به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مرتضی خسروتاش دوم مهر سال ۱۳۱۶ در روستای «مخلصآباد» فراهان در خانوادهای مذهبی و نظامی متولد شد. به علت شاغل بودن پدرش در ارتش دوران کودکی را در شهرهای مختلف ایران سپری کرد. او در دارالفنون تهران دبیرستان را به اتمام رساند و سال ۱۳۳۷ در این دبیرستان در رشته طبیعی مدرک دیپلم خود را گرفت و سال ۱۳۳۸ ارتش را انتخاب کرد تا به ایران خدمت کند. خسروتاش در مهر سال ۱۳۳۹ درجه ستوان سومی پیاده را دریافت و پس از آن پله پله مدارج نظامی را طی کرد. سال ۱۳۴۵ ازدواج کرد. با آغاز جنگ تحمیلی وارد میدان نبرد شد. در خردادماه سال ۱۳۶۱ با سمت فرماندهی گردان ۱۴۱ تیپ ۲ لشکر حمزه در جنگ عراق و ایران حضور داشت و در عملیات بیتالمقدس اندکی بعد از فتح خرمشهر به شهادت رسید.
اگر درباره تیمسار مرتضی خسروتاش در فضای مجازی و سایت موسسه خانه و کتاب و ادبیات ایران جستوجو کنید کتابی که به زندگینامه یا خاطرات این شهید ارتش بپردازد، پیدا نمیکنید. بر همین اساس پس از چهار دهه از شهادتش انتشارات آتشبار کتابی با عنوان «مرد آسمانی» تالیف فاطمه دهکردی منتشر کرده است. کتاب در هفت فصل تنظیم شده که عناوین فصلهای آن عبارتند از: «مردآسمانی»، «خاطرات فرزندان»، «خاطرات سرهنگ مرتضی خسروتاش»، «میعادگاه عاشقان»، «مشق خون»، «شهادت و مردی که آسمانی شد» و «خاطرات همرزمان».
در کتاب «مرد آسمانی» در ابتدا سخن ناشر آمده است و پس از آن سخن مولف. پیشگفتار کتاب مطلب خاصی جز آمار شهدا و جانبازان ندارد. در فصل نخست «مرد آسمانی» فاطمه دهکردی به انگیزه خود از نوشتن درباره شهید خسروتاش پرداخته که شاید بهتر بود این موضوع در پیشگفتار کتاب جای میگرفت. نکته مهم اینکه بهتر بود اشاره میشد که در چه تاریخی با فاطمه مافی، همسر شهید خسروتاش و فرزندانش مصاحبه کرده است. در مصاحبه با همسر شهید اطلاعاتی درباره کودکی، تحصیلات و ازدواج و فرزندان ذکر شده است. اطلاعات مختصری درباره حضور در جنگ نیز در این مجال جای گرفته است.
در فصل دوم؛ خاطرات فرزندان با محمد و مرتضی نقل شده و پس از آن به دو خاطره از مهران و مریم خسروتاش اکتفا شده است. مولف در اینجا ذکر کرده که امکان مصاحبه حضوری با مهران و مریم مقدور نبود، اما علت آن را شرح نداده است. در همین قسمت خاطرات طلعت خسروتاش، خواهر شهید نیز بیان شده است. در پایان به برخی اتفاقات مهم از پاییز ۱۳۵۸، بهار ۱۳۵۹ و شهریور تا دیماه به صورت فهرستوار که منتهی به جنگ شد، اکتفا شده است.
فصل سوم، «خاطرات مرتضی خسروتاش» نقل شده که ابتدا یادداشتی از مصطفی خسروتاش، برادر شهید آمده که به همت او یادداشتها گردآوری شده است. یادداشتها از ۶ مرداد ۱۳۵۹ آغاز شده و در سحرگاه سوم خرداد به پایان رسیده است. البته یادداشتها در سه فصل سوم و چهارم و پنجم کتاب قرار دارد.
فصل هفتم به خاطرات همرزمان شهید اختصاص دارد که با خاطرات مهندس وکیلزاده، سرباز وظیفه وقت (از قضا دوست محمد پسر بزرگ خسروتاش) آغاز شده که نام کوچک راوی درج نشده است. پس از آن خاطرات فرضالله شاهین راد، از همرزمان حاضر در عملیات بیتالمقدس نقل شده است. در پایان هم سخن مولف کتاب که شبیه متنی ادبی است، قرار دارد و برخی اسناد و احکام و تصاویری از مرتضی خسروتاش با کیفیت پایین.
با آنچه درباره شهید خسروتاش روایت شد، انتظار بر این است که کتاب درخوری درباره این فرمانده وطندوست ایرانی منتشر شود، اما وقتی کتاب را باز میکنید ابتدا از لحاظ بصری سطح پایین صفحات توی ذوق میزند. پس از آن مطالب شلخته و سطحی که در حد یک انشای دبستانی است، مخاطب را که درصدد شناخت یک چهره برجسته جنگ است، دلزده و مایوس میکند.
در مرور کتاب به بعضی از کم و کاستی آن اشاره شده؛ از جمله در مقدمه ناشر آمده است: «نویسنده کتاب که خود از خانواده کارکنان شریف ارتش جمهوری اسلامی ایران میباشد سعی نموده است تا برداشتی آزاد از خاطرات همکاران پیشکسوت خود به روایت دلاوری رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در لباس سربازی ارتش بپردازد…» منظور ناشر از برداشت آزاد مشخص نیست، چون در این کتاب گفتوگو با همسر و فرزندان خسروتاش منعکس شده و پس از آن یادداشتهای این شهید بدون هیچ توضیح و پانوشتی آمده است. خاطرات از مردادماه آغاز شده و در سحرگاه سوم خرداد ۶۱ پایان یافته. پس از آن خاطرات همرزمان خسروتاش نیز اضافه شده است. براساس این روند فاطمه دهکردی که نامش به عنوان مولف روی جلد کتاب ثبت شده، کار چندانی به عنوان پژوهشگر و مولف کتاب انجام نداده است. چون نیاز بود که پرسشهای قابل تامل و درخوری درباره مرتضی خسروتاش مطرح شود و این نیازمند مطالعه لازم قبل از ورود به موضوع بود که این مهم با مروری بر مطالب کتاب حاکی از آن است که به صورت کافی و وافی انجام نشده است. نکته دیگر که بسیار لازم و ضروری بود، گفتوگو با افراد بیشتری از همرزمان شهید بود که تنها به دو تن اکتفا شده است…
با همه نقدی که به کتاب وارد است شاید اندک ذوقی که آدم را کنجکاو میکند کتاب را ورق بزند، یادداشتهای خود شهید است که حجم عمده کتاب را به خود اختصاص داده است. یادداشتهای خسروتاش در برخی روزها به یک جمله ختم شده و در بعضی روزهای دیگر شرحی از یک حادثه یا اتفاق در جنگ را شرح داده که به برخی از یادداشتهای او اشاره شده است:
روز ۱۴ فروردین ۶۱ به تهران رسیدم. ساعت ۱۱ صبح بود که به دیدن پدر و مادرم رفتم. آنها از اینکه دوباره مرا دیدهاند اشک ریختند و وضع جبهه را سوال میکردند. پس از یک برع ساعت به دیدن زن و فرزندانم رفتم. در حالی که از حیاط عبور که میکردم مصطفی برادرم را دیدم خوشحال شد. به خانه آمدم همسر و فرزندانم بهتزده بودند و نمیدانستند گریه کنند یا خوشحالی.
امروز پانزدهم اردیبهشت ۶۱ است؛ جنگ به شدت ادامه داردخدایا این چگونه جنگی است که کسی از درد نمینالد. رزمندهای که دو ماه پیش چشمش ترکش خورده بود و تحلیه شده بودمجددا به جبهه برگشته…
یکم خرداد ۱۳۶۱؛ در ۲۰ روز گذشته بارها شهادت را در نزدیک خودم دیدهام چقدر شهید داشتیم چقدر جانباز و مجروح به عقب تخلیه شده. من فتح خرمشهر را میبینم…
سحرگاه سوم خرداد، آخرین یادداشت؛
مغزها گرسنه چشماند و تیله چشم به دنبال پیروزی است به خدا که بوی عشق و بوی پیروزی میآید. کوچه باغ عشق خدا را باز کردند و رزمندگان مرتب شهید میشوند. اوج شهادت و قیامت است. یک نوع وحدت است. ماسکش را به دیگری تعارف میکند تا دوستش شیمیایی نشود.
کتاب «مرد آسمانی» بر اساس خاطرات شهید سرتیپ مرتضی خسروتاش تالیف فاطمه دهکردی در ۲۴۲ صفحه در انتشارات آتشبار به چاپ رسیده است.
نظر شما