شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۰
من وقف ادبیات شده بودم و شعله آن در درونم بود

اویسین فاگان، نویسنده ایرلندی درباره رمان جدیدش ساحل عدن (Eden’s Shore)، حماسه خشن دریانوردی، علاقه‌اش به ژانر ترس و زندگی‌ای که کتاب در آن همیشه اولویت داشته است با گاردین صحبت کرده است.

سرویس جهان کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: اویسین فاگان، ۳۳ ساله، در شهرستان میث بزرگ شده و اکنون در دوبلین زندگی می‌کند. اولین رمان او، نابر (Nobber) (۲۰۱۹)، که در فهرست نهایی جایزه ادبی دیلن توماس قرار گرفت، رمانی درباره طاعون سیاه در ایرلند قرون وسطایی بود، آغشته به خون و کثافت و شوخ‌طبعی سیاه. مجموعه داستان کوتاه او، گروگان‌ها (Hostages) (۲۰۱۶)، نیز به همین شکل بی‌پرده و صریح بود. رمان جدید او، کرانه عدن (Eden’s Shore)، که در قرن هفدهم ایرلند و در دوران استقرار انگلیسی‌ها می‌گذرد، بار دیگر تاریخ ایرلند را با خشونت شدید، انرژی روایی بالا و شوخ‌طبعی بی‌پروا ترکیب می‌کند. فیگن معلم انگلیسی دبیرستان در دوبلین است.

چرا تصمیم گرفتید حالا به سراغ کرانه عدن بروید؟

این کتاب از دل تحقیقات برای نابر بیرون آمد. در نابر، به وقایع‌نگاری‌های ایرلندی اولیه نگاه می‌کردم و به این فکر افتادم که درباره پیامدهای آن دوره بنویسم. کرانه عدن در سال ۱۶۴۱ شروع می‌شود، در دوران شورش ایرلندی‌ها علیه استقرار انگلیسی‌ها [کاشت قومی-مذهبی پروتستان‌ها در زمین‌های کاتولیک‌های ایرلندی]. این نقطه عطفی بود که به تسخیر ایرلند توسط کرامول منجر شد، که اساساً یک پاکسازی قومی بود و به شکل‌گیری طبقه‌بندی‌های اجتماعی که هنوز هم در ایرلند وجود دارد، کمک کرد. من همیشه به تاریخ و به ویژه تاریخ ایرلند علاقه‌مند بوده‌ام؛ این موضوع به نوعی در خون من است. نابر دهکده‌ای بسیار قدیمی است که پیشینه تاریخی زیادی دارد.

چگونه بین ارائه تاریخ و روایت داستان تعادل برقرار می‌کنید؟

صادقانه بگویم، من فقط سعی می‌کنم قصه خوبی تعریف کنم. به نظر من این مهم‌ترین چیز است. اگر کسی بخواهد درباره تاریخ بخواند، کتاب‌های تاریخی زیادی وجود دارد. من سعی می‌کنم تحقیقاتم را سبک ارائه دهم [علمم را به رخ نکشم]. امیدوارم خواننده چیزهایی یاد بگیرد، اما هدف اصلی این نیست. شما باید شخصیت‌هایی داشته باشید که برای مردم جذاب باشند و زبانی که مردم از آن لذت ببرند. همچنین فکر می‌کنم مهم است که کمی سرکشی کنیم. ادبیات ایرلندی می‌تواند بسیار محترم و مؤدب باشد؛ من دوست دارم کمی علیه آن شورش کنم.

خشونت در کتاب بسیار شدید است. آیا نگران بودید که زیاده‌روی کنید؟

بله، کمی. اما سعی کردم خشونت را هدفمند کنم. این دوره بسیار خشونت‌آمیزی در تاریخ ایرلند بود و من می‌خواستم آن را منعکس کنم. همچنین فکر می‌کنم خشونت می‌تواند در داستان‌نویسی ابزار قدرتمندی باشد. می‌تواند برای ایجاد شوک، تنش یا حتی شوخ‌طبعی سیاه استفاده شود. من تحت تأثیر نویسندگانی مانند کورمک مک‌کارتی و فیلمسازانی مانند سم پکینپا هستم که از خشونت به شیوه‌ای بسیار مؤثر استفاده می‌کنند. اینطور نیست که من از خشونت لذت ببرم؛ من از آن برای تأثیرگذاری استفاده می‌کنم. زندگی شامل خشونت است، و فکر می‌کنم انکار آن در هنر می‌تواند نوعی ساده‌انگاری باشد.

در کنار تاریکی، شوخ‌طبعی زیادی هم وجود دارد.

بله، فکر می‌کنم این هم مهم است. زندگی فقط تاریکی و بدبختی نیست. حتی در تاریک‌ترین زمان‌ها هم، مردم هنوز می‌خندند و جوک می‌گویند. شوخ‌طبعی بخش بزرگی از فرهنگ ایرلندی است و من می‌خواستم آن را در کتابم منعکس کنم. این راهی برای مقابله با سختی‌هاست. همچنین فکر می‌کنم شوخ‌طبعی می‌تواند راهی برای ارتباط با خواننده در سطح انسانی باشد. نویسنده مورد علاقه من جویس است و فینگانز ویک (Finnegans Wake) احتمالاً خنده‌دارترین کتابی است که تا به حال نوشته شده است.

زبان ایرلندی نقش مهمی در کتاب دارد.

بله، من به زبان ایرلندی بسیار علاقه‌مندم. این زبان زیبا و شاعرانه‌ای است و فکر می‌کنم مهم است که آن را زنده نگه داریم. در کتاب، سعی کردم از زبان ایرلندی به گونه‌ای استفاده کنم که طبیعی به نظر برسد و آموزشی نباشد. نمی‌خواستم خواننده احساس کند که در حال خواندن یک کتاب درسی است. من کلمات و عبارات ایرلندی را در متن گنجانده‌ام، اما امیدوارم به گونه‌ای باشد که معنا از متن مشخص شود. همچنین از piseógs (خرافات ایرلندی) و آواز sean-nós (سبک آواز سنتی ایرلندی) استفاده کردم. این زبان جنبه سیاسی هم دارد – این زبان مردم مستعمره است و من می‌خواستم به آن صدا بدهم.

شما معلم انگلیسی هستید. آیا این کار بر نوشتن شما تأثیر می‌گذارد؟

قطعاً. تدریس به من کمک می‌کند تا به زبان فکر کنم و اینکه چگونه کار می‌کند. همچنین مرا با طیف وسیعی از دانش‌آموزان از پیشینه‌های مختلف آشنا می‌کند، که فکر می‌کنم برای یک نویسنده مهم است. من در مدرسه‌ای در مرکز شهر دوبلین تدریس می‌کنم که بسیار چندفرهنگی است و عاشق آن هستم. سیستم آموزشی ایرلند می‌تواند بسیار نخبه‌گرا باشد و من دوست دارم در محیطی باشم که کمی متنوع‌تر است. امتحان Leaving Cert [معادل کنکور سراسری] می‌تواند بسیار محدودکننده باشد و من سعی می‌کنم به دانش‌آموزانم کمک کنم تا فراتر از آن فکر کنند.

چگونه نویسنده شدید؟

نسبتاً دیر شروع کردم. تا اواخر دهه ۲۰ زندگی‌ام به طور جدی شروع به نوشتن نکردم. من همیشه می‌خواندم، اما هرگز واقعاً به نویسنده شدن فکر نکرده بودم. فکر می‌کنم تدریس به من اعتماد به نفس داد تا آن را امتحان کنم. چند داستان کوتاه نوشتم و آن‌ها را برای مجلات فرستادم. خوش‌شانس بودم که یکی از آن‌ها منتشر شد و بعد از آن توانستم یک کارگزار ادبی پیدا کنم. نابر اولین رمان من بود و از اینکه انقدر خوب مورد استقبال قرار گرفت، شگفت‌زده شدم.

در دوران کودکی چه می‌خواندید؟

من عاشق آستریکس بودم. تمام کتاب‌های کمیک را می‌خواندم. کتابی که واقعاً در کودکی روی من تأثیر گذاشت، جانی تفنگش را برداشت (Johnny Got His Gun) نوشته دالتون ترومبو بود. این کتاب مرا شوکه کرد و باعث شد به جنگ و خشونت فکر کنم. همچنین کتاب‌های ترسناک زیادی می‌خواندم، مثل استیون کینگ و جیمز هربرت.

در حال حاضر چه می‌خوانید؟

به تازگی خورشید نیمه‌شب (Solar Bones) نوشته مایک مک‌کورمک را دوباره خواندم. فکر می‌کنم او نویسنده فوق‌العاده‌ای است. من نویسندگانی را تحسین می‌کنم که ریسک می‌کنند و قوانین را زیر پا می‌گذارند.

چه چیزی به شما انگیزه نوشتن می‌دهد؟

راستش را بخواهید، من فقط از این کار لذت می‌برم. عاشق بازی با کلمات و ساختن داستان هستم. همچنین احساس می‌کنم که چیزی برای گفتن دارم. می‌خواهم کتاب‌هایی بنویسم که مردم را به فکر وادارد و شاید کمی آن‌ها را سرگرم کند. این یک فرآیند سخت است، اما همچنین بسیار رضایت‌بخش است. من اخلاق کاری قوی‌ای دارم که فکر می‌کنم از گوش دادن به موسیقی متال و هاردکور در جوانی‌ام ناشی می‌شود – آن گروه‌ها بسیار سخت‌کوش بودند.

منبع: گاردین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین