یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۵
کالبدشکافی قدرت در سپهر سیاست

«قدرت» کلمه‌ای پیچیده است که در زندگی اجتماعی تنیده شده است و در سیاست و اجتماع ریشه دارد. در جهانی که «قدرت» در اشکال گوناگون جریان دارد، درک عمیق آن ضروری است و تحلیل آن، ابزارهایی برای مقابله با سوءاستفاده و تحقق عدالت اجتماعی فراهم می‌کند.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: مفهوم قدرت، از دیرباز ذهن اندیشمندان و فیلسوفان را به خود مشغول کرده و همواره به عنوان یکی از اساسی‌ترین مفاهیم در علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و فلسفه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. فرهنگ رجایی، استاد برجسته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، با ترجمه و گردآوری کتاب «قدرت»، گامی مهم در جهت آشنایی جامعه فارسی‌زبان با اندیشه‌های کلیدی در این حوزه برداشته است. رجایی با انتخاب مقالات متنوع از نویسندگان مختلف، تصویری چندوجهی از مفهوم قدرت ارائه داده و خوانندگان را با دیدگاه‌های گوناگون در این زمینه آشنا می‌کند. سوابق علمی و پژوهشی فرهنگ رجایی، به ویژه در حوزه اندیشه سیاسی، به او این امکان را داده است تا با دقت و ظرافت، مقالات مناسب را انتخاب و ترجمه کند. کتاب «قدرت» ما را به سفری در اندیشه متفکران بزرگ می‌برد تا ابعاد گوناگون این مفهوم بنیادین را کشف کنیم. این یاداشت، با تکیه بر مقالات این کتاب و تلفیق آن‌ها با تحلیل‌های معاصر، تلاش می‌کند تا دریچه‌ای نو به سوی درک قدرت در جهان امروز بگشاید.

دوگانگی قدرت در فلسفه سیاسی: آرنت در برابر فوکو

آرنت، فیلسوف و نظریه‌پرداز سیاسی، معتقد است که قدرت به معنای واقعی آن، ریشه در اراده جمعی افراد دارد. او بر این باور است که قدرت و خشونت دو مفهوم کاملاً متفاوت هستند. از نظر آرنت، قدرت زمانی به وجود می‌آید که افراد تصمیم می‌گیرند با یکدیگر همکاری کنند و برای تحقق اهداف مشترک تلاش کنند. این قدرت نه تنها از توجیه اجتماعی برخوردار است، بلکه به عنوان یک فضیلت انسانی، فضایی را برای مشارکت، گفتگو و تصمیم‌گیری جمعی فراهم می‌آورد. آرنت تاکید دارد که در غیاب این قدرت جمعی، خشونت به عنوان جایگزینی خطرناک و ناپسند ظهور می‌کند. این دیدگاه آرنت، ریشه در باور او به دموکراسی و اهمیت مشارکت اجتماعی دارد و نشان می‌دهد که قدرت باید به عنوان ابزاری برای تقویت جوامع دموکراتیک و شکوفایی فرهنگ‌های متنوع مورد استفاده قرار گیرد. آرنت، با تکیه بر مفهوم «کنش جمعی»، قدرت را نه به عنوان یک ابزار سلطه و سرکوب، بلکه به عنوان فضایی برای ظهور آزادی و مشارکت مدنی تعریف می‌کند. از نظر او، قدرت واقعی از اراده جمعی شهروندان برای عمل مشترک نشأت می‌گیرد و در فضایی که افراد با یکدیگر به گفتگو و تبادل نظر می‌پردازند، شکوفا می‌شود. در این نگاه، قدرت نه یک “داشتن” بلکه یک “بودن” است؛ نه یک مالکیت فردی، بلکه یک فرآیند جمعی که در تعاملات انسانی شکل می‌گیرد.

در مقابل، میشل فوکو با نگاهی عمیق‌تر و پیچیده‌تر به مفهوم قدرت، آن را به عنوان یک شبکه گسترده و پویا تعریف می‌کند که در تمامی روابط انسانی جاری است. فوکو بر این باور است که قدرت چیزی ثابت نیست که تنها در اختیار نهادهای سیاسی و اجتماعی باشد، بلکه در تمام سطوح جامعه، حتی در گفتمان‌ها و باورهای ما نفوذ دارد. او قدرت را به عنوان یک رابطه اجتماعی می‌بیند که همواره در حال تغییر و تحول است و به صورت دائمی بر رفتارها، اندیشه‌ها و هنجارهای اجتماعی ما تأثیر می‌گذارد. فوکو به شکلی نوآورانه می‌گوید که قدرت و دانش به طور جدایی‌ناپذیر به هم مرتبط هستند. او معتقد است که هر ادعای حقیقت، تحت تأثیر روابط قدرت قرار دارد و هیچ حقیقتی نمی‌تواند خودسرانه و بدون وابستگی به این روابط شکل بگیرد. این رویکرد ساختارشکنانه نشان می‌دهد که قدرت همواره در درون بافت‌های اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد و به این ترتیب، از دایره اختیارات و نظارت نهادها فراتر می‌رود. فوکو با رویکردی ساختارشکنانه، قدرت را به عنوان یک شبکه پیچیده و نامرئی در نظر می‌گیرد که در تمامی روابط اجتماعی نفوذ دارد. از دیدگاه او، قدرت در تمامی عرصه‌های زندگی، از خانواده و مدرسه گرفته تا بیمارستان و زندان، حضور دارد و به شکل‌های گوناگون اعمال می‌شود. فوکو بر این باور است که قدرت و دانش به طور جدایی‌ناپذیری به هم مرتبط هستند و هرگونه “حقیقت” و “دانش” نیز در نهایت محصول روابط قدرت است.

این دو دیدگاه، هرچند در ظاهر متضاد به نظر می‌رسند، اما در واقع مکمل یکدیگرند و می‌توانند به ما در فهم بهتر ابعاد مختلف قدرت کمک کنند. آرنت با تمرکز بر وجه مثبت و سازنده قدرت، ما را به اهمیت مشارکت مدنی و کنش جمعی در ساختن جامعه‌ای آزاد و عادلانه سوق می‌دهد. فوکو نیز با نشان دادن چهره پنهان و نامرئی قدرت، ما را نسبت به سازوکارهای سلطه و سرکوب آگاه می‌سازد و به ما یادآوری می‌کند که قدرت همواره در حال عمل است، حتی زمانی که ما از آن آگاه نیستیم.

قدرت در اندیشه تالکوت پارسونز: از روابط اجتماعی تا مسئولیت‌های اخلاقی

در اندیشه پارسونز، مفهوم قدرت به‌عنوان یک سازه چندوجهی که تعاملات و ساختارهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، مطرح شده است. پارسونز قدرت را به‌عنوان یک فرآیند داینامیک و وابسته به روابط تعریف می‌کند که به افراد و گروه‌ها اجازه می‌دهد اهداف خود را در چارچوب‌های اجتماعی دنبال کنند. این دیدگاه سنتی در مورد قدرت، که عمدتاً آن را به‌عنوان نیرویی قهری و وسیله‌ای برای تسلط می‌بیند، به چالش می‌کشد و بر اهمیت ادغام اجتماعی و نقش ارزش‌های مشترک در اعمال قدرت تأکید می‌کند. این تحلیلات از پارسونز نشان‌دهنده ماهیت سیال قدرت در زمینه‌های اجتماعی است، جایی که می‌تواند هم نیروی تثبیت‌دهنده باشد و هم کاتالیزوری برای اصلاحات و تحول در جامعه.

از دیگر ابعاد کلیدی نظریه پارسونز، تمایز میان انواع مختلف قدرت شامل قدرت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. او بر این نکته تأکید دارد که این انواع قدرت به‌طور متصل و غالباً به‌صورت همزمان در نظام‌های اجتماعی عمل می‌کنند. برای مثال، قدرت سیاسی ممکن است از منابع اقتصادی نشأت بگیرد، در حالی که هنجارهای اجتماعی می‌توانند نحوه اعمال قدرت سیاسی و اقتصادی را شکل دهند. این فضای تفکر باعث می‌شود تا یک دیدگاه جامع‌تر از قدرت شکل گیرد که به عناصر ساختاری جامعه و همچنین عاملیت افراد توجه داشته باشد. همچنین، پارسونز به تبعات دینامیک‌های قدرت در نظم اجتماعی و ثبات می‌پردازد و به این نتیجه می‌رسد که قدرت باید با مسئولیت‌های اجتماعی و ملاحظات اخلاقی متوازن باشد تا از سوءاستفاده‌ها و تعارض‌ها جلوگیری شود. این دیدگاه ضرورت پاسخگویی و حکمرانی اخلاقی در اجرای قدرت را به تصویر می‌کشد و به‌عنوان حفاظت‌کننده‌ای در برابر ظلم و سلطه‌های خودسر عمل می‌کند.

وبر و عقلانیت افسون‌زدا:

ماکس وبر، یکی از بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی مدرن، در مقاله خود در این کتاب، قدرت را به عنوان "شانس تحمیل اراده یک فرد یا گروه بر دیگران” تعریف می‌کند. وبر بر این باور است که قدرت، همواره با نوعی مشروعیت همراه است و بدون آن، نمی‌تواند به شکل پایدار اعمال شود. او سه نوع مشروعیت را از یکدیگر متمایز می‌کند: مشروعیت سنتی (بر اساس آداب و رسوم)، مشروعیت کاریزماتیک (بر اساس ویژگی‌های فردی رهبر) و مشروعیت عقلانی-قانونی (بر اساس قوانین و مقررات). وبر در تحلیل خود، بر نقش عقلانیت در دنیای مدرن تأکید می‌کند و معتقد است که قدرت، بیش از پیش بر اساس عقلانیت عقلانی-قانونی استوار است. به عبارت دیگر، در دنیای مدرن، قدرت دیگر نه بر اساس سنت و نه بر اساس کاریزما، بلکه بر اساس قوانین و مقررات اعمال می‌شود. این دیدگاه وبر، تأثیر بسزایی بر درک ما از قدرت در جوامع مدرن داشته است.

هابرماس و کنش ارتباطی:

یورگن هابرماس، فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی، در مقاله خود در کتاب «قدرت»، بر نقش ارتباطات در شکل‌دهی به قدرت تأکید می‌کند. هابرماس معتقد است که قدرت، زمانی مشروع است که بر اساس توافق و تفاهم متقابل بین افراد باشد. او مفهوم “کنش ارتباطی” را مطرح می‌کند و معتقد است که کنش ارتباطی، نوعی از کنش است که در آن افراد، به دنبال رسیدن به توافق و تفاهم از طریق استدلال و گفت‌وگو هستند. به باور هابرماس، قدرت، زمانی مشروع است که بر اساس کنش ارتباطی باشد و نه بر اساس زور و اجبار. این دیدگاه هابرماس، تأثیر بسزایی بر درک ما از دموکراسی و نقش مشارکت شهروندان در فرآیندهای تصمیم‌گیری داشته است.

بازخوانی تاریخی و چالش‌های معاصر در عرصه قدرت:

کتاب «قدرت» با ترجمه فرهنگ رجایی، فرصتی برای بازخوانی تاریخی مفهوم قدرت فراهم می‌کند. مرور اندیشه‌های متفکران گذشته، به ما کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از تحولات تاریخی و چالش‌های معاصر داشته باشیم. در عصر جهانی شدن و فناوری‌های نوین، مفهوم قدرت دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. قدرت نرم، قدرت سایبری و قدرت رسانه‌ای، مفاهیم جدیدی هستند که در دنیای امروز اهمیت روزافزونی یافته‌اند.

قدرت نرم، به توانایی یک کشور برای تاثیرگذاری بر دیگران از طریق جذابیت فرهنگی، ارزش‌های سیاسی و سیاست‌های خارجی اشاره دارد. قدرت سایبری، به توانایی یک کشور برای استفاده از فضای سایبری به منظور اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی اشاره دارد. قدرت رسانه‌ای، به توانایی رسانه‌ها برای شکل‌دهی به افکار عمومی و تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی اشاره دارد. این اشکال نوین قدرت، چالش‌های جدیدی را برای کشورها و جوامع در سراسر جهان ایجاد کرده‌اند. ضروری است که با درک این چالش‌ها، به دنبال راهکارهای نوینی برای مدیریت و استفاده از قدرت در دنیای امروز باشیم.

این کتاب، ما را به چالش می‌کشد تا فراتر از تعاریف ساده و کلیشه‌ای برویم و به ابعاد پیچیده و چندوجهی این مفهوم بنیادین پی ببریم. با تامل در اندیشه‌های متفکران بزرگ و تحلیل تحولات معاصر، می‌توانیم به درک عمیق‌تری از نقش قدرت در شکل‌دهی به جهان پیرامون خود دست یابیم. این درک، نه تنها برای سیاستمداران و اندیشمندان، بلکه برای تمامی شهروندان ضروری است. زیرا قدرت، در تمامی سطوح جامعه حضور دارد و بر زندگی روزمره ما تاثیر می‌گذارد. با داشتن آگاهی و درک کافی از مفهوم قدرت، می‌توانیم به طور فعال در فرآیندهای تصمیم‌گیری شرکت کنیم و از حقوق و آزادی‌های خود دفاع کنیم. کتاب "قدرت"، در نهایت، ابزاری است برای توانمندسازی افراد و جوامع در برابر سوء استفاده از قدرت و ترویج عدالت، برابری و دموکراسی در سراسر جهان.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین