جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱
گفتمان‌های موجود در جهان ایرانی/ از ملی‌گرایی تا جهانی‌اندیشی

مطالعه بسترهای تاریخی در دو دوره ۱.آغاز جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم و ۲.جنگ سرد، زمینه را برای شناخت گفتمان‌های موجود در جهان ایرانی فراهم آورد؛ گفتمان‌هایی که به تدریج به گسست‌ها و انتخاب‌هایی انجامیدند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا زمانی که برای اولین بار کسروی (۱۳۰۷) در کتاب شهریاران گمنام لفظ ایران‌شناسی را به کار برد، کمتر کسی فکر می‌کرد که این کلمه مرکز منظومه‌ای از دانش‌های مرتبط با ایران شود و پس از چند دهه انباشت آثار ایجادشده به جایی برسد که کتابخانه‌ها و مراکز متعدد خصوصی و دولتی برای نظام‌مندسازی و سامان‌دهی این دانش ایجاد شوند. ایران‌شناسی به عنوان شاخه‌ای از شرق‌شناسی در «غرب» متولد شد، ولی خیلی زود ایرانیان نیز از آن استقبال کردند. توجه ایرانیان به ایران‌شناسی از منظر خودشناسی و هویت‌یابی بود. هویتی که گاهی با دولت، گاهی با ملت و بیش از هر چیز با فرهنگ پیوند داشت.

ایران‌شناسی برای ایرانیان دو دستاورد عمده داشت. اول آنکه از رهگذر ایران‌شناسی روش‌های نوین تحقیق و پژوهش به علوم انسانی و اجتماعی راه یافت و دوم آنکه یک نگاه کلی به ایران شکل گرفت. عباراتی چون «روح ایرانی» یا «روح ملت ایران» که در روزنامه‌های عصر ملی‌گرایی به چشم می‌خورد حاکی از نگرش به ایران به صورت یک واحد فرهنگی بود.

آنچه بازگو شد بخشی از کتاب «ایران‌شناسی در جهان ایرانی؛ از ملی‌گرایی تا جهانی‌اندیشی» به قلم مریم رفیعی آتانی است که از سوی بنیاد ایران‌شناسی به بازار کتاب آمده است. این کتاب در چهار بخش به موضوعاتی همچون پرسش از خود: ایرانی کیست؟ ایران چیست؟، فرهنگ ملی در برابر فرهنگ ایرانی، فرهنگ ایرانی و ایدئولوژی‌های جهانی و دانش ایران‌شناسی و فرهنگ و هویت در جهان ایرانی پرداخته است.

مولف در یک پیشگفتار و مقدمه به پیشینه مطالعه تاریخ دانش ایران‌شناسی می‌پردازد و سپس وارد مباحث مطرح شده در بخش‌های مختلف کتاب می‌شود. وی ایران‌شناسی را بیش و پیش از آنکه یک رشته دانشگاهی بداند مجموعه‌ای از مقالات، کارهای پژوهشی و تالیفات علمی در زمینه ایران می‌داند و می‌نویسد: این مقالات در مجلات، کنگره‌ها، همایش‌ها، یادواره‌ها و نامواره‌ها با عناوینی چون مطالعات ایرانی، پژوهش‌های ایرانی، ایران‌شناسی، تحقیقات ایرانی و از این قبیل گرد آمده‌اند. این مقالات و دستاوردهای پژوهشی، زمینه‌های متعدد از زبان‌شناسی گرفته تا معارف و دین را دربرمی‌گیرد. مریم رفیعی آتانی در ادامه وارد بحث اصلی می‌شود.

پرسش از خود: ایرانی کیست؟ ایران چیست؟

ایران‌شناسی در غرب با توجه به زبان فارسی آغاز شد و این سنت در جهان ایرانی نیز راه یافت. ولی درست زمانی که زبان فارسی به عنوان بخشی از هویت ایرانی مورد توجه ادیبان و مورخان ایرانی قرار گرفت، مسئله دیگری در جهان رخ نمود و آن نهضت ملی‌گرایی و استقلال‌طلبی در میان روشنفکران و اندیشمندان ملل و اقوام مختلف بود. این امر باعث شد تا توجه به تاریخ اولویت یابد. برای ملل چون ایرانیان که دوره پیشا ملی‌گرایی را از سر گذرانده بودند، جنبش‌های ملی با کمک «احساس تعلق جمعی» در یک «مقیاس کلان سیاسی» می‌توانست نیروی ملی را بسیج کند. این احساسات حول محور مسائلی چون سرزمین مقدس، زبان، قومیت، مذهب، نمادهای مقدس یا مهم‌ترین آنها آگاهی از تعلق یافتن یا داشتن به یک تمامیت سیاسی پایدار «ملت تاریخی» شکل گرفت. همچنین این مفاهیم بیشتر در میان نخبگان ممتاز و اعیان و اشراف وجود داشت (هابزباوم، ۱۳۸۱: ۶۵-۹۹).

فرهنگ ملی در برابر فرهنگ ایرانی

مولف در این بخش به واکاوی روند فروپاشی فرهنگ ایرانی به عنوان یک فرهنگ تعاملی در جهان ایرانی و به دنبال آن اندیشه جهان ایرانی پرداخته می‌شود. مطالب پیش رو در سه محور ارائه شده‌اند: اول آنکه اندیشه ملی‌گرایی که از دوره‌های قبل به ملی کردن فرهنگ‌های منطقه منجر شده بود، در این دوره از سوی دولت‌ها حمایت می‌شد و هر چه بیشتر فرهنگ را به مسئله‌ای دستوری برای تربیت عامه مردم تبدیل می‌ساخت که منشا آن فرهنگ بالایجامعه بود. دوم، ملی‌گرایی نژادی به اصالتی فرهنگی رهنمون شد که ایران‌شناسان ایرانی را وادار ساخت تا هر چه بیشتر در تاریخ به عقب برگردند تا آن اصالت فرهنگی دست‌نخورده را بیابند و سوم، پس از آنکه آن فرهنگ اصیل شناخته شد حال نوبت آن بود که آن را دست‌نخورده به عصر خود منتقل و ملت را بر اساس آن تربیت کنند تا ملتی استوار در پهنه سیاست ملت‌سازی قرن بیستم ارائه کرده باشند. نتیجه این فرآیند تبدیل فرهنگ به یک ابژه مطالعاتی در دانشگاه‌ها و استفاده ابزاری از آن برای ملت‌سازی بود.

فرهنگ ایرانی و ایدئولوژی‌های جهانی

رفیعی آتانی در این بخش بیان می‌کند: اگر پایان جنگ جهانی اول به معنای مرگ امپراتوری‌های جهان‌گستر و اندیشه‌های حاکم بر آن بود، جنگ جهانی دوم نیز خط پایان اندیشه‌های ملی‌گرایی بود. در طول جنگ سرد، جهان شاهد پایداری نسبی دولت-ملت‌ها بود. این پایداری اگرچه اختلافات مرزی را کمرنگ و حل و فصل آنها را مسالمت‌آمیز کرد ولی چهره دیگر آن تعارضات داخلی بر سر ایدئولوژی‌های حاکم بر سیاست داخلی کشورها بود. مبارزه و تلاش ملت‌ها و دولت‌ها برای حکم‌فرمایی اندیشه‌هایی چون مارکسیسم، لیبرالیسم و بنیادگرایی و این اندیشه‌های جهان‌شمول نیز چون ملی‌گرایی بیش از هر چیز بر فرهنگ جوامع انسانی تاثیر گذاشت. انقلاب‌های متعددی برای اصلاح ساختارهای فرهنگی در دولت‌های جهان شکل گرفت. شوروی با انقلاب اکتبر، خود را سردمدار انقلاب‌های ایدئولوژیک در جهان می‌دانست و بر مبنای همین اندیشه تغییراتی بنیادین را در فرهنگ ملل تحت‌سلطه‌اش ایجاد کرد.

دانش ایران‌شناسی و فرهنگ و هویت در جهان ایرانی

مولف در بخش پایانی به دانش و فرهنگ و هویت ایرانی اشاره می‌کند و می‌نویسد: ایران به مثابه یک ابژه، در نظام جهانی قرن‌های نوزدهم و بیستم، دو نقش عمده را پذیرفت. نقش اول آن یک ملیت و دولت-ملت بود و نقش بعدی آن یک فرهنگ و اندیشه فرهنگی بود که در هویت همه شهروندان جهان ایرانی فارغ از ملیت آنها حضور داشت. نقش اخیر بیشتر به پیشینه تاریخی ایران بازمی‌گشت و بدون آنکه سوژه (همان شهروندان جهان ایرانی) درکی از آن به عنوان یک امر مستقل بیرونی و خارجی داشته باشند، به صورت نسل اندر نسل انتقال یافته بود. ولی از قرن بیستم به ابژه ایران جایگاهی در خودشناسی ملی داده شد و پس از آن بود که دانشی برای سوژه ایرانی پدید آمد که ایران را به مثابه موضوعی برای شناخت اتخاذ کرد.

در کل در این کتاب با مرور نحوه شکل‌گیری دانش ایران‌شناسی در ایران قرن بیستم، چگونگی نیاز جامعه ایرانی به این رشته تحلیل شده است. مطالعه بسترهای تاریخی در دو دوره ۱. آغاز جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم و ۲. جنگ سرد، زمینه را برای شناخت گفتمان‌های موجود در جهان ایرانی فراهم آورد؛ گفتمان‌هایی که به تدریج به گسست‌ها و انتخاب‌هایی انجامیدند.

این کتاب نشان می‌دهد که در دوره اول، در حالی‌که ترس از نابودی واقعیتی به نام «ایران» وجود داشت، دانش ایران‌شناسی، «اصالت» را انتخاب کرد و از این جهت فضایی را در تاریخ به خود اختصاص داد. در دوره دوم، با گسترش ایدئولوژی‌های جهان شمول، مخصوصاً مارکسیسم در همسایگی ایران و در شرایطی که ذهنیت «ایران کلان» در حال فروپاشی بود، ایران‌شناسی پا به عرصه «ادبیات و زبان فارسی» گذاشت. بدین‌ترتیب دانش ایران‌شناسی در هر دوره، ایران را در یکی از مفاهیم یادشده تعریف کرد و با انتخاب آن مفهوم، منظومه‌ای از موضوعات را حول محور ایران شکل داد که بر هویت فرهنگی ایرانیان در سراسر جهان ایرانی اثرگذار بود.

کتاب «ایران‌شناسی در جهان ایرانی؛ از ملی‌گرایی تا جهانی‌اندیشی» به قلم مریم رفیعی آتانی با ۲۶۴ صفحه و شمارگان ۳۰۰ نسخه از سوی بنیاد ایران‌شناسی منتشر شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین