به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: کتاب «نیاز به ریشهها: درآمدی بر اعلامیه وظایف بشر» اثر سیمون وی، یکی از آثار برجسته در حوزه فلسفه اجتماعی است که با عمق فلسفی و نگاه انتقادی خود، جایگاه ویژهای در میان متون اندیشهورانه معاصر یافته است. این کتاب که در سالهای پایانی زندگی سیمون وی و به درخواست دولت آزاد فرانسه برای بازسازی پس از جنگ جهانی دوم نوشته شد، فراتر از یک گزارش صرفاً سیاسی یا اقتصادی است؛ اثری است که بیش از هر چیز، بحران معنوی تمدن مدرن را موشکافی میکند و خواننده را به تأمل بر وظایف بنیادین بشر فرا میخواند.
بحران معنوی و اجتماعی بشر
زمینه نگارش کتاب به سالهای جنگ جهانی دوم برمیگردد. سیمون وی، فیلسوف و عارف فرانسوی، پس از تبعید به لندن و به درخواست دولت آزاد فرانسه، مأمور شد تا گزارشی جهت بازسازی فرانسه پس از جنگ تهیه کند. این گزارش، که بعدها به شکل کتاب حاضر منتشر شد، برداشتی کاملاً متفاوت از آنچه انتظار میرفت ارائه کرد. وی بهجای تمرکز بر سیاستهای اقتصادی یا سیاسیِ بازسازی، تصمیم گرفت بحرانی عمیقتر را در کانون توجه قرار دهد: بحران معنوی و اجتماعی بشر مدرن. وی معتقد بود روند صنعتیشدن، شهرنشینی و قدرتگیری دولت-ملتهای متمرکز، انسانها را از پیوندهای زنده و حیاتیشان با گذشته، مکان، جامعه و امر معنوی جدا کرده است. این وضعیت که او آن را «بیریشگی» مینامید، از دیدگاه وی منشأ اصلی نابهسامانیهای اجتماعی و سیاسی بشر بود. بخشهای مختلف کتاب، حاصل نگرانی عمیق وی در خصوص از دست دادن «ریشههای معنوی» و تلاش او برای یافتن راهحلهایی بود که نه تنها برای فرانسه، بلکه برای کل بشریت در رویارویی با این بحران معنوی مفید باشد.
بیریشگی
محور اصلی نقد سیمون وی بر تمدن مدرن، مفهوم بیریشگی است. او در این کتاب به تشریح وضعیت بشری میپردازد که به واسطه روند شتابان شهریشدن، تغییرات اجتماعی و سلطه ارزشهای مادی و سکولار از ریشههای فرهنگی، معنوی و تاریخی خود جدا شده است. همچنین استدلال میکند که مدرنیته از طریق صنعتیشدن لجامگسیخته، شهرنشینی بیرویه و نظامهای آموزشی سکولار، انسان را در وضعیت بیگانگی با خود و دیگران قرار داده است. بیریشگی در این کتاب به معنای جدایی انسان از جامعه و امر معنوی به کار میرود؛ جداییای که باعث آسیبهای روحی و بحرانی عمیق در نهادهای اجتماعی شده است. در بخش آغازین کتاب، وی بهدقت عواملی را که این بحران را تقویت کردهاند تشریح میکند: از جمله تعلیم و تربیت مبتنی بر کمیتگرایی، ارزشهای قدرتمحور و حاکمیت اقتصاد بر روح انسانی. او معتقد است که این عوامل باعث شدهاند نیازهای بنیادین انسان، بهویژه نیاز به امر معنوی، تا حد زیادی نادیده گرفته شوند.
نقد گفتمان حقوقبشری
یکی از نوآوریهای برجسته این کتاب، تغییر کانون توجه از حقوق بشر به وظایف بشر است. وی رساله خود را «درآمدی بر اعلامیه وظایف بشر» مینامد، چرا که بر این باور است که وظایف بنیادین بشر مقدم بر حقوق هستند و حقوق تنها در سایه عمل به وظایف معنا پیدا میکنند. او در بخش دوم کتاب استدلال میکند که گفتمان غالب حقوقبشری، با تأکید بر حقوق بهعنوان امری «طلبکردنی»، نگرش فردگرایانه و حتی ستیزهجویانه را تقویت کرده و از مفاهیم مسئولیت و تکلیف غافل شده است. وی مینویسد که وظایف، اموری مطلق و بنیادین هستند که باید در مرکز هر سیاست اجتماعی قرار بگیرند. وی نیازهای معنوی انسان را در قالب مفاهیمی همچون نظم، آزادی، مسئولیت، برابری، سلسلهمراتب، افتخار، امنیت، حقیقت و عدالت معرفی میکند و معتقد است تحقق آنها در گرو توجه به وظیفه است. از نگاه او، تنها جامعهای که به این نیازها توجه کند، قادر خواهد بود انسانها را در وضعیت «ریشهداری» قرار دهد.
نقد مدرنیته: بازگشتی به معنویت و ارزشهای اخلاقی
«نیاز به ریشهها» همچنین نقدی ریشهای بر بتهای مدرنیته ارائه میدهد، از جمله مفهوم پیشرفت، سلطه علمگرایی و قدرت دولت. سیمون وی با شجاعت فلسفی خود، بسیاری از ارزشهایی را که تمدن مدرن بر پایه آنها بنا شده به چالش میکشد. او این نقدها را نه از منظر محافظهکارانه، بلکه با رویکردی کاملاً رادیکال مطرح میکند. وی بر این باور است که پیشرفت بدون معنا، انسان را در اسارت مادیگرایی و زوال اخلاقی قرار داده است و تنها راه برونرفت از این بحران، توجه مجدد به معنویت و ارزشهای اخلاقی است.
کتاب با تأکید بر نیاز انسان به حقیقت و عدالت، بتوارههایی مانند قدرت دولت و علمگرایی افراطی را بهشدت نقد میکند. سیمون وی خواهان بازگشتی به ارزشهای معنوی، از جمله کار معنادار، احترام به شأن انسانی و ارتباط مجدد با گذشته و سنتهای فرهنگی – بهویژه در قالب هنر و فلسفه – است.
میراث سیمون وی: اندیشهای برای امروز
کتاب «نیاز به ریشهها» تنها یک اثر فلسفی نیست؛ بلکه طرحی برای بازاندیشی بحرانهای اجتماعی و معنوی دوران حاضر است. سیمون وی بهعنوان فیلسوفی که زندگی و اندیشهاش از هم جدا نیستند، با صداقتی بیهمتا و جستجوی خستگیناپذیر حقیقت، اثری را خلق کرده که همچنان میتواند راهگشای تأمل در باب بسیاری از بحرانهای اجتماعی عصر حاضر باشد.
بخشهای پایانی کتاب، خواننده را به تأمل درباره وظایف خود فرا میخواند و او را به جستجوی راههایی برای بازگرداندن معنویت به زندگی فردی و اجتماعی دعوت میکند. وی تأکید دارد که تنها از طریق شناخت نیازهای معنوی انسان میتوان جامعهای سالم و انسانی ساخت که در آن افراد بتوانند ریشههای معنوی خود را بازیابند. میراث سیمون وی، نه تنها تفکری انتقادی درباره وضعیت انسان در مدرنیته، بلکه دعوتی است برای بازنگری در مفهوم حق و وظیفه و بازگشت به ارزشهای اخلاقیای که میتوانند جانی دوباره به زندگی بخشند.
نظر شما