودکان و نوجوانان جایگاه ویژه‌ای در زندگی‌اش پیدا کرد. او اکنون یک نویسنده تمام‌وقت در این حوزه است و گرچه گهگاهی فیلم‌نامه می‌نویسد؛ اما به گفته خودش هیچ لذتی را بالاتر از نوشتن برای نوجوانان نمی‌داند و امیدوار است که این لذت را به مخاطبانش نیز منتقل کند.

دو اثر از او با عناوین «پسر اقیانوس» از نشر افق و «هاله هله‌هوله» از نشر کتاب‌های طوطی به‌تازگی جوایزی را در حوزه کتاب کودک کسب کرده‌اند. مهدی رجبی که نوشتن برای نوجوانان را به‌عنوان دغدغه اصلی خود برگزیده، آثار متعددی در این حوزه منتشر کرده است. از میان رمان‌های نوجوان او که تقدیر شده‌اند می‌توان به «کنسرو غول»، «ساندویچ‌ساز مو دُم‌اسبی‌باف» و «خواهران تاریک» از نشر افق، «اندوه بالابان» از نشر نردبان و «گریه نکنید مثل ابر بهار» از انتشارات علمی و فرهنگی اشاره کرد.

در ادامه این مطلب می‌توانید گفت‌وگوی ما را با مهدی رجبی بخوانید:

- آقای رجبی، اگر سال ۱۴۰۴ را همچون یک فصل از یک کتاب در نظر بگیرید، دوست دارید در این فصل، پیرنگ داستان برای کودکان و نوجوانان ایران و جهان چگونه پیش برود؟ به نظر شما، آنچه این نسل از کودکان و نوجوانان بیشتر از همه به آن نیاز دارند، چیست؟

قطعاً آرزوی همه ما این است که پیرنگ داستان از این فصل به بعد، براساس صلح، مدارا، آرامش و رفاه برای فرزندان ایران و جهان پیش برود؛ اما متأسفانه ساختن دنیای بهتر، در حیطه قدرت نویسندگان و تخیلات‌شان نیست. همه‌چیز در دستان گردانندگان دنیای اقتصاد و سیاست است و امیدوارم خرد و انسانیت در دل‌های تک‌تک آن‌ها نفوذ کند و جهان را از جنگ و بلا دور نگه دارند.

متأسفم که نمی‌توانم جوابی رنگارنگ و کارت‌پستالی به شما بدهم و بگویم همه‌چیز خوب است و عالی خواهد شد؛ اما کاش بشود. هر چه باشد، ما همه با امیدها و آرزوهایمان زنده‌ایم. برای اصلاح جهان، کار زیادی از دست نویسندگان برنمی‌آید. راستش، داستان‌نویسان و هنرمندان تنها بخشی کوچک از سنگ بنای فرهنگ و اجتماع هستند و بیشتر نقش هشداردهنده دارند نه منجی.

کودکان و نوجوانان ما بیش از هر چیز نیاز به امنیت روحی، روانی و اقتصادی دارند و هنگام کتاب‌خواندن نیز دوست دارند خود حقیقی‌شان را در کتاب‌ها پیدا کنند؛ خودی که در زندگی روزمره لمس و احساسش می‌کنند. در ادبیات کودک و نوجوان ایران، راه‌های زیادی پشت سر گذاشته شده است؛ دستاوردهایی هم بوده و البته اشتباهات بسیاری نیز رخ داده. شاید از این فصل به بعد، باید از نگاه‌کردن به کودکان و نوجوانان از موضع یک ناظر خطاناپذیرِ همه‌چیزدان دست کشید، شعور، سلیقه و ذائقه آن‌ها را دست‌کم نگرفت، توصیه‌های اخلاقی تهی و تکراری را کنار گذاشت و با کودک و نوجوان، گفت‌وگوی واقعی را آغاز کرد. غیر از این اگر باشد، مخاطب بدون تعارف، کتاب‌های ما را نادیده خواهد گرفت و چه‌بسا پوزخندی هم نثار ساده‌دلی‌مان خواهد کرد.

- به نظر شما، مهم‌ترین تغییر مثبتی که در سال ۱۴۰۴ می‌تواند در دنیای کتاب کودک و نوجوان رخ دهد، چیست؟

مهار هیولای تورم به‌طور کلی و به‌تبع آن، تولید ارزان‌تر کتاب از هر تغییری مهم‌تر است. کاهش هزینه چاپ یعنی تولید بیشتر و با کیفیت‌تر؛ یعنی ایجاد انگیزه برای ناشر و نویسنده، افزایش تیراژ و در نهایت، افزایش قدرت خرید مخاطب.

کم‌بودن میزان مطالعه هیچ‌گاه تقصیر بچه‌ها نیست، هیچ‌گاه. ساختار اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه در درجه اول و سپس نویسنده و ناشر، تعیین‌کننده میزان مطالعه‌اند. به نظر من، کتاب‌های ضعیفی که با دروغ به مخاطب تحمیل شده‌اند، به‌سرعت فراموش خواهند شد. در آن روی سکه، کتاب خوب بالاخره راهش را پیدا می‌کند و ماندگار می‌شود.

برای تولید کتاب خوب، اول از همه نویسندگان باید از دروغ‌گفتن به خودشان و سپس به مخاطب دست بردارند. خود واقعی‌شان را بی‌ترس و تزویر در جایگاه نویسنده قرار دهند و در یک کلام، واقعی باشند. برای نوشتن، به مخاطب واقعی و نیازهایش فکر کنند، نه آن‌چیزی که دستورالعمل‌های رسمی و اداری می‌گویند. سپس ناگهان خواهیم دید که داستان‌های واقعی برای بچه‌های واقعی خلق می‌شوند.

نویسنده‌ای که راحت از اثر خود راضی می‌شود چیزی جز یک دستگاه سری‌دوزی و جمله‌بافی نیست. نهایتِ فایده کتاب نویسنده‌ای که خوب نمی‌خواند، خوب نمی‌بیند، خوب مخاطبش را نمی‌شناسد و صرفاً به دانش و تجربه زیسته اندکش بسنده می‌کند، ترازکردن پایه‌های تخت و کمد مخاطب است. بیایید با خودمان روراست باشیم و بهمان برنخورد؛ در برابر کتاب حوصله‌سربرِ بی‌مایه، صدها جایگزین فوری هیجان‌انگیز صف کشیده‌اند.

فقط یادمان نرود که کتاب خوب قرار نیست جهان را یک‌سره عوض کند؛ اما قطعاً به تعداد آدم‌هایی که انسان را رعایت می‌کنند، می‌افزاید و همین آدم‌ها باعث می‌شوند زندگی زیباتر و تحمل‌پذیرتر شود.

- تصور کنید کودکی در سال جدید برای نخستین‌بار وارد یک کتابخانه یا کتاب‌فروشی می‌شود. اگر شما کتابدار یا کتاب‌فروش آنجا بودید، چه کتابی را به او معرفی می‌کردید که از خواندنش پشیمان نشود؟

این سؤال بسیار دشواری است و ممکن است برخی افراد از اینکه نام کتاب‌هایشان را ذکر نکرده‌ام، ناراحت شوند. اما من صرفاً به یک اثر نویسنده نگاه نمی‌کنم؛ بلکه به مجموع آثار و فعالیت‌های او توجه دارم و متأسفانه یا خوشبختانه نمی‌توانم کتاب‌ها را از پدیدآورندگان‌شان جدا ببینم. مسیر زندگی نویسندگان نیز همیشه در معیارهای من لحاظ می‌شود. از نویسندگان کودک و نوجوان ایران، تعدادی را دوست می‌دارم، چه در آثار و چه در سلوک فردی و اجتماعی: جمشید خانیان، فرهاد حسن‌زاده، حمیدرضا شاه‌آبادی، عباس جهانگیریان، احمد اکبرپور، آتوسا صالحی، نوید سیدعلی‌اکبر، آرمان آرین، محمدرضا شمس و تعدادی دیگر از دوستان. بیشتر آثار این نویسندگان خواندنی و جذاب هستند؛ اما یک کتاب وجود دارد که دوست دارم همه نوجوانان بخوانند و از قضا کمتر به آن پرداخته شده است. کتاب «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقه‌ی کباب‌شده» به نظر من، زیباترین و عمیق‌ترین اثر آقای خانیان است. شاید هیچ‌گاه کهنه نشود زیرا موضوعش زمان و زبان و مکان نمی‌شناسد.

این کتاب روایتی رازآلود درباره مرز باریک بین شک و یقین است. درباره اینکه ما عمری می‌دویم و می‌آموزیم و گاهی مغرورانه یقین پیدا می‌کنیم که راز و قاعده هستی را کشف کرده‌ایم؛ اما ناگهان روزی، دریچه‌ای به روی ما گشوده می‌شود که به ما یادآوری می‌کند تمام مدت در توهم فهم غوطه‌ور بوده‌ایم. شرح این عدم قطعیت در پدیده‌ها و هستی برای مخاطب نوجوان و در قالب رمان، کار هنرمندانی است که با والایی زندگی کرده و اندیشیده‌اند. این کتاب به ما یادآوری می‌کند که خوب و بد، زشت و زیبا، حق و ناحق، راست و دروغ، جهان ملموس و ماوراء و تمام دوگانه‌ها و مجهول‌های دیگر را باید از پشت عینک تردید و نسبیت بنگریم. نگاه و اندیشه‌ای که پایه‌اش عدم قطعیت است، ما را متواضع‌تر، متعادل‌تر، باگذشت‌تر، مهربان‌تر و در نهایت، انسان‌تر می‌کند.

مترجمان ایرانی خوب نیز بی‌شمارند؛ اما طبق همان قاعده‌ای که پیش‌تر ذکر کردم، تعدادی از آن‌ها را بیشتر دوست دارم و کارهایشان را دنبال می‌کنم. خانم‌ها کیوان عبیدی آشتیانی، پروین علی‌پور، کتایون سلطانی، محبوبه نجف‌خانی، مژگان کلهر و آقایان پیمان اسماعیلیان، فرزاد فربد و دوستان بسیار دیگر. بیشتر آثاری که این دوستان ترجمه کرده‌اند از بهترین آثار ادبی معاصر جهان هستند و معمولاً خیلی کم پیش می‌آید که خوانندگان را ناامید کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین