چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۳
حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

مرکزی– دورهمی هفتگی انجمن حافظ پژوهی اراک در سه شنبه دیگر همراه با خوانش و تفسیر و تعبیر غزل شماره ۳۶۴ در خانه فرهنگ شهرداری اراک برگزار شد.

کاظم دارابی مدرس انجمن حافظ پژوهی اراک به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، در ارتباط با این دورهمی حافظ پژوهی گفت: سه‌شنبه دیگر در اولین ماه بهار سال ۱۴۰۴ دورهمی حافظ پژوهی با حضور دوستداران حافظ با خوانش و تفسیر وتعبیر غزل شماره ۳۶۴ در خانه فرهنگ شهرداری اراک پیگیری، و ابیات غزل شماره ۳۶۴ به شرح زیر خوانش شد.

ما بی‌غمانِ مست دل از دست داده‌ایم

هم‌رازِ عشق و هم‌نفسِ جامِ باده‌ایم

بر ما بسی کمانِ ملامت کشیده‌اند

تا کارِ خود ز ابرویِ جانان گشاده‌ایم

ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیده‌ای

ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

پیرِ مُغان ز توبهٔ ما گر ملول شد

گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

کار از تو می‌رود، مددی ای دلیلِ راه

کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

چون لاله، مِی مبین و قَدَح در میانِ کار

این داغ بین که بر دلِ خونین نهاده‌ایم

گفتی که «حافظ این همه رنگ و خیال چیست؟!»

نقشِ غلط مَبین که همان لوحِ ساده‌ایم

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

در برگردان ابیات چنین آمده است

ما همان عاشقان و رندان مستی هستیم که غصّۀ این دنیا و جاه و مال آن را ندارند اما داغدار دوستی و راستی و یار عشق و همدم جام باده ایم.

به محض اینکه معشوق با اشارۀ ابروی خود گره از کار ما باز کرد و ما شادی و دلخوشی را در عاشقی او یافتیم، چه ملامتگران بسیاری که ما را آماج حمله و انتقاد و اعتراض خود قرار دادند و ما را سرزنش کردند.

ای غنچۀ گل سرخ که سحرگاه به امداد نسیم شکفته خواهی شد و به صورت جام– جامی که زبان حالش همانا ساغر گرفتن و صبوحی زدن است در می‌آید تو فقط یک شب از غنچگی تا شکفتن حسرت برده‌ای و داغِ صبحگاهی بر چهرۀ خود یافته‌ای تا جلوه کنی، حال آنکه ما شقایقی هستیم که با داغ عشق و درد و حسرت زاده شده‌ایم و انگار از ازل، داغی بر دل داشته‌ایم.

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

اگر مرشد و پیر ما که باد نوشی آیین طریقت اوست، از توبۀ ما از می‌نوشیدن آزرده خاطر و مکدّر شده به او بگو باده را صاف کن، ما عذرخواهی می‌کنیم و توبۀ خود را می‌شکنیم تا دلِ او را نشکسته باشیم.

ای مرشد و راهنمای ما! یارمان کن که اینک فقط از دست تو کار بر می‌آید و کار ما با هدایت تو پیش می‌رود. ما از روی انصاف اقرار می‌کنیم که راه را گم کرده‌ایم و درمانده‌ایم.

ما را مانند شقایق که جامِ شرابش همیشه آماده است و در دست دارد، در نظر نگیر بلکه با دیدۀ بصیرت داغِ عشقی را که بر دلِ خونین ما قرار دارد بنگر.

گفتی که ای حافظ! این همه نیرنگ و ربا و خیال پردازی‌های دور و تصوراتت باطل که در تو می‌بینم چیست؟ ولی اشتباه مکن که لوح دل ما ساده و بی‌رنگ و بی‌تکلّف است.

حافظ توبه شکست، تا دل یار نشکند!

در تفسیر شعر می‌خوانید: این شعر از حافظ نشان‌دهندهٔ احوالات عاشقانه و دلتنگی شاعر است. او به زیبایی عشق و غم را در کنار هم وصف می‌کند و به بیان احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق می‌پردازد. حافظ می‌گوید که ما در غم عشق غرق شده‌ایم و با این حال از بادهٔ عشق مست هستیم. او به ملامت‌ها و نگاه‌های رنج‌آور دیگران اشاره می‌کند و می‌گوید که اگرچه سختی‌هایی را متحمل شده‌ایم، اما هنوز به عشق پایبندیم. همچنین یادآور می‌شود که عشق ما همچون شقایق است که با درد و رنج زاده می‌شود. در نهایت، شاعر از فهم و تفسیر نادرست دیگران نسبت به شعر و احساسش گلایه می‌کند و به سادگی و خلوص عشق خود اشاره می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین