شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۷
کتاب «مردی به نام اوه» در ساوه معرفی و خوانش و نقد شد

مرکزی– کتابدار کتابخانه عمومی شهید هاشمی نژاد شهرستان ساوه، از نشست ادبی جمعی از فعالان این کتابخانه همراه با معرفی و خوانش و نقد کتاب « مردی به نام اوه» تألیف فردریک بکمن در این کتابخانه خبر داد.

سعیده رونقی به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک گفت: دورهمی هفتگی کتابخوانی با حضور جمعی از اعضای فعال و علاقه‌مندان به حوزه کتاب و کتابخوانی با معرفی و خوانش و نقد و بررسی کتاب «مردی به نام اوه» تالیف فردریک بکمن نویسنده سوئدی در کتابخانه شهید هاشمی نژاد این شهرستان پیگیری شد.

وی بیان کرد: کتاب «مردی به نام اوه» درباره زندگی پیرمردِ عبوس و تنهایی است که به تازگی همسر خود را از دست داده است. او با مرگ همسرش کنار نیامده اما همسایه جدیدِ او با ورودش به داستان، نه تنها پیرمرد قصه را از افسردگی نجات می‌دهد بلکه شخصیتش را هم برای همیشه دگرگون می‌سازد.

رونقی افزود: این کتاب تا به امروز در سراسر دنیا طرفداران زیادی پیدا کرده و به ۳۰ زبان ترجمه شده و به عنوان پرفروش‌ترین کتاب سال سوئد و یکی از پرفروش‌ترین‌های سایت آمازون در سال ۲۰۱۶ انتخاب شده است.

در بخشی از کتاب «مردی به نام اوه» می‌خوانیم: «اُوِه ساعت یک ربع به شش از خواب بیدار شد، برای خودش و زنش قهوه درست کرد. توی خانه چرخی زد و به تمام رادیاتورها دست زد تا مطمئن شود مبادا همسرش مخفیانه درجه‌ی حرارت را بالا برده باشد. طبیعتاً تمام‌شان روی همان درجه‌ی دیروز بودند، با این‌حال آن‌ها را اندکی به سمت پایین چرخاند، فقط محض اطمینان. بعد کتش را از تنها گیره‌ای که در جمع شش گیره‌ی داخل راهرو که مختص به او بود و همسرش لباس‌هایش را به آن آویزان نکرده بود، برداشت. کنترل روزانه‌اش را انجام داد. شماره‌ی خودروها را یادداشت کرد و دستگیره‌ی درِ گاراژها را پایین کشید، هوا سرد شده بود. وقتش رسیده بود که کت پاییزی آبی رنگش را با یک کت زمستانی عوض کند.

او همیشه می‌داند کی بارش برف شروع می‌شود، چون دقیقاً همان موقع همسرش شروع می‌کند به چانه زدن سر بالا بردن دمای شوفاژ اتاق‌خواب. و اُوِه هر سال می‌گوید این کار احمقانه است. مدیران شرکت‌های تولید کننده‌ی برق نمی‌توانند با مکیدن خون آن‌ها چاق و چله شوند و جیب‌های‌شان را پُر کنند، آن هم فقط به این دلیل که فصل تغییر کرده است.

اگر دمای خانه به اندازه‌ی ۵ درجه هم بالاتر برود قیمت برق سالانه به اندازه‌ی هزاران کرون افزایش پیدا می‌کند. اُوِه خودش حساب و کتاب کرده است. پس هر سال موتور دیزلی‌ای را که در بازار دست دوم فروش‌ها با گرامافُن قدیمی‌اش تاخت زده، از انباری زیر شیروانی بیرون می‌کشد و آن را به رادیاتور دستی‌ای که در حراجی به قیمت ۳۹ کرون خریده، وصل می‌کند. به محض گرم شدن رادیاتور، موتور دیزلی از مدار خارج می‌شود و رادیاتور نیم ساعت با باتری‌هایی که اُوِه به آن وصل کرده کار می‌کند. بعدش همسر اُوِه آن را قبل از خواب با خودش به تخت خواب می‌برد.

البته اُوِه هر بار به او گوشزد می‌کند که نباید در این مورد اسراف کرد، چون به هر حال دیزل را هم نمی‌توان مفت گیر آورد و همسرش هم اغلب همان کاری را می‌کند که همیشه کرده؛ سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید حق با اُوِه است. ولی هر زمستان، مخفیانه و هر بار که اُوِه حواسش نیست، درجه‌ی رادیاتورها را به سمت بالا می‌چرخاند…»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین