گروه تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): جنگ ایران ساسانی و روم شرقی / بیزانس در فاصلۀ سالهای ۶۰۳ تا ۶۲۸ میلادی نهتنها آخرین جنگ بین این دو قدرت بزرگ، بلکه آخرین جنگ بزرگ دنیای باستان بود. این جنگ تلخ و طولانی که در چند جبهۀ جداگانه جریان داشت، منجر به تحولات سیاسی، اجتماعی و دینی مهمی شد که تا پایان قرن هفتم میلادی چهرۀ دنیای شرق مدیترانه و خاور نزدیک را برای همیشه دگرگون کرد. جدا از جنبههای سیاسی و نظامی این جنگ و عواقب آن، ابعاد مذهبی و فرهنگی آن نیز اخیراً کانون بازبینیهای متعدد بوده است. این بازنگریهای مداوم دریچههای جدیدی را برای شناخت بُعد مذهبی جنگ که در نتیجۀ فتح بیتالمقدس (اورشلیم) و فلسطین در سال ۶۱۴ میلادی به دست نیروهای ساسانی سیمایی جدید یافت و تقویت شد، گشوده است.
این پیشدرآمد مقدمهای است بر ورود به بحث اصلی در کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضدپارسی بیزانس» با نام اصلی « Defenders and Enemies of the True Cross: The Sasanian Conquest of Jerusalem in 614 and Byzantine Ideology of Anti-Persian Warfare» تألیف یوری استویانف (Yuri Stoyanov)، استاد دانشکدۀ زبانها، فرهنگها و زبانشناسی و بخش خاورمیانه و نزدیک مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن (SOAS) با ترجمۀ سارا مشایخ که از سوی انتشارات حکمت سینا به زیور طبع آراسته شده است و آنچه خواندید فرازی از مقدمۀ مؤلف بر ترجمۀ فارسی این کتاب بود.
«مدافعان و دشمنان صلیب راستین» که در سال ۲۰۱۱ از سوی آکادمی علوم اتریش (ÖAW) منتشر شده است، پژوهشی است دربارۀ این جنگ بین دو قدرت جهانی، که نقشی تعیینکننده در برهۀ گذار اواخر عهد باستان به اوایل سدههای میانه داشت. این جنگ از اهمیت چشمگیری در بازسازی روشها و فنون جنگطلبی و نیز ارزشهای سیاسی-ایدئولوژیک و مذهبی-سیاسی ایران اواخر ساسانی و امپراتوری مسیحی روم شرقی برخوردار است. باورها و آیینهای دینی و نیز بهرهبرداری خودآگاهانه از گفتمانها و پیامهای دینی در طول جنگ، فرهنگها و خردهفرهنگهای نظامی عهد باستان متأخر و اوایل سدههای میانه را عمیقاً متأثر و متحول ساخت و منجر به شکلگیری مضامین و فرمهای روایی آخرالزمانی، ادبی و تاریخنگارانۀ مهمی شد که دوامی دیرپا در خاطرۀ فرهنگی و مذهبی اروپا و خاورمیانه در سدههای میانه و اوایل دوران معاصر داشتند.
کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضدپارسی بیزانس» دربردارندۀ مقدمۀ نویسنده بر ترجمۀ فارسی، تقدیمنامۀ مترجم، مقدمه و سه فصل است که به موضوعات باستانشناسی فتح اورشلیم به سال ۶۱۴ میلادی و منابع نوشتاری، ایدئولوژی مسیحی دربارۀ جنگ در دنیای روم شرقی / بیزانسی و ایران ساسانی و ایرانِ هنگام جنگ در زمان خسرو دوم (۶۰۳-۶۲۸ م): دشمن مذهبی و آخرالزمانی میپردازد.
نویسنده در مقدمۀ کتاب مروری کلی بر موضوع اصلی دارد. نقش آخرین جنگ بین ایران ساسانی و روم شرقی یا بیزانس (۶۰۳-۶۲۸ م.) را، که معمولاً از آن بهعنوان آخرین جنگ بزرگ دوران باستان یاد میشود، نباید در آماده کردن اوضاع برای تحولات گستردۀ سیاسی مذهبی، اجتماعی و فرهنگیای که در پایان قرن هفتم بیشتر بخشهای شرق مدیترانه و خاور نزدیک را تحت تأثیر قرار داد، دستکم گرفت. جنبههای مختلف سیاسی، نظامی، مذهبی و فرهنگی این جنگ همچنان بهشدت مورد توجه پژوهشگران است؛ گاهبهگاه ارزیابیهای مجدد نیز صورت میگیرد، که خود حاصل بازنگری در خاستگاه و تاریخ نوشتاری منابع مربوط به جنگ و همچنین گسترش پژوهشهای باستانشناختی دربارۀ آسیای صغیر، ماورای قفقاز، سوریه، فلسطین و مصر در قرن هفتم است که بیشتر عملیات جنگی در آنها صورت گرفته است.
در فصل نخست به باستانشناسی فتح اورشلیم به سال ۶۱۴ میلادی و منابع نوشتاری پرداخته شده است. منابع مسیحی قرن هفتم در رابطه با فتح اورشلیم به دست ایرانیان مدعیاند که، پس از حملۀ ارتش ساسانی و سقوط اورشلیم، این شهر متحمل ویرانیهای گستردهای شد؛ بیشترِ شهر به آتش کشیده شد و کلیساها به طور خاص هدف آتشسوزی و تخریب قرار گرفت. بنا به گفتۀ استراتگیوس، در این هنگام، که او از آن بهعنوان دوران تصرف بیرحمانۀ شهر یاد میکند، متحدان یهودی مهاجمان نقش فعالی در نابودی داشتند. البته این منابع، بدون ارائۀ جزئیات قطعی و قابل اطمینان، از نابودی بناهای مقدس اورشلیم مینالند.
در ابعادی گستردهتر، تعدادی از تاریخدانان فتح فلسطین بیزانسی به دست ایرانیان را یکی از اساسیترین حوادث مجموعه تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی عظیم خاور نزدیک دانستهاند که در قرن هفتم آغاز شد؛ تغییراتی که با فتح فلسطین به دست ایرانیان شروع و نشانۀ پایان عهد باستان در نظر گرفته میشود. بهاینترتیب، فتوحات ساسانیان در اوایل قرن هفتم در آسیای صغیر، سوریه، فلسطین و مصر بیزانسی معمولاً با ذکر تخریب، از بین بردن آبادیها و جمعیت در مراکز شهری، افول کشاورزی و تجارت در شرق مدیترانه و تضعیف و دگرگونی هژمونی فرهنگی و تمدنی یونانی-رومی (در قالب روم مسیحی شرقی) در این منطقه همراه است که بستر را برای فتوحات اعراب مسلمان، که آخرین ضربۀ مرگبار را بر منطقه فرود آوردند، مهیا کرد.
از طرف دیگر، بسیاری از تحقیقات و تالیفات در حوزۀ باستانشناسی به پذیرفتن عمومی صداقت منابع نوشتاری دربارۀ فتح فلسطین بیزانسی به دست ساسانیان تمایل نشان دادهاند. در مواردی نشانههای تخریب و وجود لایههای خاکستر در مناطق شهری، روستایی و مخصوصاً در محل کلیساها، بدون وجود شواهد سفالی و سکهشناختی یا دستساختههای ساسانی، به دورۀ اشغال اورشلیم به دست ساسانیان نسبت داده شده است. میتوان این گرایش را، که انتقادهایی جدی نیز به دنبال داشته است، به وفور در تألیفات باستانشناسانه دربارۀ فلسطین سدههای میانه و عهد متأخر دید.
با این حال، به طورکلی، شواهد باستانشناختی نشان میدهد که هرچند در ضمن و بلافاصله بعد از فتح اورشلیم به دست ایرانیان جمعیت مسیحی متحمل عواقب ناشی از تلفات انسانی و تبعید به ایران شد، در نهایت این فتوحات هیچ اثر طولانیمدتی بر زیرساختهای شهری و دینی و تداوم اسکان در شهر اورشلیم و حومۀ آن نداشت و تأثیر آن به مراتب کمتر از تصویر فاجعهباری بود که در منابع نوشتاری به تفصیل شرح داده شده است.
در فصل دوم نویسنده اذعان میدارد که نگاه روم شرقی / بیزانس به مسئلۀ جنگ، نبرد مشروع و «مقدس» در اواخر دوران باستان و سدههای میانه شباهتها و تفاوتهای مهمی با نگاه مسیحیان غربی معاصرش دارد؛ اما، به نسبت توجهی که به همین پدیده در مسیحیت نواحی غربی شده، التفات علمی بسیار کمتری را به خود جلب کرده است. اخیراً، مبحث جالبی پیرامون تحول و تغییر تاریخی مفاهیم «جنگ مشروع» و «جنگ موجه» یا دستهبندی جنگ به انواع «جنگ کمخیزتر» یا «جنگ کمشرتر» بین متکلمان و محققان مسیحیت ارتدکس شرقی دربرگرفته است؛ از مبانی متون مقدس و کلیسایی گرفته تا فرمولبندیهای مجدد در دوران معاصر.
بسیاری از تاریخدانان و متکلمان برجسته، با ارائۀ مدارک و استدلالهای بیشتر، دیدگاهی را تصدیق میکنند که باور دارد مفهوم «جنگ مقدس»، چنانچه در ایدئولوژی اسلامی و غرب اروپا شکل گرفته بود، هنوز در فرهنگ بیزانسی غیرقابل درک و بیگانه مینمود. آنها، با درجات مختلف اطمینان و تأکید، از جنبههای گوناگون فرضیهای حمایت میکنند که براساساش بیزانس سنتی برای جنگ مقدس پدید نیاورد و از رهنامههای جنگ مقدس که طی دورۀ اسلامی در خاور نزدیک و غرب اروپا شکل گرفته و بالیده بود، نفرت داشت.
در بسیاری موارد، عدم وجود یک ایدئولوژی ملموس برای پیکار مذهبی در جامعۀ بیزانس قرون وسطی به ماهیت خاص ارتدوکس بیزانس، بنیانهای فکری و رویکردش به خشونت و جنگ ارتباط داده میشود. طرفداران این فرضیه عموماً به تاریخ نظامی بیزانس در چهارچوب تئوریها و اعمال همدورۀ اسلامی و غرب اروپایی در خصوص جنگ مقدس و نیز ویژگیهای مشترک آنها مینگرند. مورخانی که معتقدند در مطالعۀ نسخۀ بیزانسی جنگآوری مسیحی، تحولات سیاسی و مذهبی بیزانس / روم شرقی میبایست به میزان بسیار بیشتری در نظر گرفته شود، به نتایج کموبیش متفاوتی میرسند، اگرچه ممکن است استدلالهایشان لحن و رویکرد دیگری داشته باشد.
استویانف در فصل سوم ایرانِ هنگام جنگ در زمان خسرو دوم را مورد توجه قرار داده است و چنین نتیجهگیری میکند که؛ بنابراین، صحنۀ عبور موسی از دریای سرخ در هنر و ایدئولوژی نظامی-مذهبی بیزانس میتوانست به طور نمادین نویددهندۀ پیروزی کنستانتین کبیر در پل میلویان باشد و دستاوردها و پیروزیهای نظامی یوشع را میشد اشارهای به پیروزیهای نیکفوروس فوکاس و جان تزیمیکس در میدان جنگ دانست. دشمنان بیزانس در جایگاه دشمنان قوم بنیاسرائیل همچون پادشاه آشور، یعنی سناخریب، قرار میگرفتند؛ دشمنانی که ابزار اعمال مجازات الهی برای گناهان بیزانسیها بودند.
هجوم ساسانیان به استانهای شرقی بیزانس و اشغالشان در دو مرحلۀ نخست جنگ میبایست در چنین چارچوبی فهمیده و درک شده باشد. اما فتح سرزمین مقدس و اورشلیم به دست ایرانیان و همچنین گزارشهایی دربارۀ همکاری نظامی یهودیان با ایرانیان مهاجم، جنایت علیه مسیحیان و تخریب کامل باارزشترین مکانهای مسیحی در شهر مقدس بُعد مذهبی جنگ را بسیار قوی کرد.
این کتاب در پایان، دو بخش کتابشناسی و نمایه نیز دارد.
کتاب «مدافعان و دشمنان صلیب راستین؛ فتح اورشلیم به دست ساسانیان و ایدئولوژی جنگ ضدپارسی بیزانس» نوشتۀ یوری استویانف، ویراستۀ نگین میری و ترجمۀ سارا مشایخ در ۱۵۸ صفحه، و با شمارگان ۵۵۰ نسخه از سوی نشر حکمت سینا به طبع رسیده است.
نظر شما